آشنایی با بیماریهای روحی و جسمی و نحوه درمان

معرفی کامل و عوامل ایجاد کننده و روشهای جدید درمان

آشنایی با بیماریهای روحی و جسمی و نحوه درمان

معرفی کامل و عوامل ایجاد کننده و روشهای جدید درمان

اختلال دوقطبی در محل کار

خواه دنبال کار برای اولین بار باشید یا مدتی کار کرده باشید، تشخیص اختلال دوقطبی (افسرگی مانیایی) خبر بدی درباره حرفه شما در بر ندارد. ایالت متحده و بسیاری دیگر از جوامع صنعتی حمایت هایی برای مقابله در برابر تبعیض در نتیجه ناتوانایی های جسمی و روانی ارائه می دهند. قانون افراد ناتوان آمریکایی (ADA) بیان میکند که نپذیرفتن استخدام یک فرد براحتی  بدلیل داشتن و یا احتمال داشتن ناتوانایی غیر قانونی است؛  زیرا  ناتوانایی مانع عملکرد فرد در شغلش نمی شود. اگرچه داشتن شغلی شاد و موفق نیاز به کمی برنامه ریزی و درک دو بعدی دارد.

انتخاب شغل مناسب

بدلیل دوره هایی از ناپایداری ، افراد دارای اختلال دوقطبی نیاز است دنبال شغلی بگردند که حداقل برخی از این نیازهای خاص را در  خود جای دهد. در اینجا ویژگی های شغلی که بایستی دنبالش باشید تا به شما و رئیستان درفازهای مانیا و افسردگی کمک کند را ذکر می کنیم:

انعطاف پذیری: شرکتهایی که مرخصی های زیادی می دهند ، از جمله مرخصی های استعلاجی ، به شما انعطاف پذیری را که زمان وقوع دوره های افسردگی  ،نیاز دارید ، ارائه  می دهند .

شرکتهای ایمن مالی: دنبال کاربودن برای هر فردی استرس زاست ، اما در افراد دارای اختلال دوقطبی بانوسانات خلقی چشمگیری مرتبط می شود.شغلی که قابل اطمینان و ثابت باشد، استرس از دست دادن و پیداکردن شغل را از بین می برد.

برنامه کاری ثابت: برنامه های کاری که هر هفته ثابت بمانند ، به اجتناب از بسیاری از عوامل برانگیزاننده دوره های افسردگی و مانیا کمک  می کنند.

راز خود را آشکار کنیم یا ساکت بمانیم؟

یک نکته کلیدی که بایستی به خاطر سپرد این است که شما مجبور نیستید هیچ چیز را درباره ی بیماریتان برای کارفرما و یا کسی که ممکن است کارفرمایتان باشد ، آشکار کنید. این اطلاعات خصوصی است وبه شما بستگی دارد بخواهید با چه کسی آنها را در میان بگذاید.

اگر تصمیم گرفتید در این رابطه با کارفرمایتان صحبت کنید مواردی هست که باید قبل از انجام اینکار درباره شان بیندیشید.

چه کسی آگاه خواهد شد؟- با مشاوری صحبت کنید و تصمیم بگیرید که برای چه کسی بایستی این موضوع را آشکار کنید.آیا بایستی با بخش منابع انسانی ، رئیستان ، همکاران ویا مجموعی از افراد دقیق مطرح شود.

چه چیزی می گویید؟- با مشاورتان آنچه را می خواهید بگویید، چگونه گفتن آن و میزانی از وضعیت پزشکی تان که می خواهید آشکار نمایید را دقیقاً تمرین کنید.

حمایت- مجبور نیستید با کارفرمایتان به تنهایی صحبت کنید. اگر برای صحبت درباره ی ویژگی های اختلال دوقطبی راحت نیستید ، از پزشک یامشاورتان بخواهید برای کمک به شما در کامل کردن جزئیات، در  جلسه شما را همراهی نمایند.

صادق باشید و راه حل ارائه دهید.- اگر در کارتان محدودیتهایی وجود دارد ، براحتی و صادقانه درباره شان سخن بگویید. اگر ممکن است راه حل هایی را که می توانید به کارفرمایتان بعنوان نقطه آغاز ارائه دهید ، مطرح کنید.بیشتر اوقات آنها از تلاش شما برای کار با آنها و ادامه روابط کاری سود آور  تقدیر خواهند کرد. در مقابل، نسبت به پیشنهادهایی که آنها ممکن است ارائه دهند ، باز برخورد کنید. ممکن است کارفرما گزینه هایی داشته باشند که شما ندانید کجا در دسترس هستند.

اختلال دو قطبی



اختلال دو قطبی چیست؟

اختلال دو قطبی یا افسردگی مانیایی اختلالی خلقی است که چرخه های متناوبی از سرخوشی های بالا (مانیا) و افتهای خلقی شدید( افسردگی) را موجب می شود و حدود 6 میلیون بزرگسال آمریکایی را مبتلا کرده است.در حالیکه آزمون مشخصی برای تشخیص اختلال دوقطبی وجود ندارد، متخصص آموزش دیده بهداشت روانی شیوه های متعدی را برای تعیین وجود و شدت آن بکار می گیرد.

آزمون اختلال دو قطبی

نشانگان بیمار یکی از اولین چیزهایی است که متخصص امور سلامت برای تعیین اینکه فرد اختلال دوقطبی دارد ، اندازه گیری می کند. برخلاف سایر اختلالات خلقی علایم اختلال دو قطبی نوعاً آنقدر شدید و بادوام هستند که زندگی روزانه فرد را مختل کنند.

علایمی که در فاز افسردگی  اختلال دو قطبی تجربه می شوند احتمالاً شبیه علایم افسردگی عمده  هستند و شامل:

  • احساس غمگینی و نا امیدی
  • اضطراب
  • خستگی
  • مشکل خواب
  • نوسانات وزن
  • تغییرات اشتها
  • دردهای جسمی
  • افکار خودکشی
  • حملات گریه

فرد دارای اختلال دوقطبی  طی فاز مانیک احتمالاً مجموعی از علایم زیر را تجربه می کند:

  • سرخوشی
  • اعتماد به نفس اغراق آمیز
  • افکار وکلام با سرعت
  • قضاوت ضعیف
  • تحریک پذیری
  • تجاوز گری افراطی
  • افکار خود بزرگ بینی
  • فقدان خود کنترلی

اگرچه در حال حاضر آزمون جسمی برای اختلال دو قطبی وجود ندارد، ولی متخصص بهداشت روانی ممکن است آزمایش جسمی کاملی برای مشخص کردن هر بیماری دیگری که ممکن است علایم را برانگیخته باشند،پیشنهاد می کند.

آزمون های بعدی برای اختلال دوقطبی

وقتی تاریخچه ای از علایم روانی و جسمی ثبت شد، پزشک یا روانشناس احتمالاً برخی از آزمونهای زیر را برای کمک به تشخیص اجرا می کند:

  • تاریخچه کامل خانوادگی و پزشکی
  • مشاهدات بالینی
  • آزمایش خون و تیروئید
  • مصاحبه با خانواده و دوستان
  • پرسشنامه های نوشتاری

آمادگی برای آزمون اختلال دوقطبی

اگر شما یا فردی که می شناسید ، برای آزمون شدن آماده می شوید، مهم است که توجه داشته باشید که اگرچه مردم گاهی برچسب ننگ به بیماران روانی می زنند، اختلال دو قطبی کاملاً مانند بیماریهایی چون سرطان و هپاتیت جدی می باشد. آزمون شدن توسط متخصص آموزش دیده ی بهداشت روانی اولین قدم در درمان اختلال دو قطبی است ؛ که بطو معمول خود به خود حل نمی شود.اگر تشخیص داده شود، مداخله درمانی شامل مجموعه ای از  عوامل زیر خواهد بود:

  • داروهای پایدار کننده خلق
  • داروهای ضد افسردگی
  • رواندرمانی
  • گروه های حمایتی
  • درمان با تشنج برقی (ECT)

نشانگان اختلال دوقطبی اغلب در ابتدای جوانی ایجاد می شوند، و احتمال وجود مؤلفه ژنتیکی برای ا ختلال وجود دارد.اگر هرکدام از علایم ذکر شده در بالا را داشتید  با پزشک یا مرکز امور بهداشتی تان برای برنامه ریزی سنجش تماس بگیرید ، مخصوصاً ا گر نشانه ها شدید هستند و یا افکار خودکشی را شامل می شوند.

درمان فشرده ومتمرکز به اختلال دوقطبی کمک می کند

درمان فشرده ومتمرکز به اختلال دوقطبی کمک می کند

دوقطبی

یک تحقیق ملی صورت گرفته در زمینه دارودرمانی این اختلال نشان می دهد که درمان این بیماری با درمان مترکزوفشرده سریع تر و پایدارتر است.محققان تاثیر درمان متمرکز که نه ماه روان درمانی است را درباره گروه کنترل  که 3 جلسه  درمان روان درمانی را که مراقبت همزمان نامیده می شددریافت کردند.این تحقیق افزایش برنامه درمانی سیستماتیک(STEP-BD ) راکه به وسیله موسسه سلامت ملی (NIH )و  سلامت روانی ) NIMH )  کشف شده بودبه کار برد .نتایج مقاله در آرشیو مجله روانپزشکی عمومی در آوریل 2007 به چاپ رسیده است. اختلال دو قطبی بیماری ناتوان کننده ای است که توسط نوسانات شدید بین افسردگی و مانیا مشخص می شودو 6/2 درصد مردم آمریکا را در هر رده سنی درگیر کرده است.

دکتر الیزا -آ - زارونی سرپرست NIH می گوید :همه نسیت به اهمیت دارو درمانی در مورد ایناختلال واقف هستیم.و این نتایج جدید بیان گر این مهم هستندکه اضافه کردن اهداف خاص روان درمانی به این دارو درمانی ممکن است به بیماران در بهبودی  بهتر کمک کند. سرپرست NIMH ، Thomas R. Insel, M.D معتقد است که STEP-BDبه ما در تشخیص و تعیین بهترین ابزارها (درارو درمانی و روان درمانی ) که بیماران و متخصصان بالینی آنها می توانند برای از بین بردن نشانه های این بیماری  کمک می کند .برنامه عادی و روزمره روان درمانی به عنوان درمانی برای این اختلال همراه با دارو درمانی به کار برده شده اما تا اندازه ای به روان درمانی در این جا مبهم اشاره شده است.

علاوه بر این اغلب مطالعات مربوط به روان درمانی به یک زمینه و فقط با یک برنامه روزمره و عادی مراقبتی محدود شده اند. بنابراین علاوه بر مطالعه نقش دارو درمانی ، مجموعه ای از چندین نوع روان درمانی و نکات ریز موثرترین درمان ها و دارو ها به صورت همزمان ارائه شده است.دکتر David Miklowitzاز دانشگاه کلورادو و همکارانش با 293 شرکت کننده تاثیر 3 نوع روان درمانی استاندارد شده ، متمرکز و 9 ماهه رابا گروه کنترلی که یکی از این سه ننوع روش را دریافت می کرد بررسی کردند .درمان های فشرده و متمرکز شامل موارد زیر بودند:

  • درمان خانواده مدار که نیاز به به مشارکت اعضاء خانواده بیماران دارد وبر افزایش سازش خانواده ها ، همکاری و حل مسئله آنان تاکید دارد.
  • شناخت درمانی رفتاری که به کمک بر تحریف شناخت بیمار در تفکر و فعالیت و یادگیری راه های جدید سازش با بیماریها تاکید دارد.و
  • درمان دوره ای بین فردی واجتماعی کهبر کمک به تثبیت خواب روزمره بیمار / چرخه بیداری و حل مسائل ارتباطی تاکید دارد.

تمام شرکت کننده ها برای بیماری دوقطبی دارو مصرف می کردند و اغلب آنان در مطالعات دارو درمانیSTEP-BD که در مجله پزشکی آنلاین New England Journal of Medicine در28 مارس2007 گزارش شده است ثبت نام  شده اند.محققان زمان بیمار را برای بهبود طی یک سال مقایسه کردند. طی یک سال 64%آنهایی که در گروه روان درمانی فشرده شرکت کرده بودند بهتر شده در قبال آن 52% آنهایی که درگروه مراقبت درمانی شرکت کرده بودند بهبود یافتند. بیماران گروه روان درمانی فشرده 110 روز سریع تر از گروه مقابل بهبود یافتند.علاوه بر آن بیمارانی که روان درمانی فشرده دریافت می کردند 5/1  دفعه در ماه بیشتر از افراد گروه دیگر تمایل داشتند از لحاظ بالینی درمان دریافت کنند.

عدم ادامه درجه بندی در گروه ها مشابه بود  36%افراد گروه اول و 31% افراد گروه دوم همکاری خود را ادامه ندادند.هیچ یک از سه گروه روان درمانی فشرده تاثیز موفقیت آمیز بیشتری را نسبت به سایر گروه ها نشان ندادنداگر چه درجه بندی بهبود حاصل شده در بین آنهایی که درمان مبتنی بر خانواده را دریافت کرده بودند نسبت به سایر گروه ها بیشتر بود.

دکتر Miklowitz می گوید روان درمانی فشرده وقتی که به عنوان یک درمان الحاقی به دارو درمانی اضافه می شود می تواند افزایش خاصی را درشانس  بهبود فرداز افسردگی و سلامتی طولانی مدت فرد ایجاد کند و آن باید به عنوان قسمتی مهم از تلاش برای بهبود این اختلال استفاده شو

روانکاوی چه نوع درمانی است؟

 

روانکاوی چه نوع درمانی است؟

درمان روانکاوی یکی از مهم ترین روش های درمانی شناخته شده است، این نوع درمان بر اساس نظریه و کار زیگموند فروید، که  موسس دانشکده روانشناسی به عنوان روانکاو بوده است می باشد.


درمان روانکاوی چیست؟

به نظر می رسد درمان روانکاوی بر اساس ذهن ناخودآگاه وبر افکار و رفتارها است. روانکاوی غالبا به دنبال کشف تجربیات دوران اولیه کودکی است .اغلب افرادی که تحت درمان روانکاوانه با درمانگر خود  قرار می گیرند، حداقل یک بار در هفته وی را ملاقات کرده و ممکن است مدت درمان هفته ها، ماه ها و یا سال هابه طول بینجامد.


تاریخچه درمان روانکاوی

نظریه روانکاوی از کار زیگموند فروید روانکاو معروف، در اواخر قرن 19 سال 1800 که در حال توسعه روش های درمانی خود بود آغاز شد .

فروید در سال 1885، شروع به مطالعه و کار با ژان مارتین شارکو در پاریس کرد. شارکو با استفاده از هیپنوتیزم برای درمان زنان مبتلا به آنچه پس از آن به عنوان هیستری شناخته می شد پرداخت. علایم بیماری شامل فلج نسبی، توهم و عصبانیت است.

فروید همچنان به تحقیق هیپنوتیزم در درمان پرداخت، اما کار و دوستی خود را با همکارش ژوزف بروئر ادامه داد که  منجر به توسعه یکی از معروف ترین روش های درمانی وی گردید.

بروئر درمان خود را ،از یک زن جوان توصیف کرد، که نشانه های هیستری را با صحبت کردن در مورد تجربیات آسیب زا فرد از بین برد.

فروید همچنان به توسعه استفاده از این روش "گفتار درمانی" پرداخت.


روانکاوی چگونه درمانی است؟

درمانگران روانکاوی به طور کلی وقت خود را صرف گوش دادن به صحبت های بیماران در مورد زندگی مراجع می کنند ودرمانگر ،ارائه دهنده الگوهای درمان  یا رویدادهای مهم است که ممکن است نقش مهمی را در مشکلات فرد بازی کند. روانکاوان اعتقاد دارند که رویدادهای کودکی و احساسات ناخودآگاه، افکار و انگیزه نقش مهمی را در بیماری های ذهنی و رفتارهای ناسازگارانه بازی می کند.
درمان روانکاوی همچنین از روش های دیگر از جمله : تداعی آزاد، بازی نقش و تعبیر خواب هم استفاده می کند.


مزایای درمان روانکاوی چیست؟

با وجودی که بسیاری از منتقدان ادعا می کنند که درمان روانکاوی بیش از حد وقت گیر، گران و به طور کلی بی اثر است، این درمان دارای منافع زیادی نیز هست ،درمانگر با مراجع همدلی کرده ومحیطی بدون قضاوت را ایجاد می کند که در آن مراجع می تواند احساس امنیت کرده و آشکارا احساسات خود را بیان کند .

واغلب اوقات به اشتراک گذاشتن احساسات می تواند به مراجع کمک کند.


روش ها و فنون مشاوره تألیف دکتر شفیع آبادی:

 روش ها و فنون مشاوره تألیف دکتر شفیع آبادی:

فنون مشاوره

مجموعه قوانین نظری و عملی شیوه‌های انجام مشاوره به طور موفقیت‌آمیز را در بر می‌گیرد. مشاور لازم است با فنون مشاوره آشنایی داشته باشد. برای اینکه مشاور لازم است بداند جلسه مشاوره را چگونه باید آغاز کند، چگونه جلسه مشاوره را استمرار ببخشد و چگونه آنرا خاتمه دهد. نحوه اجرای فنون مشاوره بستگی به دیدگاه مشاور در مورد ماهیت انسان دارد. البته لازم است اشاره شود ما به عنوان مشاور نباید بطور کورکورانه از فنونی که در خارج ابداع می‌شوند تبعیت کنیم. بلکه لازم است در هنگام اجرا آنها را با تیپ شخصیتی خود هماهنگ سازیم. بعنوان مثال وقتی می‌خواهیم از فن صندلی داغ استفاده کنیم لازم است اجرای فن صندلی داغ را با دیدگاه و طرز فکر خود در مورد انسان هماهنگ سازیم. بعنوان مثال اگر معتقدیم تحت هیچ شرایطی نباید به انسان بی‌احترامی شود بنابر این فن صندلی داغ نیز لازم است بگونه‌ای اجرا شود که هیچ نوع بی‌احترامی نسبت به انسان صورت نگیرد.

گوش کردن

بین شنیدن و گوش کردن تفاوت وجود دارد. به گفته پروفسور جان دریکفورد شنیدن کلمه‌ای است که برای توصیف آن بخش از فرایندهای حسی بکار می‌رود که از طریق آن، تحریک‌های شنیداری توسط ساختار گوش دریافت شده و به مغز منتقل می‌شود. امّا از سوی دیگر، گوش کردن به فعالیت روان شناختی پیچیده‌تری اشاره دارد که درک و تعبیر و تفسیر اهمیت یک تجربه حسی را شامل می‌شود. به عبارت دیگر، من می‌توانم صحبت‌های فرد دیگر را بشنوم بدون اینکه واقعاً به او گوش دهم. نوجوانی در این زمینه می‌گفت: « دوستانم به آنچه می‌گویم گوش می‌دهند امّا والدینم، صحبت مرا فقط می‌شنوند.»

گوش دادن مهمترین فنی است که مشاور باید در مشاوره بکار بندد. ایجاد ارتباط بین مراجع و مشاور هسته اصلی مشاوره محسوب می‌شود. محدودیت پیام کلامی در اینست که برخی احساسات و عواطف انسان به صراحت در قالب کلمات قابل بیان نیستند.

گوش دادن دارای مهارتهایی به شرح زیر است:

مهارتهای توجه

حالت درگیر بودن

تحرک جسمانی مناسب

تماس چشمی

محیط غیر مزاحم

مهارتهای پیگیری

تشویق‌های کوتاه

سؤال‌های کم

سکوت توجه آمیز

مهارتهای انعکاسی

توضیح

انعکاس احساسات

انعکاس معانی

انعکاس تلخیص

 

مهارت‌های توجه

توجه کردن به معنای اختصاص توجه جسمی به فرد دیگر است. گاهی اوقات توجه کردن را اینگونه تعریف می‌کنند: توجه به معنای گوش کردن با تمام بدن می‌باشد. توجه کردن، ارتباطی غیر کلامی است که نشان می‌دهد شما به فرد در حال صحبت، دقیقآ گوش می‌دهید. مهارتهای توجه کردن شامل حالت درگیر بودن، تحرک جسمانی مناسب، تماس چشمی و محیط غیر مزاحم است.

اثرات توجه و عدم توجه

توجه اثربخش، کارایی بسیار زیادی در روابط بشری دارد. توجه کردن، به طرف مقابل نشان می‌دهد که شما به او و صحبت‌هایش علاقمندید، به همان نسبت که توجه نکردن مانع صحبت گوینده می‌شود این مهارت، بیان مهمترین موضوعات موجود در ذهن و قلب او را تسهیل می‌کند. صحبت با شخصی که با دقت کامل و فقط به خاطر شما در برابرتان ایستاده است تجربه‌ای بسیار گرانبهاست.

1ـ حالت درگیر بودن: چونکه زبان تن، اغلب با صدایی رساتر از واژه‌ها صحبت می‌کند «حالت درگیر بودن» برای گوش کردن اهمیتی بسزا دارد. ارتباط هنگامی ترویج می‌شود که شنونده با بدنی مایل به جلو، در فاصله‌ای مناسب، رو در روی  طرف مقابل قرار گیرد و با وضعیتی گرم و پذیرا، هشیاری همراه با آرامش خود را با او انتقال دهد. خم شدن به سمت گوینده، در مقایسه با تکیه کردن به عقب یا لم دادن بر روی مبل، انرژی و توجه بیشتری را انتقال می‌دهد.

2ـ تحرک جسمانی مناسب :حرکت مناسب بدن، برای خوب گوش کردن ضروریست. آقای فرانکلین ارنست در کتاب خود می‌نویسد «گوش کردن، حرکت کردن است، گوش کردن، حرکت داده شدن توسط شخص گوینده است. به صورت جسمی یا روانی فرد بی‌تحرکی را که به گوینده خیره شده است می‌توان به شکلی معتبر، به عنوان شخصی ارزیابی کرد که گوش نمی‌دهد. هنگامی که حرکت قابل مشاهده فرد کاهش یافته است و میزان پلک زدن چشمش به کمتر از یکبار در شش ثانیه افت کرده است، گوش کردن از نظر عملی متوقف شده است».

    اجتناب از حرکت‌ها و رفتارهای حواس پرت کن نیز برای یک توجه اثر بخش امری ضروری است. شنونده خوب در پاسخ به گوینده، بدن خود را حرکت می‌دهد. امّا شنوندگان ناکار آمد بدن خود را در پاسخ به محرک‌های نامربوط به گوینده حرکت می‌دهند و حواس پرتی آنان در زبان بدن نمایان می‌شود.

3ـ تماس چشمی :تماس چشمی اثربخش بیانگر میل و علاقه به گوش کردن است. این کار شامل تمرکز آرام چشم شنونده بر گوینده و تغییر گاه به گاه مسیر چشم از صورت او به بخش‌های دیگر بدن مثل دست در حال حرکت، و سپس برگرداندن نگاه به صورت تا برقراری مجدد تماس چشمی باشد. تماس چشمی ضعیف هنگامی روی می‌دهد که شنونده نگاه خود را از گوینده برمی گیرد، یا به شکلی ثابت و مات به او خیره می‌شود، و یا به محض آن که گوینده او را نگاه می‌کند او به جای دیگری می‌نگرد. تماس چشمی گوینده را قادر می‌سازد که میزان پذیرش خود و پیامش را از جانب شما ارزیابی کند این کار کمک می‌کند که او مشخص سازد وقتی در کنار شما قرار می‌گیرد تا چه حد امنیت دارد.

4ـ محیط غیر مزاحم :توجه کردن شامل ارائه یک توجه کامل و متمرکز بر فرد دیگر است. این کار در محیط‌هایی که به مقدار زیادی باعث حواسپرتی می‌شوند، واقعآ غیر ممکن است. محیط غیر مزاحم یعنی محیط جذابی که ترس‌آور نبوده و موانع فیزیکی زیادی بین افراد ایجاد نمی‌کند. شرایط تسهیل گفتگو را فراهم می‌آورد. شنونده دارای توجه می‌کوشد که عوامل محیطی مزاحم را به حداقل برساند. در منزل می‌توان تلویزیون و ضبط صوت را خاموش کرد تا محیطی غیر مزاحم بوجود آید. برداشتن موانع فیزیکی بزرگ ارتباط بهتر را ممکن می‌سازد مثلا برداشتن میز در ارتباط بین مشاور و مراجع بهتر است. چون میز سبب می‌شود برخی از پیامهای غیر کلامی شنونده و گوینده پیام حذف گردد.

مهارت‌های انعکاسی

مهارتهای گوش کردن انعکاسی به چهار نوع تقسیم می‌شود. توضیح، انعکاس احساسات، انعکاس معانی، و انعکاس‌های تلخیصی. هنر خوب شنیدن، شامل توانایی پاسخ انعکاسی است. در پاسخ انعکاسی «شنونده احساس و یا مفهوم چیزی را که گوینده با او در میان گذارده است را بیان می‌کند و این کار را به گونه‌ای انجام می‌دهد که نشان دهنده درک و فهم و پذیرش وی باشد.»

1ـ توضیح :توضیح، پاسخی خلاصه و کوتاه به گوینده است که اصل منظور او را از زبان شنونده بیان می‌کند. قسمت‌های خط کشیده شده اجزای اصلی یک توضیح کارآمد را مشخص می‌کند. یک توضیح اثربخش دارای ویژگیهای زیر است: 1ـ یک توضیح خوب کوتاه و موجز می‌باشد. وقتی توضیح شنونده مختصر و مفید نباشد و حالت طولانی را داشته باشد آنگاه جریان فکر گوینده منحرف می‌شود. 2- توضیح اثربخش فقط اصل پیام گوینده را منعکس می‌سازد. از جزئیات زائد که مانع تداوم بسیاری از گفتگوها به شمار می‌آید، صرفنظر می‌نماید و بر اصل موضوع متمرکز می‌شود. 3ـ از ویژگیهای دیگر توضیح آن است که متمرکز بر محتوای پیام گوینده و نشأت گرفته از حقایق و ایده‌های او است، نه هیجان‌ها و احساسات فرستنده.

2ـ انعکاس احساسات :منظور از انعکاس احساسات این است که هیجان‌ها و احساسات مطرح شده توسط گوینده با جمله‌های کوتاه به خود او برگردانده شود. فرهاد، 34 ساله به دوستی می‌گفت:

فرهاد: مطمئن بودم که تا این سن، متأهل شده‌ام. امّا همه نامزدی‌هایم با شکست مواجه شد.

رضا: واقعاً ناامید کننده است.

فرهاد: همین طوره. نمی‌دانم هیچ وقت زن مناسبی پیدا می‌کنم یا نه؟

شنوندگان، پیوسته بسیاری از ابعاد هیجانی و عاطفی گفتگو را از دست می‌دهند. در انسان، نوعی تمایل برای توجه به محیط وجود دارد و اگر انعکاسی صورت گیرد بر حقایق، بیش از احساسات متمرکز است. شنوندگان همچنین سؤال‌هایی را می‌پرسند که پاسخ‌هایی واقعیت‌گرا را برمی‌انگیزد «چه کار کردی؟ کی اتفاق افتاد؟»

وقتی روش گوش کردن ما، موجب تشویق افشای احساسات نمی‌شود، واکنش شخصی گوینده را نسبت به حوادثی که توصیف می‌کند از دست می‌دهیم. خوشحال، غم، خشم، اندوه و ... چون به قول ویلیام جیمز «فردیت را در احساسات می‌توان یافت» وقتی آگاهی اندکی از هیجان‌های فرد دیگر داریم، منحصر به فرد بودن و یکتا بودن او را از یاد می‌بریم.

انعکاس احساسات سبب می‌شود گوینده احساسات و هیجانات خود را درک کند و از این طریق به سمت حل مشکل گام برمی دارد.

طبقه‌بندی احساسات مراجع: 1) احساسات مثبت     2) احساسات منفی    3) احساسات دوگانه

3ـ انعکاس معانی :زمانی که احساسات و حقایق در پاسخی کوتاه به یکدیگر پیوند می‌خورند، انعکاس معنا حاصل می‌آید. بعنوان مثال خانمی به شوهرش می‌گوید:

خانم: سرپرست ما، همیشه در مورد زندگی شخصی‌ام سؤال می‌کند ای کاش بیشتر به فکر زندگی شخصی خودش بود.

شوهر: چون برای مسائل خصوصی تو احترام قائل نیست عصبانی شده‌ای.

وقتی به معنا و منظور گوینده ـ یعنی احساساتی که او را تهیج می‌کنند یا برمی‌انگیزند و نیز مضمونی که احساس با آن همراه می‌شود ـ پاسخ می‌دهیم، گوش کردن ما، بیشترین کارایی ممکن را خواهد داشت. زمانی که فردی می‌داند احساس و محتوا را چگونه، به شکلی مجزا، منعکس کند، ساده‌تر آن است که هر دو را در انعکاس معنا جای دهد. در هنگام یادگیری اولیه انعکاس معنا، فرمول زیر بخوبی کاربرد دارد:

احساس (کلمه احساس را قرار دهید) می‌کنی چون (رویداد یا مضمون دیگری را که با احساس همراه است در جمله قرار دهید) مثال: علی: عجب تغییری! می‌ترسیدم هیچ وقت زندگی بهتری نداشته باشم، امّا منزل جدیدمان عالی است.

زهرا و بچه‌ها، از هر وقت دیگر، خوشحال‌ترند.

سعید: خیلی خوشحالی، چون اوضاع زندگیت از هر نظر رو به راه است.

انعکاس معنا، معمولا هنگامی که با جمله‌ای کوتاه و مجزا بیان می‌شود، بهترین شیوه انعکاس است. هرقدر جمله کوتاه‌تر باشد بهتر است. پاسخ‌های نامربوط یا طولانی، مانع تداوم ارتباط می‌شود.

4ـ انعکاس تلخیص :انعکاس خلاصه، تکرار مختصر و کوتاه موضوعات اصلی و احساساتی است که گوینده در بخشی طولانی از گفتگو مطرح کرده است و در نتیجه، آن را نمی‌توان توسط یکی از مهارتهای مطرح شده منعکس نمود. با کمک این مهارت محتوای شناختی و عاطفی ارتباط کلامی و غیر کلامی بگونه خلاصه مطرح می‌گردد. انعکاس خلاصه به گوینده کمک می‌کند تک تک نکته‌هایی که بیان کرده است را مانند اجزای یک پازل در کنار هم بچیند تا به بینش برسد. انعکاس خلاصه، به گوینده کمک می‌کند که خود را به شکلی واضح‌تر درک کند.

خلاصه کردن، هنگامی سودمند است که ظاهرآ، گوینده از آنچه باید در مورد موضوع مطرح کند خسته شده است. بازگویی صحبت‌های اصلی گوینده، کمک می‌کند که بخش اوّل گفتگو به نتیجه برسد و برای بخش بعدی آن نیز جهت و مسیر مشخصی فراهم شود.

 

 

هنگامی که گوش کردن به صحبت‌های فرد گوینده بیشتر از یک جلسه ادامه می‌یابد می‌توان خلاصه را برای آغاز جلسه بعد مورد استفاده قرار داد.

 

 

یکی از اهداف خلاصه کردن آن است که نوعی احساس حرکت، جهت بررسی محتوا و احساسات، را در گوینده به وجود آورد. این احساس پیشرفت، باعث می‌شود تا گام‌های عملی، هرچه سریعتر برداشته شود، ضمن این که خلاصه سازی این امکان را نیز می‌دهد که میزان درست بودن برداشت‌های کلی شنونده از مطالب گفته شده مورد بررسی قرار گیرد.

 

 

خلاصه انعکاس هنگامی اثربخش است که شنونده: 1ـ نکاتی را که گوینده مطرح کرده است کنار هم قرار دهد 2- داده‌ها یا اطلاعات «مرتبط» را انتخاب کند و داده‌هایی که به گوینده کمک می‌کند به شکلی واضح‌تر، عناصر کلیدی گفتگوی خود را درک کند. در این زمینه ایگان می‌گوید: «خلاصه، گردآوری ماشینی تعدادی از حقایق نیست، بلکه ارائه نظامدار اطلاعات مربوطه است». یک خلاصه خوب گوینده را قادر می‌سازد که به شکلی عمیق‌تر و جهت دارتر و با پیوستگی بیشتر صحبت کند. خلاصه خوب، اغلب برای گوینده این امکان را فراهم می‌سازد که وضعیت خود را به شکلی واضح‌تر درک نماید. حتی اگر این خلاصه، فقط بازگویی مطالبی باشد که قبلا گفته است و نکته جدیدی در آن وجود نداشته باشد، باز هم ممکن است برای گوینده تازگی داشته باشد. زیرا اوّلین بار است که همه گفته‌هایش را در کنار یکدیگر، می‌شنود. همچنین خلاصه کارآمد می‌تواند رشته‌های از دست رفته یک گفتگو را در نتیجه‌گیری نهایی خود به یکدیگر پیوند زند.

 

در انعکاس متن مشاور علاوه بر بیان گفته مراجع در قالب کلمات خودش او را به گویایی بیشتر و تفکر درباره موضوع مورد بحث تشویق می‌کند. اما در دوباره گویی جملات تمامی و یا بخشی از گفتار مراجع را بدون تغییر بازگو می‌کند.  گوش دادن فعال که برای درک عواطف و گفتار مراجع لازم است، مقدمه انعکاس و روش ضروری برای انجام آن بحساب می‌آید.

 

 

 از طریق انعکاس، مراجع به بررسی بهتر و عمیق‌تر مشکلات می‌پردازد و به یافتن راه حل‌های مناسب‌تر تشویق می‌شود. به عقیده راجزر انعکاس‌احساسات، درک و فهم مشکل از نقطه‌نظر مراجع است. اگر مشاور در ایجاد رابطه حسنه با مراجع دچار مشکل شود در این صورت انعکاس به بازگو کردن متن تبدیل می‌شود.

 

 

قاب‌گیری یا شکل دهی مجدد

 

 

هر فردی در مورد رویدادهای پیرامون خود دیدگاه خاص خودش را دارد. معمولا مراجعانی که برای مشاوره مراجعه می‌کنند از تصور و دیدگاه منفی برخوردار هستند. مشاوره ابتدا به این تصورات و افکار منفی مراجع گوش می‌دهد و با او همدلی می‌کند سپس از طریق انعکاس، آنها را به خود مراجع منعکس می‌سازد. آنگاه مشاوره سعی می‌کند از طریق فن قاب‌گیری مجدد دید مراجع را نسبت به وقایع و موقعیتها عوض کند. منظور از قاب‌گیری مجدد یا شکل دهی مجدد، رد نگرش مراجع نسبت به دنیا نیست، بلکه آشنا کردن او با دید وسیعتری از جهان است. برای اینکه با فن قاب‌گیری یا شکل دهی مجدد آشنا شویم لازم است مثالی در این زمینه ارائه شود:

 

 

فرض کنید مراجعی نزد مشاور آمده است و اشاره می‌کند از دست بچه خود آرام و قرار ندارد به محض اینکه می‌خواهد استراحت کند بچه کاری انجام می‌دهد که بلند شود و نتواند استراحت کند. لذا بچه را می‌گیرد و او را تنبیه می‌کند. مشاور در برخورد با چنین موردی ابتدا به انعکاس احساسات او پرداخته و سپس مراجع آرامتر و راحتترمی‌گردد. پس از اینکه مراجع آرام شد مشاور سعی می‌کند از فن قاب‌گیری مجدد استفاده کند.قاب‌گیری مجدد یا شکل دهی مجدد مشاور: من احساس می‌کنم وجود شما برای پسرتان بسیار مهمّ است و او نیازمند توجه بیشتری از سوی شماست.

با بیان این مطلب، مشاور رفتار کودک را از دید مثبتی بیان کرده به نحوی که احساس مادر عوض می‌شود و احساس مهمّ بودن و مورد نیاز بودن می‌کند. شاید اینک وی به این نتیجه رسیده باشد که گریه کودکش به خاطر جلب توجه اوست و به جای عصبانی شدن، به رفتار کودک دقیق شود و وقت بیشتری به او اختصاص دهد.

 

 

 

 

 

 

 

مواجهه (رودررویی)

 

مواجهه به عنوان مهارتی یاورانه، نیازمند توجه به ناهمگونی‌های رفتاری گوینده است:

 

ناهمگونی میان آنچه فکر می‌کند و آنچه می‌گوید.

 

میان آنچه می‌گوید و آنچه انجام می‌دهد.

 

میان حرف‌ها و زبان تن او. (منظور از زبان تن همان حرکات غیر کلامی بدن می‌باشد.)

 

میان خود انگاره او و دید دیگران نسبت به او.

 

میان زندگی فعلی و زندگی مورد علاقه او.

 

در مواجهه سازی که توسط شنونده صورت می‌گیرد، اغلب از قالب «تو از یک طرف.... را می‌گویی، احساس می‌کنی، انجام می‌دهی» استفاده می‌شود. به طور مثال :

 

کاوه: (با اندامی وارفته، درحالی که نفس‌های عمیقی می‌کشد به آرامی حرف می‌زند) از نامزدی‌ام خیلی هیجان زده‌ام. مهسا دختر خوبی است.

 

کیومرث: از یک طرف می‌گویی هیجان‌زده‌ای و از طرف دیگر، قوز کرده‌ای و صدایت به شکلی است که انگار سرحال نیستی.

 

قبل از اقدام به مواجهه باید سه شرط اساسی رعایت شود. نخست، لازم است که مبنای بسیار محکمی از درک و اعتماد به وجود آید. دوّم شنونده باید ناهمگونی‌ها را درک کند که بررسی و کشف آنها ضرورت دارد. سوّم اینکه، شنونده باید مطمئن باشد که گوینده آمادگی و توانایی انجام کار دشوار و کشف و بررسی ناهماهنگی‌ها را دارد. مناسب بودن زمان و انتخاب یک روش غیر قضاوت‌آمیز نیز عوامل مهمّی برای راهنمایی گوینده در جهت استفاده اثر بخشی از مواجهه بشمار می‌آیند.

 

شنونده پس از یک مواجهه، دوباره به سمت پاسخ‌های انعکاس برمی گردد تا مبنای اعتماد و تفاهمی را که ممکن است بخشی از آن تحلیل رفته باشد بازسازی کند. هرگز نباید دو یا چند مواجهه پی در پی داشت.

 

در چندین مورد می‌توان از مواجهه استفاده کرد:

 

1ـ مراجع از ابراز نکته اساسی که به نظر می‌رسد سبب مشکل او شده است خودداری می‌کند.

 

2ـ مراجع در تشخیص رفتار خود تخریبی خود با شکست روبرو شده است.

 

3ـ مراجع در تشخیص پیامدهای جدی رفتارش با شکست روبرو شده است.

 

4ـ مراجع با واقعیت کاری ندارد.

 

5ـ مراجع مطالب ضد و نقیض می‌گوید.

 

6ـ مراجع تا حد زیاد و نامناسبی اسیر گذشته یا آینده خود است و تمرکزی بر زمان حال ندارد.

 

7ـ مراجع همانند کسی که به دور حلقه‌ای می‌چرخد داستان خود را بارها و بارها مانند یک نوار ضبط شده تکرار می‌کند.

 

8ـ رفتارهای غیر کلامی مراجع با رفتارهای کلامی او مطابقت ندارد.

 

اینک مثالی در مورد مواجهه ارائه می‌گردد:

 

مراجع: به طور غیرمستقیم به نگرانیهایش در مورد قوای جنسی خود اشاره می‌کند او به صورت مختصر چندین بار به این مشکل اشاره کرده و سپس بلافاصله از راه صحبت کردن در مورد یک مسئله بی‌اهمیت از آن موضوع منحرف می‌شود.

 

مواجهه مشاور: من گیج شده‌ام چرا که شما چند بار به طور مستقیم به مشکل جنسی خود اشاره کردید و سپس شروع به صحبت در مورد چیزی کاملا متفاوت نمودید.

 

یک مواجهه خوب معمولا شامل چند یا تمامی عناصر زیر است:

 

1ـ بازگو کردن یا خلاصه مختصری از آنچه که مراجع گفته است که در این صورت او احساس می‌کند که حرفهایش شنیده و درک شده است.

 

2ـ بیان عبارتی از احساسات کنونی مشاور

 

3ـ بیان به جمله ملموس از آنچه که مشاور متوجه شده یا مشاهده کرده است بدون اینکه آن را تفسیر کند.

 

طرح سؤالات

 

اگر مشاور به آنچه که مراجع می‌گوید گوش کند و مهارتهایی که فرا گرفته است بکار نبرد و با مهارت تمام، محتوا و احساسات مراجع را از آنچه که گفته است به خود او باز گرداند، بیشتر اطلاعات بدون اینکه لازم باشد مشاور سؤالی طرح کند به دست خواهد آمد. ولی اگر در جلسات مشاوره، مشاور سؤالات زیادی را طرح نماید، مشاوره بیشتر شبیه بازپرسی خواهد شد و مراجع آزادی چندانی نخواهد داشت و در حقیقت فرصت سخن گفتن از وی سلب خواهد شد. در نتیجه بجای اینکه مراجع از طریق بیان مشکل خود جلسه را هدایت کند. مشاور که نقش شنونده را دارا می‌باشد جلسه را هدایت خواهد نمود لذا مشکل مراجع تحت این شرایط بخوبی مطرح نخواهد شد در نتیجه بحث جلسه کلا منحرف می‌شود. مشکل دیگر در رابطه با طرح سؤالات زیاد این است که مراجع به سرعت فرا می‌گیرد که می‌باید منتظر سؤالات بعدی مشاور باشد و صبر کند تا مشاور به طرح سؤال دیگری بپردازد. بجای اینکه در مورد آنچه که برای او اهمیت دارد فکر کند.

 

 

 

دو نوع سؤال وجود دارد: 1ـ سؤالات بسته 2ـ سؤالات باز. قبلا این دو نوع سؤال تعریف شدند. هر دو نوع این سؤالات می‌توانند در جریان مشاوره مفید واقع شوند ولی بهتر است زمانی از سؤال استفاده شود که چاره‌ای به جز سؤال کردن وجود نداشته باشد. بهتر است در جریان مشاوره از سؤالات باز بیشتر استفاده شود. اینک چند نمونه از سؤالات باز و بسته را مثال می‌زنیم:

 

 

سؤال بسته: آیا دوست دارید شوهرتان از شما تعریف کند؟

 

 

سؤال باز: زمانی که شوهرتان از شما تعریف می‌کند چه احساسی به شما دست می‌دهد؟

 

 

سؤال بسته: آیا این تغییر زندگی شما را پریشان کرد؟

 

 

سؤال باز: این تغییر چه تأثیری در زندگی شما گذاشت؟

 

 

انواع پاسخ‌های مشاور در مشاوره عبارتند از :1ـ پاسخ‌های ارزیابی: مشاور گفتار و حرکات مراجع را در جلسه مشاوره با توجه به اهداف تعیین شده مورد ارزیابی قرار می‌دهد و با طرح سؤالات مناسب او را به سوی خودکاوی و حل مشکل رهبری می‌کند. 2ـ پاسخ‌های تعبیری: پاسخ‌هایی را در بر می‌گیرد که از طرف مشاور برای توضیح مطلب ارائه می‌شوند. اینگونه پاسخ‌ها بهتر است پس از آشنایی مشاور با نحوه تفکر و احساسات مراجع ارائه شوند.  3ـ پاسخ‌های حمایتی: پاسخ‌هایی را شامل می‌شود که بدان وسیله مشاور از مراجع حمایت می‌کند و از میزان نگرانی و ناراحتی او می‌کاهد. 4ـ پاسخ‌های اطلاعاتی: پاسخ‌هایی را در برمی‌گیرد که مشاور بدان وسیله اطلاعات بیشتری را درباره موضوع مورد بحث از مراجع کسب می‌کند. در جلسه مشاوره عقلی شدن بحث جلسه، به میزان زیادی از ضعف مشاور و عدم آگاهی او از فنون مشاوره ناشی می‌شود.

 

سازمان دادن

 

سازمان در جلسه مشاوره از ابهام و درماندگی مراجع و مشاور می‌کاهد. اگر محدودیتی برای جلسه مشاوره تعیین می‌شود باید به طور کامل و دقیق در آغاز جلسه مشاوره تعیین و توصیف گردد. به عقیده کوران اگر در جلسه مشاوره سازمان وجود نداشته باشد اولاً قبول مسئولیت مراجع در جلسات مشاوره به حداقل می‌رسد. ثانیاً به علّت مشخص نبودن وظایف مشاور و مراجع، ابهام و بلاتکلیفی به وجود می‌آید و ترس و ناامنی مراجع افزایش می‌یابد و رابطه حسنه مشاوره‌ای مختل می‌شود. ثالثاً بر اثر نامشخص بودن هدف و روش کار، مقاومت مراجع افزایش می‌یابد و مشاوره به صورت پراکنده‌گویی در می‌آید. تعیین نوع سازمان و چگونگی اجرای آن بر عهده مشاور است.

نظر متخصصان مشاوره در مورد سازمان متفاوت است عده‌ای از آنها با وجود سازمان در جلسه مشاوره موافق هستند، عده‌ای نیز مخالف هستند. به عقیده راجرز ایجاد سازمان در جلسه مشاوره ضرورت چندانی ندارد. رولومی وجود سازمان در جلسه مشاوره را به دیواره‌های رودخانه تشبیه می‌کند که مسیر آب و حرکت قایق را کنترل و محدود می‌کند، باعث می‌شود قایق سالمتر و زودتر به انتهای رودخانه برسد. بنظر رولومی سازمان برای جلسه مشاوره چهارچوبی را بوجود می‌آورد که اهداف و خط مشی‌های جلسه براساس آن مشخص می‌شوند.

از طریق سازمان، خط مشی و چگونگی اجرای جلسه مشاوره مشخص می‌شود، وجود سازمان در جلسه مشاوره، مراجع را یاری می‌دهد که طرح و نقشه‌ای برای رسیدن به اهدافش تعیین و پیش‌بینی کند. سازمان در جلسه مشاوره، از ابهام و درماندگی مراجع و مشاور می‌کاهد و مسیر فعالیت آنان و نیز قالبی را برای نحوه آغاز و ادامه و پایان جلسات مشاوره مشخص می‌سازد.

 

از دیدگاه پاترسون تعیین نوع سازمان در جلسه مشاوره، با اهداف مشاوره، رابطه بین مراجع و مشاور و نگرش آنان نسبت به یکدیگر بستگی دارد. همچنین تعیین نوع سازمان و چگونگی اجرای آن بر عهده مشاور است. محدودیتهایی که باید در اوّلین جلسه مشاوره برای مراجع بازگو شوند عبارتند از: 1ـ محدودیت زمانی: وقتی هر جلسه مشاوره با توجه به ویژگیهای مراجع تعیین می‌گردد. بعنوان مثال زمان جلسه مشاوره برای کودکان دبستانی حدود 25 دقیقه است، برای نوجوانان حدود 35 دقیقه و برای بزرگسالان حدود 45 دقیقه تا یک ساعت است. ـ2 محدودیت عملی: یعنی برای مراجع در جلسه مشاوره محدویت عملی تعیین می‌گردد. به عنوان مثال، در بازی درمانی به کودک گفته می‌شود پس از اینکه با اسباب بازیها بازی کرد سپس آنها را در سر جای اولش قرار دهد.

 

روشهای سازمان دادن به جلسه مشاوره

 

1ـ گفتگو درباره اهداف مشاوره: مشاور و مراجع در آغاز جلسه پس از بررسی مشکلات، هدف یا اهدافی را برای جلسه مشاوره تعیین می‌کنند و سپس به کارشان ادامه می‌دهند.

 

2ـ گفتگو درباره نقش‌های مشاور و مراجع: از اینطریق نقش و مسئولیت مراجع و مشاور در جلسه مشاوره تعیین می‌گردد.

 

3ـ گفتگو درباره موقعیت مشاوره: یعنی مشاور باید مراجع را با صراحت از مقررات جلسه مشاوره آگاه کند. مراجع لازم است بداند که شرکت در جلسه مشاوره اجباری نیست و هر زمان که بخواهد می‌تواند آن را خاتمه دهد. مراجع باید مطلع شود آنچه که در جلسات مشاوره مطرح می‌شود کاملا محرمانه نگهداشته می‌شود.

 

4ـ تنظیم پاسخها: ارائه پاسخهای سنجیده و منظم از جانب مراجع و مشاور به جلسه مشاوره سازمان می‌بخشد.

 

رهبری

  

رهبری جلسه مشاوره عبارت از اینست که مشاور تا چه حدی می‌کوشد مراجع را به دنبال خود بکشاند و اداره جلسه را بر عهده گیرد و نیز به چه میزان افکار مشاور، مطالب مطرح شده در جلسه را تحت تأثیر خود قرار می‌دهد. برای آنکه رهبری جلسه مشاوره به طور مفید و مؤثر انجام گیرد باید نکات زیر مورد توجه قرار گیرد: 1ـ مشاور در هنگام اجرای رهبری لازم است به توانایی و میزان پذیرش مراجع توجه کند. 2ـ مشاور باید بتواند در جلسه مشاوره در زمان مناسب از کلمات رهبری کننده به طریق درستی که به موضوع نیز مربوط می‌شود استفاده کند. مشاور همچنین می‌تواند از طریق روشهای متعددی جلسه مشاوره را هدایت کند. روش مناسب رهبری، با توجه به موقعیت مشاوره و دیدگاه مشاور نسبت به ماهیت انسان، تعیین و اجرا می‌گردد. روش های رهبری جلسه مشاوره کلاً به سه روش تقسیم می‌شوند: 1ـ روش مستقیم 2ـ غیر مستقیم 3ـ انتخابی.

 

در روش مستقیم مشاور نقش یک آموزگار یا مربی تربیتی را ایفا می‌کند. این روش بیشتر در نظریه‌های شناختی قابل کاربرد است. روش غیر مستقیم روشی است که در آن مراجع فعال می‌باشد، مشاور نیز فعال می‌باشد ولی میزان فعال بودن مشاور به صورت غیرمستقیم می‌باشد یعنی مشاور بیشتر سعی می‌کند از طریق گوش دادن فعال به مراجع کمک کند خودش مشکلش را حل نماید. روش انتخابی نیز روشی است که مشاور از طریق آن به موقع هم از روش مستقیم و هم از روش غیرمستقیم استفاده می‌کند. با توجه به توضیحات فوق روشهای رایج رهبری عبارتند از:

 

 1ـ پذیرش: پذیرفتن مراجع و ایجاد رابطه حسنه با او، یکی از انواع غیرمستقیم رهبری جلسه مشاوره محسوب می‌شود. در این روش مشاور با گفتن کلماتی نظیر «بلی می‌فهمم،» «م م و ...» یا تکان دادن سر حالت پذیرای خود را بروز می‌دهد.

 

 2ـ پند دادن: از روشهای مستقیم رهبری در مشاوره بحساب می‌آید. استفاده زیاد از حد یکی از موانع ایجاد ارتباط می‌باشد. لذا برای اینکه ارتباط بین مشاور و مراجع خدشه‌دار نشود بهتر است به میزان زیادی استفاده نشود.

 

 3ـ اطمینان دادن: اگر میزان استفاده مشاور از این روش زیاد شود سبب می‌شود مسؤلیت تا حد زیادی از مراجع سلب گردد و به گردن مشاور بیفتد.

 

 مثال: مراجع: درباره نمره درس فیزیک خیلی نگرانم، معلم به من نمره کم داده و استحقاق و شایستگی مرا در نظر نگرفته است.

 

 مشاور: یعنی فکر می‌کنی که احتمالا کارت را بهتر انجام داده‌ای و استحقاق نمره بیشتری را داری؟

 

 4ـ تشخیص: از روشهای مستقیم رهبری است. برای اینکه تشخیص بخوبی صورت گیرد لازم است مشاور از ابزار و وسایل تشخیص گوناگون از قبیل آزمون استفاده کند.

 

 5ـ ارائه صحنه‌ای از زندگی خصوصی: مشاور برای اینکه به مراجع نشان دهد مشکل او منحصر به فرد و غیر عادی نیست سعی می‌کند از این روش استفاده کند. کاربرد این روش به مراجع کمک می‌کند تا احساس غیر عادی بودن خود را کاهش دهد و برای ادامه جلسه مشاوره آماده شود.

 

 6ـ ارائه صحنه‌ای از زندگی شخص ثالث :این روش معمولا صحیح‌تر و مطمئن‌تر از روش شماره پنج است زیرا در اینجا مراجع راحت‌تر و آسانتر می‌تواند گفتار و افکار مشاور را بدون رنجش او قبول یا رد کند.

 

 7ـ افکار ناتمام: در این روش مشاور از یک جمله ناقص استفاده می‌کند و از مراجع می‌خواهد جمله ناقص را کامل کند. استفاده از این روش، مشاور را از افکار بازگو نشده مراجع آگاه می‌سازد.

 

 8ـ آگاهاندن: مشاور با استفاده از این روش، اطلاعات ضروری را در مورد مشکل به مراجع ارائه می‌دهد. مشاور از این روش، در مشاوره تحصیلی و شغلی بوفور استفاده کند.

 

 9ـ تعبیر و تفسیر: از طریق تعبیر و تفسیر مشاور سعی می‌کند نکته جدیدی را به مراجع ارائه دهد تا از این طریق بینش حاصل شود. در روانکاوی تعبیر و تفسیر معادل کل فرایند روانکاوی قلمداد می‌شود. زیرا از طریق تعبیر و تفسیر سعی می‌شود مراجع به محتوای ناخودآگاه خویش آشنا شود. آشنا شدن با محتوای ناخودآگاه نیز کل هدف روانکاوی را تشکیل می‌دهد.

 

 10- هشدار دادن: این روش به دو طریق اجرا می‌شود 1ـ مستقیم 2ـ غیرمستقیم. مشاور قصد دارد از طریق استفاده از این روش مراجع را از نظر اخلاقی متوجه عواقب تصمیماتش بکند. حال مثالی در مورد روش مستقیم و غیر مستقیم هشدار دادن ارائه می‌گردد: مراجع: البته می‌توانم همان کار تحقیقی را که خواهرم سه سال قبل نوشته بود به استادم تحویل دهم. مشاور: (روش مستقیم) این کار درستی نیست که انجام بدهی، آیا چنین نیست؟ مشاور: (روش غیر مستقیم) اگر این کار را بکنی، نسبت به نمره‌ای که می‌گیری چه احساسی خواهی داشت؟

 

11ـ پرسش: مشاور لازم است بداند پرسش زیاد باعث ایجاد مقاومت در مراجع می‌گردد.

 

12ـ فرافکنی: مشاور از طریق این روش سعی می‌کند مراجع را در موقعیتی قرار دهد تا متوجه اهمیت موضوع بحث شود.

  

13ـ مخالفت: مشاور از طریق این روش سعی می‌کند با مراجع مخالفت کند تا از این طریق مراجع نافعال فعال گردد. بعنوان مثال مشاور سعی می‌کند به مراجعی که منفعل است بگوید شما دوست نداری تغییر کنی. این مخالفت مشاور با مراجع سبب می‌شود مراجع برای اینکه ثابت کند که می‌تواند تغییر کند تلاش و فعالیت نماید. با این تدبیر هم مشاور و هم مراجع هر دو به هدف خود می‌رسند. البته لازم است اشاره شود این روش زمانی باید مورد استفاده قرار گیرد که بین مشاور و مراجع رابطه حسنه برقرار شده باشد. بی‌احتیاطی و بی‌دقتی در کاربرد این روش، باعث رنجش و آزار مراجع می‌گردد. لازم است این روش توسط مشاوران با تجربه استفاده شود. زیرا بکارگیری این روش نیاز به تجربه زیادی دارد، چونکه مشاور در یک لحظه باید دو پیام متضاد را به مراجع بدهد. مشاور از یکطرف به مراجع می‌گوید شما مراجعه نموده‌ای برای اینکه تغییر کنی از سوی دیگر به او می‌گوید شما نمی‌توانی تغییر کنی.

 

14ـ پیشنهاد دادن :در این روش مشاور به طور مستقیم یا غیر مستقیم برای حل مشکل مراجع پیشنهادهایی ارائه می‌دهد.

  

15ـ خلاصه کردن: چون در مورد این روش قبلاً توضیح داده شد از توضیح آن در اینجا خودداری می‌گردد.

 

حال به دلیل اهمیت موضوع شیوه های رهبری، می خواهیم خلاصه ای از روش‌های رهبری را دوباره مرور کنیم:1ـ پذیرش: پذیرفتن مراجع و ایجاد رابطه حسنه با او یکی از انواع غیر مستقیم رهبری جلسه مشاوره محسوب می‌شود. 2ـ پند دادن: اندرزگویی یکی از انواع مستقیم رهبری در مشاوره به حساب می‌آید. ـ3 اطمینان دادن: چنانچه در کاربرد روش اطمینان دادن توسط مشاور افراط شود مسئولیت جلسه تا حد زیادی از مراجع سلب می‌گردد و بر عهده مشاور واگذار می‌شود. 4ـ تشخیص: روش تشخیص یکی از انواع مستقیم رهبری است. ـ5 ارائه صحنه‌ای از زندگی خصوصی: کاربرد این روش به مراجع کمک می‌کند تا احساس غیر عادی بودن خود را کاهش دهد و برای ارائه جلسه مشاوره آماده شود. 6ـ ارائه صحنه‌ای از زندگی شخص ثالث. 7ـ افکار ناتمام: استفاده از این روش مشاور را از افکار بازگو نشده مراجع آگاه می‌سازد. 8ـ آگاهاندن :مشاور با استفاده از این روش اطلاعات ضروری را در مورد مشکل به مراجع ارائه می‌دهد. مشاور از این روش در مشاوره تحصیلی و شغلی به وفور استفاده می‌کند. 9ـ تعبیر و تفسیر: مشاور در این روش ضمن ارزیابی گفتار و حالات مراجع، به نتیجه‌گیری از آن می‌پردازد و از طریق ایجاد بصیرت بیشتر در مراجع نسبت به رفتارش او را به بحث عمیق‌تر دعوت و تشویق می‌کند.10- هشدار دادن: از طریق این روش مشاور به طور مستقیم یا غیر مستقیم می‌کوشد مراجع را از نظر اخلاقی متوجه عواقب تصمیماتش بکند. 11ـ پرسش 12ـ فرافکنی: مشاور در این روش با قرار دادن مراجع در موقعیتی مشخص او را متوجه اهمیت موضوع بحث می‌کند. 13ـ مخالفت: مشاور با استفاده از این روش مراجع غیر فعال را به کوشش وا می‌دارد. 14ـ سکوت 15ـ پیشنهاد دادن.

 

تشویق

تشویق در جلسه مشاوره مجموعه فعالیت‌هایی است که مراجع را به ادامه کارش ترغیب می‌کند و او را در مسیر پیشرفت و بهبود قرار می‌دهد و تشویق نوعی پاداش است که برای تقویت رفتار مطلوب و ادامه آن به مراجع ارائه می‌شود.

 

سکوت

یکی از مواردی که در جلسات مشاوره اتفاق می‌افتد و مشاور باید نحوه برخورد صحیح با آنرا بداند، سکوت مراجع است. برای پی بردن به ارزش و اهمیت سکوت باید لحظه وقوع و زمان آن مورد مطالعه قرار ‌گیرد، سکوت در جلسه مشاوره علل متعددی دارد. به نظر برامرو شوستروم مشاور باید حتی‌الامکان مسئولیت شکستن سکوت را به مراجع واگذار کند زیرا در این حالت دنیای درون و رشته افکارش بر هم نخواهد خورد.  مشاور قبل از اقدام به شکستن سکوت باید به علل پیدایش آن پی ببرد. علل سکوت:1) مراجع و مشاور حرفی برای گفتن ندارند.2) سکوت ممکن است بر اثر خشم و خلوت مراجع نسبت به مشاور یا مقاومت او در برابر گفتار مشاور بوجود آید.3) سکوت بر اثر احساس دردناک و ناراحت کننده در مراجع4) گاهی مراجع ساکت می‌ماند تا مشاور حرف بزند.5) گاهی سکوت مراجع بر اثر خستگی حاصل از فعالیت و مشارکت بیش از حد است.6) گاهی تفکر و تأمل مراجع در باره موضوع مطرح شده سکوت را موجب می‌گردد. اگر سکوت طولانی باشد معمولاً بیش از دو دقیقه باید سکوت مراجع را شکست.

مقاومت

 

مقاومت عبارت از ایستادگی و سرسختی مراجع در جلسه مشاوره است که مانع پیشرفت جلسه مشاوره بسوی اهداف تعیین شده می‌شود. شرمن نوع مقاومت مراجع و خصوصیات آن را در جلسه مشاوره به سه نوع تقسیم می‌کند. 1ـ مقاومت کامل: مراجع در این نوع مقاومت، نحوه مشاوره، عقاید مشاور و خود مشاور را قبول ندارد. ـ2 مقاومت نسبی: در این حالت، مقاومت مراجع، تا حدی پوشیده است و مراجع عقاید و پیشنهادهای مشاور را به طور ضمنی تکذیب می‌کند. 3ـ بی‌میلی: در این حالت مقاومت مراجع نسبتاً کم است و مراجع در جلسه مشاوره ابتکار چندانی از خود بروز نمی‌دهد.

  

علل مقاومت عبارتنداز: 1) عوامل بیرونی 2) عوامل درونی 3) عوامل مختلط. از عوامل بیرونی که باعث ایجاد مقاومت در مراجع می‌شوند می‌توان عوامل ناراحت‌کننده محیطی و رفتارهای نامناسب مشاور در جلسه مشاوره را نام برد. عوامل درونی ایجادکننده مقاومت به خود مراجع مربوط می‌شوند و در وجود او قرار دارند. ترس از حل نشدن مشکل و یا بدتر شدن وضع و ترس از پذیرفته شدن توسط مشاور از علل درونی ایجادکننده مقاومت مراجع به شمار می‌روند. عوامل مختلط، عواملی نظیر خستگی، بیماری، نقص عقلی و عدم برقراری ارتباط کلامی بین مراجع و مشاور ترکیبی از عوامل درونی و بیرونی هستند. پاترسون روش‌های زیر را برای مواجهه با مقاومت معرفی می‌کند. 1ـ گوش دادن فعال 2ـ گفتگوی معمولی 3ـ تجزیه و تحلیل علل مقاومت 4ـ ختم جلسه.