زناشویی،ازدواج،اگر شما و یا همسرتان اختلال دو قطبی داشته باشید،باز هم میتوانید
هدایت هرگونه رابطه عاشقانه –چه آشنایی و چه ازدواج- میتواند کاری دشوار باشد. حال اختلال دوقطبی را با فراز و نشیب احساسی ناشی از آن را به این کار اضافه کنید، و روابط سختتر هم خواهد شد. وقتی «علی»، 58 ساله، سالها قبل ازدواج کرد، ابتدا همه چیز به خوبی پیش میرفت. او میگوید، «دوره نامزدی ما کاملاً طبیعی بود. ما خیلی خوب با هم کنار میآمدیم.»
سپس تغییرات خلقوخو من آغاز شد. طی دوره «اوج» یا حالت شیدایی، او خیلی بیش از درآمد خود ولخرجی میکرد. سپس او وارد دوره «نزول» خود شده و در اعماق افسردگی غرق میشد. این تغییرات شدید موجب استرس در رابطه زناشوئی او شده و اوضاع مالی خانواده او را با مشکل روبرو کرد. او در نهایت خانه را به نام همسرش کرد تا از او و دو فرزند خردسالش مراقبت کند. او میگوید، بالاخره «همسرم از من خواست او را ترک کنم چون دیگر نمیتوانست با بیماری من کنار بیاید.»
وقتی افراد وارد رابطهای میشوند، به دنبال ثبات هستند. اختلال دوقطبی میتواند یک رابطه را بسیار پیچیده کند. فرد، به ویژه اگر درمان نشود، مستعد تغییرات خلقو خو، شخصیت، و تعاملاتش میشود که این تغییرات میتواند انسجامی را که چهارچوب یک رابطه است را به خطر اندازد.
همه افراد مبتلا به اختلال دوقطبی با اختلاف فاحش خلقوخو مابین شیدایی و افسردگی روبرو نمیشوند. اما وقتی این دورهها بروز میکند، میتواند به رابطه آسیب بزند.
طی دوره شیدایی، ممکن است شخص حس قضاوت خود را از دست بدهد. این میتواند به معنای صرف پول هنگفت، بیبندوباری، انجام رفتارهای پرخطری مانند سوء مصرف مواد مخدر و الکل، و حتی درگیر شدن با قانون باشد. وقتی همسرتان مبتلا به اختلال دوقطبی بوده و در مرحله شیدایی قرار دارد، میتواند تا حد زیادی به رابطه آسیب بزند، زیرا این افراد دست به اقداماتی میزنند که شما را به خطر انداخته و یا شرایط مالی شما را به خطر میاندازد.
در جهت دیگر این منحنی، افسردگی قرار دارد. افسردگی میتواند شخص را به طور کامل از هر چیز –و هرکس- در اطرافش دور کند. اگر همسر او باشید، این دوره بسیار مایوسکننده خواهد بود زیرا دوست دارید او را از لاک خود بیرون آورید اما نمیدانید چطور میتوانید این کار را بکنید.
اختلال دوقطبی میتواند از همان ابتدای رابطه مشکلساز شود. وقتی شما در ابتدای امر با شخصی روبرو میشوید که مورد پسند شما است، طبیعی است که میخواهید تاثیر مثبتی بر او بگذارید. شاید گفتن این حقیقت که شما به اختلال دوقطبی مبتلا هستید مقدمه چندان خوبی نباشد. همیشه این ترس وجود دارد که موجب نگرانی طرف مقابل شده و فرصت آشنایی متقابل را از دست بدهید. هرچند، شما باید به طرف مقابل این حق را بدهید که از اختلال شما اطلاع یابد.
نیازی نیست که در همان قرار اول از مشکل روانی خود حرف بزنید. اما وقتی حس کردید که جاذبهای متقابل بین شما شکل گرفته و تصمیم گرفتید رابطه خود با او را جدیتر کنید، و وقتی تصمیم گرفتید صرفاً با این فرد خاص قرار بگذارید، باید همه چیز را کاملاً شفاف برای او بیان کنید.
دانستن آنچه چرخه شیدایی خفیف، شیدایی و افسردگی شما را تحریک میکند، و توجه به علایم هشداری که نشان میدهند در حال ورود به مرحلهای از این چرخه هستید میتواند به شما کمک کند که از شرایط نامناسب در رابطه جدید خود دوری کنید. هرچه افراد بیشتر این چرخهها را بشناسند، بهتر میتوانند آنها را کنترل کنند. علایم هشدار میتواند شامل اختلال خواب و تغییراتی در سطح فعالیت باشد.
مسائل مختلف، از استرس کاری تا مسائل مالی، میتواند موجب اختلاف و مشکلاتی در ازدواج شود. اما وقتی یکی از زوجین به اختلال دوقطبی مبتلا است، عوامل ساده استرسزا میتواند به شدت افزایش یابد. شاید به همین دلیل است که 90 درصد ازدواجهایی که در آنها یکی از زوجین به اختلال دوقطبی مبتلا بوده با شکست مواجه شدهاند.
«علی» نه تنها شاهد شکست ازدواج خویش، بلکه شاهد شکست بسیاری از ازدواجهای دیگری بوده که در آنها یکی از زوجین به اختلال دوقطبی مبتلا بوده است. او میگوید، «من حدود 19 سال یک گروه حمایتی را اداره کردهام. من زوجهای بسیاری را دیدهام که در حالی از در وارد شدهاند که ازدواجشان در آستانه فروپاشی بوده است.» اختلال دوقطبی، به ویژه وقتی تشخیص داده نشده باشد، فشار اضافه شدیدی را به رابطه تحمیل میکند.
داشتن رابطه برای کسی که به اختلال دوقطبی مبتلا است، دشوار است. اما غیرممکن نیست. زن و شوهر باید در کنار هم تلاش کنند تا بتوانند ازدواج را نجات دهند.
گام اول تشخیص و درمان بیماری است. پزشک شما میتواند داروهایی همچون لیتیوم را برای تثبیت بیشتر خلقوخوی شما و ضدافسردگیها را برای کنترل علائم بیماری شما تجویز کند. مشاوره با یک روانشناس یا مشاور مجرب نیز بسیار مهم است. با مشاوره میآموزید که چگونه رفتارهایی را که موجب استرس در رابطه شما میشوند را کنترل کنید. همراهی همسرتان در طول مشاوره به او امکان میدهد دلیل رفتارهای شما را درک کرده و روشهای بهتری را برای واکنش در برابر شما بیاموزد.
هرچه همسر فرد بیشتر در مورد این مسائل بداند، نقش موثرتری خواهد داشت. مشارکت همسر در روند درمان میتواند روند درمان اختلال دوقطبی را به تلاشی مشترک تبدیل کند. و واقعاً موجب افزایش احساس صمیمیت میشود.
اگرچه ممکن است دلتان بخواهد در هنگام افسردگی به لاک خود خزیده، و در دوره شیدایی احساس کنید که در اوج دنیا هستید، اما مهم آن است که وقتی کمکی به شما پیشنهاد شد آن را رد نکنید. گاهی نوعی قرارداد میتواند مفید باشد. با این قرارداد، میتوانید از قبل تصمیم بگیرید که تحت چه شرایطی به همسرتان اجازه میدهید به شما کمک کند.
برای همسران افراد اختلال دوقطبی، دانستن اینکه چه موقع باید پشنهاد کمک دهند مستلزم تشخیص احساس فرد است. شما باید تلاش زیادی بکنید تا بتوانید متوجه حالت طرف مقابل شوید. و باید نسبت به خلقوخوی آنها حساس باشید. در حال حاضر «علی» مجدداً ازدواج کرده و همسر او نیز همچون خودش به اختلال دوقطبی دچار است. وقتی یکی از آنها متوجه میشود که طرف مقابل در آستانه افسردگی قرار گرفته از او میپرسد، «چه احساسی داری؟» و «چه کمکی از من ساخته است؟» این پیشنهاد کمک محبتآمیز، هردو نفر را در مسیر صحیح نگه میدارد.
• داروهای خود را مطابق دستور پزشک مصرف کنید. و تمام جلسات مقرر مراجعه به پزشک را رعایت کنید.
• به یک کلاس آموزش ازدواج مراجعه کنید.
• با هر روشی که فکر میکنید در مورد شما موثر است، چه نوشتن در یک نشریه، قدم زدن طولانی، یا گوش دادن به موسیقی، استرس خود را کنترل کنید. سعی کنید به فعالیتهای لذتبخش بپردازید.
• چرخه خواب منظمی داشته باشید.
• غذای سالم خورده و به طور منظم ورزش کنید.
• از الکل و کافئین دوری کنید.
اگر به فکر آسیب زدن به خودتان یا خودکشی افتادید، فوراً به دنبال کمک برآیید.
وقتیکه دچار افسردگی میشوید، ممکن است در انجام بسیاری از فعالیتها، احساس غم و ناامیدی و از دست دادن علایق یا لذتها با شما همراه باشد و در زمانی دیگر که خلقوخویتان در جهتی دیگر تغییر کرد، ممکن است احساس سرخوشی و پرانرژی بودن به شما دست دهد. تغییرات خلقی ممکن است تنها چند بار در سال و یا اغلب و بهصورت چند بار در روز اتفاق بیفتد. در برخی موارد نیز، اختلال دوقطبی بهطور همزمان با نشانههای افسردگی و مانیا همراه است. علائم و شدت آن بهطور قابلملاحظهای از فردی به فرد دیگر متفاوت است و در بسیاری از موارد، فرد ممکن است برای مدت طولانی هیچ علامتی از خود نشان ندهد.
اگرچه اختلال دوقطبی یک بیماری طولانیمدت و مخرب است، شما میتوانید این بیماری را به کمک یک برنامه درمانی منظم و با استفاده از داروها و رواندرمانی کنترل نمایید. علت اختلال دوقطبی مشخص نیست اما محققین معتقدند که مشابه تقریباً همه بیماریها، ناشی از کنش متقابل ژنها و محیط است. منظور از محیط، محیط فیزیکی (مثل غذا، آلایندهها و غیره)، بهعلاوه عوامل روانی، اجتماعی و فرهنگی است. هیچ تست آزمایشگاهی برای تشخیص این بیماری وجود ندارد و علائم آن میتواند با سایر اختلالات روانی همپوشانی داشته باشد. به همین دلیل، این اختلال ممکن است تشخیص داده نشود و تحت درمان قرار نگیرد.
رژیم غذایی خاصی برای این نوع اختلال وجود ندارد. با این وجود، مهم است که انتخابهای غذایی درست داشته باشید تا بتوانید وزن متعادل و مناسبی داشته و آن را حفظ نمایید. این انتخابها عبارتاند از:
غنیترین منبع اسیدهای چرب امگا 3، ماهیها بهویژه ماهیهای آب سرد مانند سالمون، ماکرل و هرینگ هستند. تحقیقات نشان داده است که هرچه مصرف ماهی در جمعیتی بیشتر باشد، میزان بروز افسردگی در آن جمعیت کمتر است. برآورد انواع بیماریهای مرتبط با مصرف مقادیر پایین اسیدهای چرب امگا 3 در یک مطالعه نشان داد که اختلال دوقطبی بیماری است که بیشترین ارتباط را با کمبود اسیدهای چرب امگا 3 دارد. علاوه بر ماهی، مغزها و دانههای روغنی مثل گردو، تخم کدوتنبل، تخم کتان، و روغن کلزا نیز حاوی آلفا لینولنیک اسید هستند که در بدن تبدیل به اسیدچرب امگا 3 (ایکوزا پنتانوئیک اسید) میشوند. افراد گیاهخوار میتوانند برای تأمین اسیدهای چرب امگا 3، بهجای ماهی، از این مواد غذایی گیاهی استفاده نمایند.
ارتباط مستقیمی بین خلقوخو با تعادل قند خون وجود دارد. خلقوخوی انسان تحت تأثیر چگونگی عملکرد سیستم عصبی مرکزی (یا مغز) است. غذای اصلی سلولهای مغز، گلوکز است و مغز در شرایط عادی تمام انرژی لازم برای فعالیتهای روزانه خود را از قند خون تأمین میکند. بنابراین هر چه بیشتر قندخون شما نوسان داشته باشد، خلقوخوی شما هم بیشتر در نوسان خواهد بود.
برای حفظ وزن مناسب، میزان دریافت کالری خود را کنترل نمایید و بهطور منظم ورزش کنید. برخی مطالعات نشان دادهاند که افراد مبتلا به اختلال دوقطبی در معرض خطر بالاتر برای ابتلا به اضافهوزن یا چاقی هستند.
توتها: انواع توت شامل زغالاخته، تمشک، و توتفرنگی غنی از آنتیاکسیدانها و ویتامین C هستند. مطالعات نشان داده است که ویتامین C به تنظیم سطح کورتیزول و جلوگیری از افزایش آن کمک میکند. کورتیزول یک هورمون استرس است که از غده آدرنال ترشح میشود. در صورت افسردگی و اضطراب، سطح کورتیزول در بدنتان افزایش مییابد که موجب فعال شدن پاسخ استرس، افزایش ضربان قلب و فشارخون، و سرکوب سیستم ایمنی میگردد. اثرات بلندمدت سطح بالای کورتیزول شامل افزایش خطر ابتلا به بیماری قلبی، افسردگی و بروز مشکلات در خواب است.
غلات کامل: غلات کامل برای قلب شما مفیدند، اما همچنین میتوانند اثر آرامبخش بر خلقوخوی شما داشته باشند. مصرف کربوهیدراتهای پیچیده مثل برنج قهوهای، نان گندم کامل و غیره میتواند تولید سروتونین در مغز را تحریک نماید. بسیاری از تحقیقات نشان دادهاند که کمبود سروتونین بر خلقوخو تأثیر داشته و منجر به بروز افسردگی و اضطراب میگردد.
لبنیات: شیر و سایر فرآوردههای لبنی مثل ماست و پنیر، منابع خوب ریبوفلاوین هستند. دریافت مقادیر کافی این ویتامین، سیستمهای سنتز و ترشح پروتئین را تحت کنترل نگه میدارد. در صورت کمبود ریبوفلاوین، این سیستم دچار اختلال شده، در نتیجه واکنشهای استرسزا رخ خواهد داد.
سیب، پرتقال، موز: این میوهها حاوی فیبر و مقادیر بالایی ویتامین C هستند و میتوانند موجب بهبود عملکرد سیستم ایمنی شوند. همچنین، موز حاوی اسیدآمینه تریپتوفان است که میتواند در بدن به هورمون سروتونین تبدیل شود. این هورمون باعث احساس آرامش و نشاط میگردد.
چای گیاهی: انواع مختلف چایهای آرامبخش در بازار موجودند که میتوانند باعث کاهش اضطراب و نگرانی شوند. بابونه قرنهاست که بهعنوان یک درمان سنتی برای ناراحتی معده، اضطراب و بیخوابی استفاده میشود. افزودن مقدار کمی شیر به چای بابونه میتواند اثرات آرامبخشی آن را تقویت نماید.
شکلات تیره: شکلات تیره همانند انواع توت، سطح کورتیزول (هورمون استرس)، بهعلاوه هورمونهای اپی نفرین و نوراپی نفرین را که موجب بروز احساس اضطراب و عصبانیت در شما میشوند، کاهش میدهد. علاوه بر این، شکلات تیره مغزتان را تحریک میکند که موادی به نام اپوئیدها را تولید کند. این مواد به شما کمک میکنند که احساس بهتری داشته باشید.
دریافت منیزیم را افزایش دهید
منیزیم ماده معدنی است که باعث حفظ فعالیت طبیعی ماهیچهها و اعصاب، ضربان منظم قلب، تقویت سیستم ایمنی بدن و استحکام استخوانها میشود. برخی از علائم کمبود منیزیم عبارتاند از: گرفتگی عضلهها، ضعف عضلانی، ریتم نامنظم ضربان قلب، پرفشاری خون، اختلالات عصبی، افسردگی، بیخوابی، کاهش اشتها، یبوست، بیش فعالی، و تشنج.
به دلیل مشابهت شیمیایی منیزیم به لیتیوم (لیتیوم رایجترین داروی مورد استفاده برای تثبیت خلقوخو است)، این ماده معدنی در اختلال دوقطبی بسیار موردتوجه است. شواهدی وجود دارد دال بر اینکه لیتیوم ممکن است به مکانهایی در داخل سلول متصل شود که احتمالاً مکان اتصال منیزیم است. منیزیم میتواند از ورود مقادیر زیاد کلسیم به داخل سلولها ممانعت به عمل آورد (به عبارتی، بلوکه کننده طبیعی کانال کلسیم است) و از این طریق به کاهش برخی از علائم بیماریها کمک نماید. علاوه بر این، نقش منیزیم بهعنوان یک حمایتکننده از خواب خوب نیز در اینجا بسیار مهم است. زیرا بسیاری از افراد مبتلا به اختلال دوقطبی، به میزان زیادی در مرحله شیدایی این بیماری با کمخوابی و بینظمی در الگوی خواب مواجه میشوند. مواد غذایی غنی از منیزیم شامل: غلات کامل، حبوبات و بهویژه سبزیهای برگ سبز تیره هستند. تخم کدوتنبل و ماهی سالمون نیز حاوی منیزیم هستند. شما باید روزانه 400 میلیگرم منیزیم دریافت کنید. در صورتی که دارای علائم کمبود منیزیم هستید، بهتر است از مکمل این ماده معدنی استفاده نمایید.
اساس یک رژیم غذایی سالم فقط این نیست که بدانیم چه چیزی باید بخوریم، بلکه دانستن چیزهایی که نباید مصرف کرد، نیز مهم است. تحقیقات اخیر نشان دادهاند که غذاهای خاص مثل کافئین و شکر، بهطورکلی میتوانند مدیریت اختلال دوقطبی را با مشکل مواجه سازند. در صورت حذف غذاهای تشدیدکننده اختلال دوقطبی، شما قادر خواهید بود که نوسانات خلقی خود را بیشتر کنترل نموده و دورههای شیدایی این بیماری را کاهش دهید. بهعلاوه، میتوانید سلامت قلب خود را نیز بهبود بخشید. این نکته بسیار مهم است چون خطر بروز بیماریهای قلبی ـ عروقی در افراد مبتلا به اختلال دوقطبی در مقایسه با همتایان آنها بیشتر است. علت این امر ممکن است این باشد که افراد مبتلا به اختلال دوقطبی:
کمتر احتمال دارد که حداقل سه واحد در روز میوه و سبزی مصرف کنند،
بیشتر احتمال دارد که فقط یک وعده در روز دریافت کنند،
کمتر احتمال دارد که غذاهای سالم بپزند و یا بخرند.
علاوه بر این، اثرات جانبی داروهای مصرفی، ورزش ناکافی، استعمال دخانیات، و عدم دسترسی به مراقبتهای لازم از جمله سایر دلایل احتمالی بالاتر بودن خطر بروز بیماریهای قلبی ـ عروقی در مبتلایان به اختلال دوقطبی میباشد.
نکته: کافئین، قندهای ساده، نمک و چربیهای اشباع و ترانس اختلال دوقطبی را تشدید میکنند.
افسردگی با ناامیدی شروع می شود و آرام آرام روح انسان را به نابودی کشانده و فرد را از زندگی دلسرد می کند.
معمولا هرکس در هر دوره از زندگی اش به دلایلی ممکن است دچار افسردگی کوتاه یا طولانی مدت شود. رهایی از افسردگی گاه طاقت فرسا و به مشاوران متخصص در این امور نیاز است، اما زمانی که دچار افسردگی شده ایم باید مراقب باشیم با افکار غلط به وضع بد خود دامن نزنیم.
در واقع وقتی نسبت به شرایط به وجود آمده در زندگی مان احساس بدی داریم و افسرده هستیم، مدام آرزو می کنیم کاش هر چه سریع تر از این وضع خلاص شویم و روحیه مان خوب شود. این موضوع بسیار طبیعی و از ویژگی های انسان است، چرا که او دوست دارد هیچ موضوعی روزگارش را تیره و تار نکند، اما متاسفانه این تفکر و این گونه تلاش مان برای رهایی از اندوه، ممکن است نتیجه ای کاملاعکس بدهد و ما را به وادی افسردگی عمیق تری بکشاند. مقاومت در برابر این شرایط موجب می شود بیش از هر لحظه دیگر روی مشکل خود متمرکز شویم و احساس مان بدتر شود، زیرا فکر کردن به وضع موجود لحظه ای رهایمان نمی کند و ما را آسوده نمی گذارد. حقیقت این است که هرگز نمی توان روی همه چیز تسلط داشت و آن را کنترل کرد. بویژه اگر موضوعی بشدت آزارمان داده باشد، وقتی سعی کنیم به زور خود را از افسردگی برهانیم بیشتر مضطرب شده، گرفتار احساسات بد و ناخواسته دیگری نیز می شویم. بنابراین گاهی اوقات بهترین روش این است که دست از کنترل اوضاع بردارید و مقاومت نکنید. تنها باید بپذیرید که مشکلات و ناراحتی های معمول زندگی زودگذر هستند و طی زمان برطرف می شوند و آن گاه رهایی از افسردگی آسان تر می شود.
بیزاری از احساس بد
در لحظات افسردگی معمولاافکاری مانند: «دارم دیوانه می شوم»، «این وضع هیچ وقت تمامی ندارد.»، «چرا نمی توانم مثل بقیه از زندگی لذت ببرم.» و «من خیلی بدبخت هستم» به سراغ مان می آید. ذهن مان شروع به افزودن احساسات منفی جدیدتری به احساسات بد قبلی می کند و بتدریج ترس از گرفتار ماندن در این افسردگی اوضاع را وخیم تر می کند. در واقع این ذهن فرد افسرده است که همه چیز را برایش مشکل و غیرقابل تحمل تر می کند. می توانید با یک آزمایش کوچک پی به صحت این موضوع ببرید. هر وقت موضوعی شما را ناراحت کرد، به آن بدون هیچ نوع دغدغه فکری نگاه کنید و هرگز آن را ارزیابی نکنید و اجازه دهید زمان آن را حل کند، سپس متوجه می شوید که آن موضوع ناراحت کننده چقدر راحت از کنارتان می گذرد و هرگز شما را به افسردگی نمی کشاند. با این روش دیگر بی جهت ذهن تان دچار آشوب و دلواپسی نمی شود. در حقیقت وقتی موضوعی بد با فرآیندهای ذهنی حمایت نشود بسرعت ضعیف می شود و دیگر توان افسرده کردن شما را ندارد. بنابراین با افکار منفی، موضوع ناراحت کننده را تغذیه و نیرومند نکنید تا زودتر به آرامش برسید.
مقایسه نکنید
«حیف، وقتی افسرده نبودم، همه چیز چقدر خوب بود.»، «چه روزهای خوبی داشتم و اکنون چقدر بدبخت هستم. چرا نمی توانم به گذشته برگردم؟» بیشتر مردم هنگام غم و اندوه به این چیزها بسیار فکر می کنند، اما متوجه نیستند که این افکار نه تنها چیزی را تغییر نمی دهد بلکه بیشتر صدمه می زند و حال فرد را بدتر می کند. اگر می خواهید از شر افسردگی خلاص شوید دست از مقایسه زمان فعلی تان با روزهای خوش گذشته بردارید. فراموش کنید که در گذشته چه داشته و اکنون چه چیزی را از دست داده اید. آنچه پیش آمده، پیش آمده است. به جای فکر کردن به گذشته به زمان حالتان بیندیشید. این که اکنون چه دارید و چگونه می توانید با امکانات فعلی تان بحران را از سر بگذرانید مهم است. به این ترتیب قدرت تحمل تان را بالاببرید.
طرح سوال های بی فایده، ممنوع
بسیاری از مردم هنگام افسردگی از خودشان سوال های بی فایده می کنند. مانند: «چه وقت این شرایط بد تمام می شود؟»، «چرا من باید اینقدر گرفتار باشم؟» و «چه کار کردم که مستحق این شرایط هستم؟» معمولاپاسخ این نوع سوال ها تنها به فرد کمک می کند منبع تیری را که به قلبش فرورفته، پیدا کند و کاری بهتر از این صورت نمی دهد و البته در روزهای افسردگی دانستن این که بلااز کجا بر سرتان نازل شده، اصلااهمیتی ندارد. چیزی که اکنون مهم است این که آن تیر را چگونه از قلب تان بیرون آورید. سوال هایی مانند «چرا من؟» وضع تان را بدتر می کند و مدام در مورد موضوعی که پیش تر اتفاق افتاده احساس بدتان را تازه نگه می دارد. روی کارهایی که در رهایی از افسردگی موثر است متمرکز شوید و با این سوال های بیهوده خود را عذاب ندهید.
ترس را کنار بگذارید
گاهی اوقات از موضوعات مختلف می ترسیم و اصلاهم عجیب نیست، زیرا طبیعت انسان به گونه ای است که در برابر مواردی که آنها را تهدید می داند، بترسد تا بتواند واکنش مناسب جنگ یا گریز از خود بروز دهد، اما متاسفانه افرادی که گرفتار افسردگی هستند، از بی اهمیت ترین موارد هم مثل حرف زدن با مردم دچار ترس می شوند. این نوع وحشت نیز افسردگی شان را شدیدتر می کند. باید بیاموزید که ترس های ما همیشه برخاسته از تهدید های واقعی نیست و گاهی اوقات مغلطه ای بسیار ساده است. در واقع ترس های غیرواقعی مانند زنگ خطر آتش است که درست کار نمی کند و همیشه بی موقع فعال می شود و باید فهمید هر بار که صدایش در می آید به معنای وجود آتش نیست. بنابراین بیاموزید به تمام هشدارهای درونی تان توجه نکنید و بگذارید هر قدر می خواهد زنگ بزند. حتی برای خاموش کردن آن تلاش نکنید، فقط صدایش را نادیده بگیرید. به عبارتی با جدی نگرفتن ترس های بی مورد، شانس رهایی از افسردگی تان را افزایش می دهید.
احساس شرمندگی را کنار بگذارید
معمولاافرادی که دچار افسردگی هستند احساس شرمندگی و خجالت وجودشان را پر می کند. آنها احساس می کنند وجودشان پر از عیب و ایراد است که گرفتار چنین شرایطی شده اند و دائم خود را سرزنش می کنند. این بی رحمی با خود موجب فرورفتن به افسردگی عمیق تری می شود. بنابراین سعی کنید هرگز خود را سرزنش نکنید و از خودتان خجالت نکشید، حتی اگر مقصر واقعی خودتان بودید. شما در هر حال برای رهایی از دام افسردگی به آرامش نیاز دارید.
اگر توانستید به موارد گفته شده بخوبی توجه کنید، اکنون آنقدر آرام شده اید که بتوانید به این موضوع که علت افسردگی تان چیست، بیندیشید. متاسفانه بیشتر خطایی که افراد مبتلابه افسردگی نشان می دهند این است که سعی نمی کنند دلیل افسردگی شان را شناسایی کنند و خود را همان طور درمانده رها می کنند. گاهی اوقات تنها یک احساس غیرواقعی نسبت به موضوعی شما را دچار افسردگی کرده است که با شناختن آن می توانید دوباره شادی را به خود برگردانید. فراموش نکنید بیشتر مواقع این خود ما هستیم که وجودمان را با تفکرهای نادرست غرق در اندوه می کنیم. عکس این موضوع نیز می تواند رخ دهد و می توانید شادی را از اعماق وجودتان بیابید و به خودتان کمک کنید. اگر دلایل افسردگی تان کاملاواقعی و اساسی است، به عزیزان تان اجازه دهید شما را کمک کنند یا از کمک مشاوران متخصص استفاده کنید. فراموش نکنید که باید هرچه سریع تر از دنیای افسردگی بیرون بیایید. باید دوباره یادآوری کرد که قرار گرفتن در حالت افسردگی می تواند ریشه هایی کاملاطبیعی داشته باشد، مانند زمانی که فرد از چیزی می ترسد و می خواهد فرار کند یا تصور می کند همه چیز علیه اوست و خودش را بی پناه می بیند و از این دست موارد. تنها کاری که باید کرد توجه نکردن به این افکار منفی و شوم است و در عوض روی کارهایی که می تواند ما را از افسردگی برهاند باید متمرکز شد.
اختلال های روانی کاربرد نادرست اینترنت
۱- وسواس های فکری عملی
از ویژگی های برجسته وسواس ، عدم توانایی مهار رفتارها یا اندیشه های خاص است. برای مثال فردی که وسواس شست وشو دارد، نمی تواند میل به شست وشو را کنترل کند و گاهی تا ساعت ها مشغول شستن دست ها می شود. یا فردی که وسواس فکری دارد ساعت ها در رختخواب مشغول به هم بافتن آسمان و ریسمان است. اگر از فرد وسواسی بخواهیم عمل یا فکر وسواسی اش را کنار بگذارد دچار اضطراب شدیدی خواهد شد.
این اختلال را می توان در بررسی کردن های پی در پی پست الکترونیک (وسواس عملی) یا دل نگرانی از online نشدن یک دوست (وسواس فکری) مشاهده کرد.
۲ -هرزه نگری
پیشرفت ها و دگرگونی های زندگی بشری امروزه شتاب زیادی گرفته است. گام هایی را که عکاسی نگاتیو در طی صد سال آرام آرام برداشت، عکاسی دیجیتال ظرف پنج سال به تندی برداشته است. اگرچه دانه های نقره روی فیلم عکاسی هیچ گاه در مقابل پیکسل های یک عکس دیجیتال کم نخواهد آورد...
امروز به روز شدن فن آوری ها با سرعت زیادی صورت می پذیرد. در این میان اینترنت نه تنها توانسته در مدتی کوتاه عادت های خرید کردن، داده پردازی، تجارت و به طور کلی سطح زندگی ما را دچار دگرگونی کند، اصول و باورهای اخلاقی و حتی رفتار جنسی ما را هم دستخوش تغییر کرده است. کنترل والدین بر فرزندان به واسطه کمبود آگاهی والدین از رایانه ها و از سویی دیگر دسترسی آسان به انواع و اقسام سایت های غیراخلاقی تنها به اندازه زمان لازم برای تایپ یکhttp://www ........... ، موجب شده که سوءاستفاده از اینترنت کم کم رنگ و روی اختلال به خود بگیرد. اگرچه هرزه نگری یک کژکاری جنسی با تاریخچه طولانی است اما اینترنت اقدام به آن را آسان تر ساخته است. این کژکاری اغلب خود سرآغازی جهت ابتلا به سایر اختلال های جنسی مانند آزارگری، آزارخواهی، همجنس گرایی و... شناخته می شود.
۳ -آزارگری
آزارگری را شاید بتوان رفتار ضداجتماعی در دنیای سایبر نام نهاد. آیا تا به حال به واژه spam _ هرزنامه که مثل مور و ملخ از دیوار صندوق های پست الکترونیکی بالا می روند برخورد کرده اید؟
spamها را امروزه اغلب اهالی دهکده جهانی به عنوان یک مزاحم می شناسد. حال اگر فردی مثل یک هرزنامه مزاحم خلوت شما در دنیای سایبر شود در واقع به آزارگری سایبرنتیک پرداخته است.
نتیجه گیری
به طور کلی دانش ما از آسیب های روانی ناشی از اینترنت هنوز به بازپروری و رشد و گسترش نیاز دارد. چرا که پژوهش ها و گزارش های تدوین شده و رسمی در این رابطه هنوز به سرعت سایر زمینه ها انجام و منتشر نمی شوند یا هنوز در مراحل اجرا قرار دارند. آنچه در این جا بیان گردید، پیش فرض هایی است که برای راهنمای تشخیصی آماری اختلال های روانی در نظر گرفته شده و توسط محافل علمی مطرح گردیده است. به یقین این طبقه بندی اولیه دستخوش دگرگونی هایی شده و طبقات تشخیصی فراوانی به آن اضافه خواهد شد و هر طبقه ای از اختلال های روانی هم نیازمند برنامه ریزی های درمانی خاص خود است. این درمان ها شامل روان درمانی و دارودرمانی است؛ که باید با ظرافت زیادی توسط متخصصین بهداشت روانی برای فرد به کار گرفته شود تا ارزش درمانی آن حفظ شود.
پیشگیری
هزینه پیشگیری در بُعد کلان اختصاص بودجه های پژوهشی دولتی و در بعد خرد، رعایت کردن نکات ایمنی توسط خود فرد است.برای جلوگیری از بروز هر نوع اختلال روانی و رفتاری ناشی از سوء کاربری اینترنت به موارد زیر توجه کنید:
۱- ورود و خروج تان در اینترنت را تحت نظر بگیرید و از میزان آن اطلاع پیدا نمایید.
۲ - اگر بیش از ماهی ۲۰ ساعت به اینترنت وصل می شوید بی آنکه کار خاصی جز پرسه زدن و چت کردن داشته باشید می بایست از تعداد این ساعت ها کم کم بکاهید تا در یک برنامه زمان بندی سه ماهه دست کم نیمی از این زمان را کم کنید.
۳ - از اینترنت برای فعالیت های مفید مانند بررسی سایت های فرهنگی یا علمی هم استفاده کنید. اینترنت بیشتر جنبه کاری و تسهیل گری دارد تا تفریح و وقت گذرانی.
۴ - بیشتر از روزی دو بار emailو فهرست دوست تان را چک نکنید.
۵ - مزاحم دیگران نشوید و حریم خصوصی آنها را زیر پا نگذارید.
۶ - برای همیشه دور سایت های غیراخلاقی را خط بکشید.