آشنایی با بیماریهای روحی و جسمی و نحوه درمان

معرفی کامل و عوامل ایجاد کننده و روشهای جدید درمان

آشنایی با بیماریهای روحی و جسمی و نحوه درمان

معرفی کامل و عوامل ایجاد کننده و روشهای جدید درمان

آن چه که خانواده فرد مبتلا به اختلال روانپزشکی لازم است بداند

لطفا برای خرید کلیک کنید

آن چه که خانواده فرد مبتلا به اختلال روانپزشکی لازم است بداند

 

آن چه که خانواده فرد مبتلا  به اختلال روانپزشکی لازم است بداند:

در عصر حاضراختلالات روانپزشکی بسیارشایع می باشندکه در صورت تشخیص و درمان به موقع قابل کنترل می باشند.این اختلالاتنشانه ضعف اراده یا تنبلی نمی باشد و صرفا با توصیه‌های عمومی مانند رفتن به مسافرت  و گوش دادن به موسیقی برطرف نمی شود.

از دست دادن همسر ، والدین و فقدان حمایت روانی و مالی نقش مهمی در ایجاد و تداوم علائم بیماری دارد.

علائم بیماری در افرادی که مبتلا به اختلالات روانپزشکی هستندبسیار گسترده­ می باشد.توانایی‌های خویشاوندان برای کنار آمدن با فرد مبتلا در خانواده‌ تا حد زیادی بستگی به این دارد که فرد مبتلا قبل از بیماری چه شخصیتی داشته است. به علاوه سن بروز بیماری نیز در برخورد خانواده با بیمار اثر می‌گذارد. بیمارانی که قبل از ابتلاء مهارت‌های شغلی خوبی داشته‌اند و از مهارت‌های اجتماعی مطلوبی برخوردار بوده‌اند در مقایسه با افرادی که فاقد اینگونه مهارت‌ها بوده‌اند احتمالاً عملکرد بهتری بعد از بیماری خواهند داشت.

پس از ویزیت فرد بیمار معمولاً به منزل و نزد خانواده خود برمی‌گردد و عوامل متعددی وجود دارد که توجه به آنها می‌تواند به بهبودی بیمار کمک نماید.

رعایت رهنمودهای زیر پذیرش این امر را برای بیمار راحت­تر می‌نماید:

- همه اعضای خانواده باید  به صورت یک تیم در مراقبت از بیمار شرکت فعال داشته باشند. آنها باید برای ادامه درمان بیماررا تشویق کنند و از او بخواهند تا موارد بهبودی را به آن ها متذکر شود.

-روابط اعضای خانواده با هم صریح ، روشن و مستقیم باشد یعنی دو پهلو صحبت نکنند با طعنه حرف نزنند، کلمات ساده و واضح بکار ببرند. اگر به بیمار آموزش می‌دهید، یا سؤالی می‌کنید هر بار یک سؤال بکنید. زیرا اگر در یک زمان چند سؤال را بپرسید ممکن است موجب گیجی بیمار گردد.

- هنگامی که دوست شما یا عضو خانواده شما قبول کرد پیش پزشک برود، شما هم می‌توانید بعنوان بخشی از درمان به او کمک کنید. حمایت شما می‌تواند نقش زیادی در موفقیت درمانی او داشته باشد؛ بنابراین به او پیشنهاد دهید در مواردی که می‌خواهد یا نیاز دارد، در روند درمان دخیل باشید

- اگر یکی از نزدیکان شما مبتلا به اختلالروانی است، عشق و حمایت  شما می‌تواند در درمان و بهبودی وی نقش مهمی داشته باشد. شما می‌توانید با آموختن درباره بیماری، امید دادن و تشویق، زیر نظر گرفتن علائم و شراکت در درمان به وی کمک کنید. اما اگر از نیازهای خود غافل شوید، مراقبت از فرد مبتلا به اختلال روانی می‌تواند مشکل‌ساز باشدبنابراین ضروری است که بین مراقبت از فرد مبتلا و مراقبت از خودتان، تعادل برقرار کنید.

- پذیرفتن اختلال روانی شامل قبول کردن این موضوع نیز هست که دیگر قرار نیست همه چیز «عادی» باشد. درمان‌ها می‌توانند تغییر زیادی برای عزیزتان ایجاد کنند؛ اما از همه علائم و مشکلات به طور کامل جلوگیری نمی‌کنند. برای اجتناب از ناامیدی و رنجش، مهم است که توقعات واقع‌بینانه داشته باشید. توقع بیش از اندازه از فرد مبتلا، به شکست منجر می‌شود. از سوی دیگر توقعات خیلی کم نیز می‌تواند روند بهبودی را کند نماید. پس تلاش کنید بین حمایت از وی و تشویق او به مستقل بودن، تعادل برقرار سازید.

-عزیزتان را متوجه کنید که اگر نیاز به درددل، تشویق یا کمک در امر درمان داشته باشد، شما در کنار او خواهید بود. به او یادآوری کنید که موضوع برای شما مهم است و هر کاری که بتوانید برای کمک به او انجام می‌دهید.

- فشار و استرس، اختلالات روانی را بدتر می‌کند. پس سعی کنید  راههایی را برای کاهش فشار در زندگی او پیدا کنید. از او بپرسید چگونه می‌توانید به وی کمک کنید و در صورت لزوم داوطلب شوید برخی مسئولیت‌های او را موقتا بر عهده بگیرید. در نظر گرفتن و اعمال یک نظم روزانهبا زمان‌های مشخص بیدار شدن، صرف غذا و خوابیدن می‌تواند فشار را در خانواده کاهش دهد.

- این بیماران نیاز به محبت شما دارند در محبت کردن و ابزار علاقه سعی کنید دوگانه رفتار نکنید برخی خانواده ها گاه به بیمار محبت می کنند گاه از او متنفر می شوند این کار صحیح نیست در موقع محبت کردن سعی کنید ، چهره شما مثل کلامتان با محبت باشد.

- باید به فرد بیمار احترام گذاشت و به نکات مثبت او توجه کرد.

-با تشویق بیمار به خاطر کارهای مثبت و موفقیت‌هایی که به دست می‌آورد (هر چقدر هم کوچک باشد) به وی احساس عزت نفس  ببخشید.

- سعی کنید در خانه کاری که ارزش دارد به او بدهید مهم نیست که همکاری او کم باشد مهم این است که در قبال کار اندکی که انجام می دهد او را تشویق نمائید.

-عدالت را در خانه رعایت نمایید و کارهای منزل را تقسیم کنید .

- سعی کنید در رفتارتان ثبات داشته باشید .

- سعی کنید که به بیمار مسئولیت بدهید تا حس استقلال پیدا بکند.

- سعی کنند در خانواده هایشان نظم و قانون وجود داشته باشد.

- از ایجاد سر و صدا و درگیری‌های هیجانی و موقعیت‌های استرس‌زا  و مشاجرات خانوادگی پرهیز کنید.

-از سرزنش و بر چسب های منفی در ارتباط با وی استفاده نکنید.

-رفتارهای بیمار را به عنوان نشانه و علامت بیماری در نظر بگیرید .

-بیمار را حمایت کرده و نیاز به امنیت او را تامین کنید فرصت کافی به بیمار برای صحبت در مورد مشکلاتش  بدهید و با او همدلی کنید.

-ارتباط منظم با روانشناس و روانپزشک داشته باشید.

- فرد بیمار را زیاد به خود وابسته نکنید و بیش از حد برای او دلسوزی نکنید.

-به دنبال بیماری ممکن است تغییراتی در هویت این بیماران ایجاد شود. مثلاً ممکن است مذهبی تر از قبل شود یا در انتخاب دوست یا همسر الگوی جدیدی پیدا کند. برخورد خانواده ها با این تغییرات بسیار مهم می باشد مثلاً سعی نکنید با اعتقادات مذهبی او برخورد تند و خشن کنید شنونده خوبی باشید سعی کنید به نظراتش احترام بگذارید ولی می توانید آنها را نپذیرید.

-بیمار را نادیده نگیرید و مورد غفلت قرار ندهید حتی زمانی که به نظر می‌رسد بیمار به آنچه می‌گذرد، گوش نمی‌دهد.

- او را طرد نکنید با او خصمانه برخورد نکنید.

- سعی کنید از درگیری هیجانی بیش از حد و دخالت ناراحت کننده خودداری کنید.

- به آرامی و اطمینان به وی نشان دهید که او را دوست دارید فرد را مسخره نکنید.

- وقتی بیمار مضطرب است خونسردی خود را حفظ کنند.

- -اگر بیمار شما به اختلالات سایکوتیک مبتلا  می باشد در زمان عصبانیت از نزدیک شدن و دست زدن به او خودداری کنید چون خشم او بیشتر می شود.

-متقاعد کردن بیمار به اینکه باورهایش اشتباه است نه تنها فایده‌ای ندارد بلکه منجر به ایجاد تنش و ناراحتی بیمار می‌گردد.

-اگر بیمار غذا نخورد  بطوری که سلامت جسمی او تهدید شود  یا داروهایش را به هر دلیلی مصرف نکند و یا زمانی که بیمار خانمی است که دارای فرزندی است و متوجه می شوید که به فرزندش نمی رسد یا کارهای غیر عادی در رابطه با فرزندش انجام می دهد (مثلاً خوراندن غذای زیادی با غذای غیر سالم به فرزندش) و یا افکار خودکشی دارد لازم است هر چه سریعتر به پزشک مراجعه شود.

-با برخوردی مثبت بیمار را به رعایت بهداشت شخصی تشویق کنید.

-با تشویق،  بیمار را کمک نمایید تا یک برنامه روزانه تنظیم کند.

- بیمار را نزد رمال، جن گیر، فالگیرو آینه بین نبرید این روشها موجب اتلاف وقت و صرف هزینه های زیاد می شود و مشکلات بیشتری را برای بیمار بوجود می آورد.

-کنارآمدن با فرد مبتلا به اختلال روانی می تواند ناراحت کننده باشد و شما را از اجتماع دور نگه دارد. اطمینان حاصل کنید که حمایت عاطفی مورد نیازتان را دریافت می کنید. با فردی معتمد در مورد شرایط خود صحبت کنیدپیوستن به

گروه های حمایت کننده و یا روان درمانی و مشاوره می تواند به شما کمک کند

-در مورد میزان توجهی که بدون احساس خستگی و پشیمانی می توانید صرف فرد مبتلا کنید واقع‌بین باشید. حد و مرزی برای کارهایی که می توانید و تمایل دارید برای بیمار انجام دهید مشخص کنید و به آنها پایبند باشیداز دست دادن کنترل زندگیتان در برابر اختلال روانی برای شما و فرد مبتلا مناسب نخواهد بود.

-حمایت از بیمارتان ممکن است موجب تغییراتی در زندگی شما شود؛ اما مراقب باشید اهداف و اولویت‌های خودتان را از نظر دور ندارید. دوستی‌ها، برنامه‌ها یا فعالیت‌هایی را که به شما نشاط می‌بخشند قطع نکنید.

- از تغذیه ی مناسب، خواب کافی و فعالیت بدنی خود غافل نشوید. می توانید با کمک تکنیک های آرام سازی ( ریلکسیشن) و یا مدیتیشن استرس را تحت کنترل خود قرار دهید.

-اگر فرد مبتلا به اختلال روانی بیش از توان و ظرفیت شما نیازمند کمک است، از دیگران کمک بخواهید. با دیگر نزدیکان یا دوستان صمیمی تماس بگیرید یا اگر مرکزی برای حمایت از افراد مبتلا به اختلال روانی می شناسید از آنها کمک بخواهید.

-در بیماران مبتلا به اختلال دوقطبی گاه ، افراد  چیزی میگویند و یا کارهایی می‌کنند که آزاردهنده یا خجالت‌آور است. در دوره های شیدایی ، ممکن است بی‌پروا، بی‌رحم، ایرادگیر و یا عصبانی باشند. در هنگام افسردگی نیز ممکن است منزوی، زود خشم و متخاصم شده و تغییرات خلقی متناوب داشته باشند. کنار آمدن با این رفتارها دشوار است. اما تلاش کنید به یاد آورید که اینها عوارض بیماری روحی می‌باشد نه نتیجه خودخواهی و یا ناپختگی فرد.

-در هنگام دوره های شیدایی و یا افسردگی، افراد مبتلا ممکن است به روشهای مخرب و یا غیرمسئولانه عمل کنند. از قبل برنامه ریزی کنید که چگونه با این رفتارها کنار آمده و به فرد بیمار کمک کنید. زمانی که حال وی ثابت است قراردادی برای چنین شرایطی وضع کنید.این کار به شما برای حمایت از وی در زمانی که علائم شدت می یابند کمک می‌کند. راه حل هایی عملی مشخص کنید که مورد توافق هر دو طرف باشد؛ مثلا کارتهای اعتباری وکلیدهای ماشین را از شخصدور کنید و یا کارهای مالی خانواده را خود به عهده بگیرید.

-مهم است که نقشه ای برای مواقع بحرانی داشته باشید تا بتوانید در صورت بروز بحران  به سرعت و بطور موثر وارد عمل شوید. داشتن یک برنامه، در شرایط بحرانی همواره کمک میکند.

-فهرستی شامل اطلاعات پزشکان، درمانگران و دیگر اشخاصی که می توانند به شما کمک نمایندتهیه کنید. همچنین اطلاعات بیمارستان مناسب را برای مواردی که بستری شدن لازم است در اختیار داشته باشید.

-اگر فرد مبتلا به اختلال روانی دست به خودکشی و یا خشونت زد، تلاش نکنید که وضعیت را به تنهایی اداره کنید. اگر شما نگران هستید که بیمار ممکن است به شما آزار برساند، به جای امنی رفته و پلیس را مطلع سازید. اگر شخص اقدام به خودکشی کرده بود وی را تنها نگذارید و با اورژانس تماس بگیرید و در کنار وی بمانید تا زمانی که آمبولانس برسد.

-در بیماران دو قطبی در دوره‌های شیدایی که فرد بیمار انرژی زیادی دارد، اغلب ممکن است حرفی زده و یا عملی از وی سر بزند که در حالت عادی انجام نمی‌داده که این می‌تواند شامل تمرکز بر رفتارهای بد و منفی دیگران باشد. اگر لازم است از شخص دوری کرده و از مجادله بپرهیزید.

- دربیماری دو قطبی در طی دوره های شیدایی انرژی یا خلق بالاست، خوابیدن مشکل است و شخص ممکن است در طول روز چرت‌های کوتاه بزند. گاهی اوقات شخص پس از تنها ۲ یا ۳ ساعت خواب، احساس می‌کند به اندازه نیازش خوابیده است .پس به شخص اجازه دهید هر زمانی که ممکن است بخوابد.

-برای بیمار هم فرصتی برای فعالیت‌های اجتماعی ایجاد کنید و هم فرصتی برای وی قایل شوید تا از زمان لازم برای تنها بودن و زندگی خصوصی نیز برخوردار گردد.

-مطمئن شوید که بیمار داروهایش را به طور مرتب و به موقع مصرف می نماید.

-از انتقادهای غیرضروری اجتناب کنید.

-برای رفع مشکل گفتگو با بیمار گاهی صحبت درباره خاطرات کودکی او(قبل از بروز بیماری) می‌تواند جو خوشایندی را به وجود آورد.

-بحران معمولاً به علت عود علایم حاد بیمار می‌باشد و معمولاً به علت عدم مصرف دارو پدید می‌آید، اگر چه می‌تواند به علل دیگر نیز بوجود آید.

-بیمار ممکن است دچار توهمات شدید، هذیان‌ها، اختلالات فکر و یا اختلالات رفتار و هیجان گردد و به شدت احساس وحشت کند زیرا ممکن است «صداهایی» او را تهدید نمایند که برای او کاملاً واقعی به نظر می‌رسد، یا این که احساس کند که چیز ترسناکی در اطرافش در حال وقوع می‌باشد و یا ممکن است افکار خودکشی داشته باشد که لازم است در این موارد بلافاصله به پزشک مراجعه شود.

-به یاد داشته باشید که در حالت سایکوز حاد نمی‌توانید با دلیل آوردن بیمار را متقاعد کنید.

-از خودتان ناراحتی و یا عصبانیت نشان ندهید و احساسات‌تان را کنترل کنید.

-به بیمار نشان دهید که وضعیت او را درک می‌کنید.

- در بیماران سایکوتیک زمانی که حمله سایکوتیک با خشونت همراه است دیگر فرصتی برای استفاده از رهنمودهای بالا نیست. بلافاصله به اورژانس یا پلیس ۱۱۰ تلفن بزنید، برای آنها مشکل‌تان را توضیح دهید و بگویید که برای درمان طبی بیمار و کنترل رفتار خشونت‌آمیز وی احتیاج به کمک آنان دارید.

-پس از تلفن به اورژانس بهتر است که به پزشک معالج بیمارتان تلفن کرده و از وی راهنمایی بخواهید. از آنجا که به ندرت می‌توان وقوع یک بحران را پیش‌بینی کرد بهتر است قبلاً اسامی و شماره‌ تلفن‌های مورد نیاز را برای مواقع ضروری تهیه نموده و در دسترس بگذارید.

مصرف دارو در بیماران روانپزشکی :

تقریباً هر کسی که با بیماران روانی در تماس باشد به این مساله واقف است که یکی از مشکل‌ترین و شایع‌ترین مسائلی که در مورد این بیماری وجود دارد این است که ممکن است بیمار از مصرف دارو امتناع ‌نماید و دارو مصرف نکند. این امر چند دلیل دارد که عبارتند از:

-بیماران ممکن است بیماری خود را انکار کنند یا ممکن است ادعا کنند که بهبود یافته‌اند و نیاز به مصرف دارو ندارند.

-داروها ممکن است باعث عوارض جانبی ناخوشایندی شوند (به خصوص خشکی دهان و تاری دید) و به این دلیل بسیاری از بیماران استفاده منظم و مداوم از دارو را به سختی قبول می‌کنند. برای تشویق بیمار به استفاده بهتر و منظم دارو، می‌توانید به بیمار یادآور شوید که بیماری‌های دیگری نیز مثل مرض قند (دیابت) وجود دارند که بیماران باید هر روز و به طور منظم دارو مصرف کنند.

- حتی اگر فرد مبتلا به اختلال روانپزشکی تحت درمان باشد، ممکن است زمان‌هایی پیش بیاید که علائم حادتر گردند. اگر متوجه تغییر در علائم یا تغییر خلق شدید، سریعا دست به کار شوید. شما می‌توانید با مداخله سریع، از شدیدتر شدن بیماری جلوگیری کنید.

- تشویق کردن بیمار به مصرف دارو کار ساده‌ای نیست. تا زمانی که مدتی از ابتلا به بیماری نگذشته باشد و بیمار به این امر که مصرف دارو باعث جلوگیری از عود بیماری می‌شود بصیرت پیدا نکرده باشد به سادگی قابل حل نیست از این جهت باید با صبر و آرامش بیمار را تشویق به مصرف دارو نمایید.

-استفاده دارو توسط بیماران مرد موجب عقیم شدن آنها نمی شود در مصرف داروی بیمارتان نظارت داشته باشید..برخوردتان بایستی جدی ولی با محبت باشد برخورد تند و توهین آمیز نکنید. به تدریج مسئولیت مصرف دارو را به عهده بیمار بگذارید ولی همچنان نظارت خود را داشته باشید و مطمئن شوید که بیمار آیا داروهایش را خورده است یا خیر ؟

- بیمار شما به مصرف مرتب و مداوم دارو نیاز دارد. قطع داروی بیمار بایستی با نظر روانپزشک باشد.

-اثر درمانی دارو حداقل پس از ۴-۳ هفته پس از شروع درمان دارویی ظاهر خواهد شد .ممکن است فرد بدنبال مصرف دارو دچار عوارض دارویی گردد که اغلب بتدریج از میان خواهد رفت. قبل از قطع دارو حتما باید با پزشک مشورت شود.در صورت قطع زود رس درمان احتمال عود علائم بسیار بالا است.

-مصرف منظم دارو در بیمار مبتلا به اختلالات روانپزشکی از اهمیت زیادی برخوردار است همچنین باید متذکر شد که مصرف دارو های روانپزشکی اعتیاد آور نمی باشد .

الگوهای بسیار زیادی برای استفاده از دارودرمانی وجود دارد. بعضی از افراد، به‏طور منظم از تمام داروهایی که برایشان تجویز شده است، استفاده می‏کنند، بعضی دیگر تنها قسمتی از داروهای تجویز شده را مصرف می‏کنند و عده‏ای هم‏ به‏شکل «دوره‏ای» این‏کار را انجام می‏دهند. یعنی وقتی حالشان خوب نیست برای مدت چندماه به طور منظم از داروها استفاده می‏کنند و همین که حالشان نسبتاً خوب شد، مصرف دارو را زیاد جدی نمی‏گیرند و بعضی دیگر هم به‏طور کلی از مصرف داروی تجویزشده خودداری می‏کنند. تعداد کسانی که به­صورت دوره­ای از دارو استفاده می‌کنند و یا دارو مصرف نمی کنند به مراتب بیشتر از کسانی است که به‏طور کامل از دارو استفاده می‏کنند.

اگر بیمار بتواند مصرف داروهای تجویزشده را کنترل و اداره کند، مسلماً با علاقه بیشتری درمان را پیگیری خواهد کرد. اگر درمان مستلزم دارو‏های زیادی باشد به ‏احتمال زیاد نمی‏تواند به‏یاد بیاورد که چه موقع باید از یک داروی به‏خصوص استفاده کند. بسیار مهم است که زمان­بندی مصرف داروها را به نحوی آسان‏تر کرد که با زندگی عادی بیمار هماهنگ شود. بعضی از افراد به‏راحتی می‏توانند دارودرمانی تجویزشده را اجرا کنند. آنها دارو و زمان مصرف آن‏را روی برگه­ای جهت یادآوری یادداشت می‌کنند و همیشه همراه خود دارند. بعضی از افراد هم از جعبه‏های دارو استفاده می‏‏کنند که به‏آنها یادآوری می‏کند که آیا از دارو استفاده کرده است یا خیر.

بیمار می‏تواند برای استفاده منظم از رژیم‏ دارودرمانی خود از یادآورها کمک بگیرد. به‏عنوان مثال می‏تواند قرص‏هایی را که باید در شب بخورد. همراه با یک لیوان آب در جلوی ساعت زنگ‏دار قرار دهد، یا یادداشتی را روی آیینه اتاق بچسباند که به او یادآوری می‏کند داروهای خود را باید صبح بعد از بیدارشدن از خواب بخورد، یا می‏تواند ساعت مچی خود را کوک کند که به او یادآوری کند که چه‏وقت باید داروی نوبت بعدی خورده شود.

شما می توانید به بیمار کمک کنید و به او یادآوری کنید چه ‏موقع باید از دارو استفاده کند و کنترل کنید که آیا داروی خود را خورده‏است یا خیر.

گاهی اوقات برنامه‏هایی پیش ‏می‏آید که نظم عادی و روزمره زندگی  فرد را به‏هم می‏زند. ولی در هر حالت باید سعی کرد زمان مصرف داروها تغییر نکند و نظم دارودرمانی را در اولویت برنامه‏ریزی بیمار قرار گیرد.

علت بیماری های روانپزشکی چیست؟

در اکثر اختلالات روانپزشکی علت ناشناخته است و نسبت دادن بیماری به «حادثه‌ای یا مقصر دانستن شخصی در بروز بیماری» کار نادرست و غیرمنطقی می‌باشد و نمی‌توان گفت که مثلاً فلان شخص و یا فلان حادثه موجب بیماری گردیده است. خانواده‌ها بطرز نادرستی این کار را می‌کنند و بیماران خود را سرزنش می‌کنند که چون مثلاً «ضعیف» بوده‌اند، «از خود مراقبت کافی نکرده­اند» و یا «به صحبت‌های مادر گوش نداده‌اند» دچار بیماری شده‌‌اند.

گاهی خانواده‌ها خودشان را سرزنش می‌کنند که «چون والدین خوبی نبوده‌اند» «خیلی تند و سخت‌گیر بوده‌اند» و یا «خیلی به فرزندشان توجه نکرده‌اند» فرزندشان به این بیماری دچار شده است.ویا چون بیماری را «به موقع تشخیص نداده‌اند» و یا «درمان را به موقع شروع نکرده‌اند» فرزندشان دچار این مشکل شده است. آنچه مهم است این که احساس گناه و سرزنش خود،  بدون تغییر باقی نمی‌ماند و تبدیل به خشم و عصبانیت در خانواده می‌شود.

متخصصان نیاز دارند که بدانند رفتار بیمار در خانه چگونه است. هر چقدر متخصصان اطلاعات بیشتری از بیمار شما داشته باشند بهتر قادر خواهند بود که درمان را انجام دهند. 

مهارت آموزی برای بیماران و خانواده آنان:

افراد بیمار ذهن خود را با مسایل منفی مشغول می‌کنند. آنها زمان زیادی را صرف یادآوری موارد منفی زندگی‌شان می‌کنند و هرگز راههای مقابله ای مناسبی را به کار نمی برند.به همین خاطر لازم است فرد بیمار در رابطه با بعضی از مهارت ها ی زندگی آموزش لازمه را کسب کند .

 

تعریف مهارتهای زندگی:

مهارتهای زندگی یعنی توانایی انجام رفتار سازگارانه و مثبت به گونه ای که فرد بتواند  با مشکلات زندگی روزمره کنار بیاید.

به طور کلی مهارتهای زندگی عبارتند از توانایی هایی که منجر به ارتقاء بهداشت روانی افراد جامعه ، بهبود روابط انسانی افزایش سلامت و رفتارهای سلامتی در سطح جامعه می گردند.

این مهارتها به صورت ابزاری در پیشگیری از آسیبهای روانی – اجتماعی مانند اعتیاد ، خشونت ، آزار کودکان ، خودکشی ، ایدز و ... قابل استفاده اند.

مهارتهای زندگی  با ارتقاء خودآگاهی ، عزت نفس و اعتماد به نفس می تواند فرد را برای مقابله با خطرات و مشکلات زندگی آماده کند. به خانواده و جامعه اش بیندیشید و نگران مشکلاتی که در اطرافش وجود دارد باشد و به چاره اندیشی بپردازد.

ده مهارت به عنوان مهارتهای زندگی معرفی شده است که عبارتند از :

مهارت خودآگاهی – مهارت همدلی

مهارت برقراری ارتباط مؤثر – مهارت روابط بین فردی

مهارت حل مسأله – مهارت تصمیم گیری

مهارت تفکر انتقادی – مهارت تفکر خلاق

مهارت مقابله با استرس- مهارت مقابله با هیجانات

در ادامه به توضیح مختصری درباره هر کدام از مهارتها می پردازیم

*خودآگاهی

یکی از مهمترین عواملی که به انسان  کمک می کند زندگی خوب و موفقی داشته باشد این است که خود را بشناسد، احساس خوبی در مورد خود داشته باشد و از آن چه که هست شاد و راضی باشد.

ضعف درخودآگاهی با بسیاری از آسیبهای روانی – اجتماعی و بیماریها همراه است . از جمله مشکلات روانی اجتماعی مرتبط با خودآگاهی ضعیف، می توان به افسردگی ، اضطراب  ، احساس حقارت ، اعتماد به نفس پایین، مشکلات ارتباطی سوء مصرف مواد و ... اشاره کرد.

این مهارت کمک می کند تا فرد بتواند:

·        احساسات خود را بشناسد و آنها را کنترل کند . ناتوانی در کنترل احساسات می تواند به اعتیاد، خشونت و ... منجر شود.

·        نقاط قوت و ضعف خود را بشناسد و با تکیه بر نقاط قوت خود، نقاط ضعفش را کاهش دهد.

·        از نیازهای خودآگاه شود و از مسیرهای سالم به رفع نیازهای خود بپردازد.

·        اهداف واقع بینانه متناسب با توانایی هایش در زندگی تعیین کند چرا که اگر هدفی ایده آل و تخیلی انتخاب شود می تواند باعث بزهکاری، خشونت و خودکشی و ... شود.

·        فرد می تواند ارزش خود را در زندگی پیدا کند و به این ترتیب از دنبال کردن ارزشهای دروغین خودداری کرده و در نهایت با رضایت بیشتری زندگی کند.

هر یک از ما در طول روز ممکن است دچار احساسات مختلف و متضاد   شود که در موقعیتهای متفاوتی رخ می دهد شناسایی این احساسات به ما کمک می کند که طبیعی بودن هر احساس یا هیجان را شناخته و به کنترل آن کمک کنیم و موقعیتهای ایجاد کننده آن احساسات را بشناسیم .

همه ما توانایی ها و استعدادهایی داریم که باعث می شود بعضی کارها را خوب انجام دهیم بطور مثال بعضی از ما خوب آشپزی می کنیم بعضی خوب خیاطی می کنیم . ممکن است ما در یک زمینه توانایی داشته باشیم اما در زمینه دیگر این توانایی را در خود پیدا نکنیم . نداشتن یک مهارت به معنی ضعف نیست .

توجه به تواناییها و استعدادهای خود باعث می شود تصور مثبت از خود داشته باشیم و در مواقع لازم از این توانایی ها برای حل مشکلات استفاده کنیم . توجه به خصوصیات مثبت درونی در پیدایش عزت نفس کمک زیادی به ما می کند.

*مهارت همدلی:

ما برای اینکه بتوانیم سختیهای زندگی را راحت تر پشت سر بگذاریم نیاز به حمایت یکدیگر داریم . یکی از مهمترین حمایتهای دیگران از ما یا ما از دیگران « همدلی » است .

بسیاری از مشکلات اجتماعی ، مثل خشونت ، اعتیاد ، طلاق و ... ناشی از درک نکردن و قبول نکردن تفاوتهای افراد با یکدیگر است .

وقتی با استفاده از مهارت خودآگاهی ویژگیها ، تواناییها و موفقیتها و شکستهای خود را می پذیریم و به آنها احترام
می گذاریم به نظر می رسد می توانیم دیگران را نیز با تمام ضعفها و تواناییهایشان بپذیریم و به آنها احترام بگذاریم .

رسیدن به مهارت همدلی هم مانند هر مهارت دیگری نیاز به تمرین مکرر دارد.

هر یک از ما در حین برقراری ارتباط علاوه بر صحبت کردن ، از انواع ژستها ، حرکات چهره و دستها استفاده می کنیم

 

·          مهارت تفکر نقاد و خلاق

نقد به معنی ارزیابی و سئوال کردن است پس تفکر نقاد به این معنی است که هر مساله ای را بدون چون و چرا و تفکر نپذیریم  بلکه آن را به نقد بگذاریم

با این مهارت می توانیم تصمیم گیری و حل مسأله مناسبی را داشته باشیم. مثلاً برای حل یک موضوع ، راه حلهای مختلف را به ذهن بیاوریم و از نوآوری و ابتکار برای حل مسأله استفاده کنیم.

·           مهارت حل مسأله و تصمیم گیری

حل مسأله مهارتی است که هم فرد و هم اجتماع درگیر می کند افرادی در مسائل اجتماعی خود موفق ترند که در این حوزه به صورت اختصاصی تمرین کرده و آموزش دیده اند.

فرد با کمک مهارت حل مسأله سعی می کند راه حلهای مؤثر یا سازگارانه ای برای مسائل روزمره زندگی خویش پیدا کند.

مهارت مقابله با هیجان

انسان ها دارای هیجان ها و احساسات مختلفی هستند. احساسات مثبت و منفی و هیجانات خوشایند و ناخوشایند. همه افراد نیاز به شناخت این هیجانات داشته و باید به نقش آنها در زندگی خود و دیگران پی ببرند. پس از شناخت کافی است که شخص  می تواند واکنش های مناسبی به هیجانها ابراز کند و با هیجانات منفی مثل خشم و اضطراب مقابله صحیح انجام دهد در اینجا به عنوان نمونه به هیجان ناخوشایند خشم می پردازیم

برای کنترل موفق خشم لازم است ابتدا عوامل ایجاد کننده آن را بشناسیم، شیوه های بروز دادن خشم را در خود بدانیم و در  نهایت   چگونگی کنار آمدن با آنها را یاد  بگیریم .

خشم یک احساس طبیعی است ولی می تواند به رفتار پرخاشگرانه منجر شود.

 

شیوه ابراز خشم :

واکنش افراد مختلف در مقابل خشم متفاوت است برخی سعی می کنند خشم خود را نشان ندهند و به اصطلاح خشم خود را فرومی خورند.

برخی رفتار پرخاشگرانه دارند و مستقیماً داد و بیداد راه می اندازند.

برخی اوقات افراد به ظاهر پرخاشگری نمی کنند اما غیر مستقیم  به طرف مقابل آسیب می رسانند مثلاً کم کاری می کنند یا پشت سر او بدگویی می کنند.

و عده ای هم با رفتار جراتمندانه با کنترل خود ، احساس و خواسته خویش را ابراز می کنند بدون اینکه به حقوق دیگران لطمه ای بخورد.

مهارت مقابله با استرس :

استرس تجربه شایع انسان است همه ما به نوعی این کلمه را در زندگی مکرر بکار می بریم. استرس بر اساس رابطه بین فرد و محیط تعریف می شود یعنی مثلاً موقعیتی برای یک شخص می تواند استرس زا باشد و برای فرد دیگری چنین حالتی را به دنبال نداشته باشد در نتیجه تجربه کردن استرس هم به شخصیت فرد و توانایی او بر می گردد و هم به عوامل محیطی

گرچه برخی اعتقاد دارند بین میزان استرس و سطح عملکرد رابطه معکوسی وجود دارد اما تجربه نشان داده است که استرس همیشه منفی نیست بلکه برای شروع یک کار و پیشرفت آن حداقلی از استرس لازم است، استرس  خیلی زیاد و خیلی کم هر دو دردسر ساز هستند.

برای شخصی که استرس را تجربه می کند یکسری علائم جسمی، رفتاری، روانی وجود دارد از جمله سردرد، درد معده، طپش قلب، خستگی، ناخن جویدن، قدم زدن، گریه کردن، عدم تمرکز، بی انگیزگی و ...

شناختن این علائم در خود در حین استرس، باعث می شود در هر لحظه بفهمیم تا چه میزان استرس داریم و برای رفع آن تلاش کنیم عواملی که باعث تنش می شوند فردی، خانوادگی، شغلی و محیطی هستند.

 

آخرین توصیه هاو پیشنهادات:

-همیشه مشکل خود را با متخصصین درمیان بگذارید.

-زمان ملاقات با در مانگر را تنظیم نموده و همراه بیمار بروید

-نظرات خود را به درمانگر بگویید

-خلقیات بیمارتان را زیر نظر بگیرید

-در مورد داروهای او آگاهی کامل داشته باشید

-پیشرفت درمان را دنبال کنید

-مراقب ظهور مجدد علائم باشید

-مشکلات  ایجاد شده را به درمانگر گزارش دهید

-برای حفظ سلامتی و بهداشت روانی ، دارو به یکبار و به‏طور ناگهانی قطع نشود. همیشه سعی کنید دارو را به‏آرامی و در درازمدت (مثلاً در چندین هفته یا چندین ماه) قطع کنید (به‏ویژه قطع کردن دارو حتماً باید زیر نظر درمانگر باشد). قطع ناگهانی درمان ممکن است باعث افزایش احتمال برگشت بیماری شود.


 

درمان ناراحتی روحی؛ افسردگی چه تفاوتی با ناراحتی دارد؟

لطفا برای خرید کلیک کنید

درمان ناراحتی روحی؛ افسردگی چه تفاوتی با ناراحتی دارد؟

 

ناراحتی روحی، یکی از عواطف انسانی است که در بازه‌های زمانی کوتاه، فرد را درگیر می‌کند و گاهی با افسردگی اشتباه گرفته می‌شود. اما گاها ما به‌دلیل شناخت کم از علائم ناراحتی و افسردگی این دو مقوله را با هم اشتباه می‌گیریم. در این مقاله شما را با علائم و تفاوت‌های افسردگی و ناراحتی، شاخص دی اس ام-۵ برای تشخیص افسردگی و ناراحتی، عوامل افسردگی، تشخیص افسردگی و ناراحتی و درمان ناراحتی روحی آشنا می‌کنیم.

ناراحتی روحی، یکی از عواطف انسانی است که همه‌ی افراد در بازه‌های زمانی مختلفی از زندگی، آن را تجربه می‌کنند. احساس ناراحتی، عکس‌العملی طبیعی در شرایطی است که فرد، با درد یا مشکلی دست‌وپنجه نرم می‌کند. ناراحتی، درجه‌بندی‌های متفاوتی دارد ولی مثل سایر عواطف انسانی، موقتی است و با گذر زمان، از بین می‌رود. همین موقتی بودن است که ناراحتی را افسردگی متفاوت می‌سازد.

افسردگی، یک بیماری روانی طولانی‌مدت است و بر جنبه‌های مختلف زندگی فرد از جمله شغل، روابط اجتماعی و سایر بخش‌های مهم عملکرد وی تأثیر می‌گذارد. اگر این بیماری درمان نشود، علائم افسردگی ممکن است برای مدت طولانی، ادامه پیدا کند.

برای اینکه تفاوت افسردگی و ناراحتی را بدانید، این مطلب را دنبال کنید.

علائم ناراحتی و افسردگی

زمانی که ناراحت هستید، ممکن است این احساس، در همه‌ی اوقات، بر شما غالب باشد ولی در این میان، لحظاتی را تجربه می‌کنید که می‌توانید بخندید یا احساس راحتی کنید. درصورتی‌که افسردگی، کاملا با ناراحتی روحی متفاوت است.

احساسی که در افسردگی دارید، همه‌ی جنبه‌های زندگی شما را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد. اینکه بتوانید لحظات شادی را تجربه کنید یا از چیزی لذت ببرید، بسیار سخت یا غیرممکن است. حتی فعالیت‌هایی که دوست داشتید و افرادی که در کنار آنها لذت می‌بردید، دیگر باعث شادی و دلخوشی شما نمی‌شوند. افسردگی، یک بیماری روانی است؛ نه یک حالت احساسی.

علائم افسردگی

ناراحتی روحی چه تفاوتی با افسردگی دارد؟ - علائم افسردگی

  • احساس ناراحتی پایدار؛
  • زودرنجی؛
  • خستگی؛
  • تغییر در الگوی خواب و خوراک؛
  • عدم تمرکز؛
  • از دست دادن علاقه و اشتیاق برای چیزهایی که قبلا برای فرد، خوشایند بوده‌اند؛
  • احساس گناه بی‌دلیل؛
  • علائم فیزیکی از جمله سردرد یا دردهای بدن بدون هیچ علت خاص؛
  • احساس بی‌ارزش بودن؛
  • فکر کردن بی‌وقفه در مورد مرگ؛
  • فکر یا اقدام به خودکشی.

اگر ناراحت باشید، ممکن است بعضی از این علائم را تجربه کنید، ولی این علائم معمولا بیشتر از دو هفته طول نمی‌کشند. ضمنا، اقدام به خودکشی یا فکر کردن به آن، یکی از علائم افسردگی است نه ناراحتی.

راهنمای استفاده از شاخص دی‌اس‌ام-۵ (DSM-5)

متخصصان بیماری‌های روانی از شاخص DSM-5 برای تشخیص علائم افسردگی یا ناراحتی در افراد استفاده می‌کنند. این شاخص، نسخه پنجم برنامه‌ریزی شده از انجمن روانپزشکی آمریکا است و در واقع، راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی محسوب می‌شود. اگر این علائم را داشته باشید، ممکن است افسردگی یا افسرده‌خویی (دیستایمیا) در شما تشخیص داده شود.

شاخص دی‌اس‌ام-۵ شامل ۹ علامت احتمالی افسردگی است. میزان شدت هر کدام از این عوامل جداگانه به‌عنوان بخشی از فرایند تشخیص، سنجیده می‌شود. این ۹ علامت عبارت‌اند از:

  • احساس غم در سراسر روز یا در بیشتر اوقات روز؛
  • اشتیاق نداشتن و لذت نبردن از فعالیت‌هایی که قبلا برای فرد خوشایند و جذاب بوده است؛
  • اختلال در خواب یا زیاد خوابیدن؛
  • زودرنجی، کم‌تحمل شدن یا پریشانی؛
  • احساس خستگی مفرط؛
  • احساس گناه یا احساس بی‌ارزش بودن به‌صورت افراطی و غیرواقعی؛
  • ناتوانی در تمرکز و تصمیم گیری؛
  • فکر کردن به خودکشی یا حتی اقدام به آن، زیاد فکر کردن در مورد مرگ.

علل افسردگی

ناراحتی روحی چه تفاوتی با افسردگی دارد؟ - علل افسردگی

افسردگی ممکن است هم در زنان و هم در مردان و در هر سنی بروز کند. این اختلال روانی همه‌ی افراد از گروه‌های قومی مختلف و جایگاه‌های مختلف اجتماعی و اقتصادی را درگیر می‌کند.

در ادامه، ریسک‌فاکتورهای افسردگی یعنی عواملی که ریسک ابتلا به افسردگی را افزایش می‌دهد، نام می‌بریم. البته در نظر داشته باشید که داشتن یک یا چند مورد از این عوامل به این معنا نیست که حتما به افسردگی مبتلا می‌شوید. این علائم عبارت‌اند از:

  • آسیب‌های روحی در کودکی و نوجوانی؛
  • ناتوانی در کنار آمدن با رویدادهای سخت زندگی از قبیل مرگ همسر و فرزندان یا هر شرایط دشواری که اندوه و درد زیادی به دنبال دارد؛
  • عزت نفس پایین؛
  • سابقه‌ی خانوادگی در بیماری‌ها و اختلالات روانی شامل افسردگی یا اختلال دوقطبی؛
  • سابقه‌ی مصرف مواد از جمله مواد مخدر و الکل؛
  • عدم پذیرش در خانواده یا جامعه به‌دلیل شرایطی مثل گرایش جنسی متفاوت یا تراجنسی بودن؛
  • مشکل در هماهنگی با شرایط خاص مثل انواع بیماری‌ها از قبیل سرطان، سکته مغزی، دردهای مزمن یا بیماری قلبی؛
  • مشکل در سازگاری با شرایط جسمی جدید و دردناک مثلا قطع عضو یا قطع نخاع و معلولیت‌ها؛
  • سابقه‌ی بیماری‌های روانی قبلی مثل بی اشتهایی عصبی، پرخوری عصبی، اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) یا اختلال اضطراب؛
  • عدم حضور گروه‌های حمایت‌کننده مثل دوست، خانواده و همکار.

افسردگی و مصرف دارو

ناراحت بودن چه تفاوتی با افسردگی دارد؟ - عوارض جانبی مصرف دارو

افسردگی ممکن است عوارض جانبی برخی از داروها باشد. اگر فکر می‌کنید دارویی که مصرف می‌کنید روی خلق‌وخو و احساس شما تأثیر گذاشته، با پزشک خود در مورد ادامه‌ی مصرف آن مشورت کنید. برخی از داروهایی که ممکن است باعث افسردگی شوند، عبارت‌اند از:

  • بتا بلاکرها؛
  • کورتیکواستروئیدها؛
  • داروهای هورمونی؛
  • استاتین‌ها که برای درمان کلسترول بالا تجویز می‌شوند.

چه زمانی به کمک احتیاج دارید؟

اگر برای بیش از دو هفته احساس ناراحتی می‌کنید، به پزشک مراجعه کنید و اگر به فکر خودکشی می‌افتید، حتما از فوریت‌های پزشکی برای درمان سریع، کمک بگیرید. حتما این نکته را ذکر کنید که آیا این احساس غم، در عملکرد شما، انجام فعالیت‌های مربوط به زندگی روزمره یا تجربه‌‌های شاد، تداخلی ایجاد می‌کند یا نه. با یک متخصص مثلا روانشناس یا مشاور حرفه‌ای یا هر فرد معتمد دیگری در این مورد صحبت کنید. صحبت کردن در مورد شرایطی که دارید، اولین قدم مفید برای کشف علت آن است.

تشخیص ناراحتی و افسردگی

ناراحت بودن چه تفاوتی با افسردگی دارد؟ - تشخیص ناراحت بودن از افسردگی

پزشکی که به آن مراجعه می‌کنید از ابزارهای تشخیصی متعددی استفاده می‌کند تا دقیقا مشخص کند که به افسردگی مبتلا هستید یا ناراحتی. پزشک از شما مجموعه‌ای سؤال می‌پرسد یا پرسش‌نامه‌ای در اختیارتان می‌گذارد که بر اساس معیار DSM-5 تهیه شده است. این اطلاعات به پزشک کمک می‌کند که دقیقا تشخیص دهد شما افسردگی دارید یا دچار ناراحتی موقتی هستید. همچنین، با شما در مورد علائمی که دارید صحبت می‌کند؛ در مورد اینکه چه احساسی دارید و زندگی روزمره‌ی شما به چه شکلی سپری می‌شود.

پزشک ممکن است چند آزمایش فیزیکی هم برای شما در نظر بگیرد. این آزمایش‌ها مشخص می‌کند که آیا هیچ عامل زمینه‌ای دیگری باعث این شرایط روانی در شما شده یا خیر. این آزمایش ممکن است شامل آزمایش خون برای تشخیص کم‌کاری تیروئید باشد.

درمان ناراحتی روحی

اگر مبتلا به ناراحتی روحی باشید، تغییرات کوچک در سبک زندگی می‌تواند حال روحی شما را بهبود بخشد:

  • با اطرافیان خود ارتباط برقرار کنید. با دیگران تماس بگیرید، در کلاس یوگا شرکت کنید یا به یک تیم و باشگاه ورزشی بپیوندید یا هر گروه دیگری که به فعالیت در آن علاقه دارید.
  • هر روز، برای یکی از فعالیت‌های موردعلاقه‌ی خود، زمان مشخصی در نظر بگیرید.
  • فیلم‌ها و برنامه‌های تلویزیونی شاد و جذاب ببینید یا کتاب‌های طنز و بانشاط بخوانید.
  • در فعالیت‌های فیزیکی و انواع ورزش ها شرکت کنید.
  • اگر به حیوانات علاقه دارید، زمانی از روز را صرف آنها کنید.
  • با الکل یا داروهای مختلف، خوددرمانی نکنید.
  • خودتان را با تغذیه سالم و خواب کافی، درمان کنید.
  • اگر برای خوابیدن مشکل دارید، قبل از خواب، دوش آب گرم بگیرید یا با توصیه‌ی پزشک، داروی خواب مناسب مصرف کنید.

تغییر سبک زندگی

حتی اگر مبتلا به افسردگی هم باشید، تغییر سبک زندگی می‌تواند موجب بهبود حال‌تان شود، ولی این تغییرات کافی نیستند. اگر افسردگی دارید، مشاوره‌ با افراد متخصص می‌تواند تغییرات عمده‌ای در وضعیت روحی شما ایجاد کند. این مشاوره‌های روان‌شناسی را گفت‌وگودرمانی نیز می‌نامند.

اگر افسردگی شدید و میل به خودکشی دارید، احتمالا لازم باشد که در بیمارستان یا سایر مراکز درمانی بستری شوید.

پزشک یا درمانگر شما ممکن است برایتان دارو هم تجویز کند. انواع مختلف داروهای ضد افسردگی وجود دارد. پزشک تصمیم می‌گیرد که با توجه به شرایطی که دارید، کدام دارو برایتان مناسب‌تر است. انتخاب نوع دارو به نیازها، سابقه‌ی خانوادگی، آلرژی و سبک زندگی شما بستگی دارد.

قبل از اینکه پزشک، برنامه درمانی قطعی را به شما ارائه کند، ممکن است چند مورد از آنها را امتحان کنید تا داروی مناسب‌تان پیدا شود. گاهی بعضی از داروهای ضد افسردگی ممکن است میل به خودکشی را در شما افزایش دهد؛ بنابراین بسیار اهمیت دارد که اگر شرایط‌تان در حال وخیم‌تر شدن است، فورا پزشک را در جریان بگذارید.

خلاصه

اگر دوره‌ای از ناراحتی روحی را در زندگی تجربه می‌کنید، تغییر سبک زندگی و فعالیت می‌تواند سبب بهبود اوضاع شود. اگر احساس می‌کنید که نیاز است با کسی حرف بزنید یا فکر می‌کنید که نیاز به دارو دارید، به کمک‌های تخصصی از طرف افراد متخصص نیاز پیدا می‌کنید.

افسردگی درمان می‌شود، ولی تغییر سبک زندگی به‌تنهایی نمی‌تواند برای بهبود آن کافی باشد. به همین دلیل باید وارد فرایند درمان شوید و حتی داروهای تجویزی را هم مصرف کنید.

حتما برای دریافت کمک از متخصصان، اقدام و با این کار، به بهبود خودتان کمک کنید. اگر نمی‌توانید به‌تنهایی این مراحل را دنبال کنید، حتما از فرد دیگری بخواهید تا شما را همراهی کند. به عنوان مثال، با یک پزشک خانواده معتمد مشورت کنید یا همراه با یکی از دوستان و اعضای خانواده‌ی خود به اولین قرار ملاقات با درمانگر بروید. فرق نمی‌کند که امروز چه احساسی دارید، در نهایت شما لیاقت آن را دارید که به امیدواری و بهبودی دست پیدا کنید.

توصیه‌های نهایی

ناراحت بودن چه تفاوتی با افسردگی دارد؟ - تمرینات ورزشی برای مبارزه با افسردگی و ناراحتی

مبارزه با ناراحتی و افسردگی، به تلاش زیادی نیاز دارد. اگر تحت درمان هستید، جلسات درمانی و مشاوره‌ی خود را فراموش نکنید و به آن اهمیت بدهید. در مورد هر آنچه که در فکرتان می‌گذرد با مشاور صحبت کنید. چند نکته‌ای را که در ادامه مطرح می‌شود، مد نظر قرار دهید و برای مقابله با افسردگی و ناراحتی، به‌کار ببندید:

  • ساعت را تنظیم کنید و هر روز سر ساعت مشخصی بیدار شوید. یک روال مشخص برای انجام کارهای روزانه مربوط به مراقبت از خود در نظر بگیرید و به آن پایبند باشید.
  • در برنامه روزانه‌ی خود حتما فعالیت‌های ورزشی را قرار دهید. ورزش، حال‌وهوای شما را تغییر می‌دهد و وضعیت سلامتی کل بدن‌تان را بهبود می‌بخشد.
  • خودتان را منزوی نکنید. بخشی از زمان روز را با دوستان و نزدیکان خود بگذرانید؛ یا قرار ملاقات حضوری بگذارید یا تلفنی با هم در تماس باشید.
  • کارهایی که در گذشته، شما را سر ذوق می‌آورد، از سر بگیرید یا فعالیت‌های جدیدی را امتحان کنید. اگر برنامه و هدفی برای زندگی داشته باشید، سریع‌تر بهبود پیدا می‌کنید.
  • لطفا برای خرید کلیک کنید

روشی بی نظیر برای درمان بیماری‌های روحی در تمام سنین

لطفا برای خرید کلیک کنید

اسکیزوفرنى

اسکیزوفرنیا و اختلالات وابسته به آن با نشانه‌هاى سایکوتیک مثل هذیان و توهم مشخص مى‌شوند: شدت این اختلالات گوناگون است. در اسکیزوفرنیا، بیمار نشانه‌هاى مایکوتیکى و اختلال عملکرد دارد. در اختلالت هذیانی، بمیار هذیان‌هایى را تجربه مى‌کند اما هیچ اثرى از توهم یا سایر نشانه‌هاى مشخصه اسکیزوفرنیا وجود ندارد. اسکیزوفرنیا با سیر هر چند متغیر، اما غالباً مزمن و عود‌کننده خود، نوعى بیمارى مشخصاً ناتوان‌کننده به‌شمار مى‌رود. این بیمارى به‌صورت سندرم حاد و مزمن بروز مى‌کند. ویژگى‌هاى شایع سندرم حاد: توهم، عقاید گزند و آسیب، محرومیت اجتماعی، اختلال در عملکرد شغلى و عقیده کاذب مورد ارجاع قرار گرفتن و در سندرم مزمن نشانه‌ها به صورت: کاهش فعالیت، فقدان سائق دورى از اجتماع، آپاتى هیجانی، اختلال تفکر مى‌باشداسکیزوفرنی نوعی اختلال شدیداست که بر کل شخصیت تاثیر میگذارد ولی همه نشانه های آنرا میتوان بادرمان کنترل کرد.برخی از مبتلایان به اسکیزوفرنی برای کنترل نشانه های بیماری خود باید همیشه دارو مصرف کنند،برخی دیگر برای دوره محدودتری نیاز به دارو دارند وبالاخره عده ای که بیماری آنها در پی استرس حاد نظیر بیماری جسمی یا زایمان شروع شده ممکن است طی مدت زمان کوتاهی بهبود بالینی کامل پیدا کنند.

 

نشانه های بیماری:

درافراد مختلف متفاوت است ولی اغلب شامل تغییر در بهداشت فردی، افسردگی، رفتار عجیب و غریب ، تحریک پذیری، خواب زیاد یا عدم توانائی در خوابیدن، گوشه گیری، خصومت بی دلیل ، فراموشی،واکنش شدید در بحران ها، عدم توانائی درگریه کردن یا گریه های شدید، درک احساس غیرمعمول، استفاده از الکل ومواد مخدر،تراشیدن موهای سر وبدن و خودکشی.

 

درمان:

داروهای ضدجنون بهترین درمان است که بیماری را قطعا"درمان نمی کنند یا تضمینی برای عود مجدد بیماری نیست.

هنگام ویزیت ،پزشک چه سوالاتی ازبیمار می کند؟

1- برای رسیدن به تشخیص صحیح، پزشک ازبیمار خواهد خواست که درباره نشانه های خود، احساسات راجع به آنها و نیز اینکه آیا آنها رابه مثابه قسمتی از بیماری تلقی می کند یا نه گفتگوکند.

2- داروهائی که اخیرا"مصرف کرده است زیرا تعدادی از داروها ومواد اعتیادآور می توانند نوعی بیماری با نشانه های شبیه اسکیزوفرنی ایجاد کنند.

3- جهت شناخت بیشتر افکار و هیجانات بیمار، پزشک ممکن است معنی یک ضرب المثل یا دادن شرح مفصلی از آنچه در یک طرح یا نقاشی می بینید، بپرسد.

4- بیماریها ، ناراحتی ها و مشکلاتی که اخیرا"به آن گرفتار شده است نیز میتواند با وضعیت فعلی بیمار مرتبط باشند.

 

آموزش به بیمار:

1- اگر موقتا"اشکالی در بخواب رفتن بوجود آمد باید دلیل آنرا یافت. از زیاده روی در مصرف چای و قهوه در ساعات بعد از ظهر خودداری کند.فعالیت خود را باید در طی روز افزایش دهد.

2- از مصرف داروهای کنترل چاقی پرهیز کرده زیرا ممکن است سبب ایجاد یا تشدید نشانه های اسکیزوفرنی شوند.

 

3- طبق دستور پزشک با پزشکش جهت ویزیت ملاقات کند.

4- برای حل مشکلاتش باید  تلاش کند.

5- داروها را طبق دستور پزشک معالج خود مصرف کرده واز قطع ناگهانی وزیاد کردن تعداد آنها بدون دستور پزشک جدا"خودداری کند.

 

6- به پزشکش اعتماد داشته  تا با برقراری رابطه خوب بتواند هرگونه علائم را به موقع به وی اطلاع دهد تا از عود بیماری پیشگیری بعمل آید.

7- از انزوا وگوشه گیری خودداری کندتحقیقات سال‌های اخیر نشان داده است که هنر می‌تواند تاثیر شایان توجهی بر بیماران در بهبود برقراری ارتباط، غلبه بر استرس و کشف جنبه‌های مختلف شخصیتشان داشته باشد.

 

در واقع هنر‌درمانی تکنیک‌های روان‌‌درمانی را با فرایندهای خلاقانه در هم می‌آمیزد تا سلامت روانی را بهبود ببخشد.

اگرچه ایرانیان از هزاران سال پیش با هنر‌ درمانی آشنا نبودند، همواره در خانه‌های خود با خلق آثار هنری، از مزایای این نوع هنر بهره‌مند می‌شدند.

اندکی دقت در تمام هنرهای ایرانی نشان‌دهنده این موضوع است که هنر‌ ‌درمانی تنها به چند رشته هنری محدود نمی‌شود و شاید بسیاری از هنرها امکان درمان بیماری‌های روحی و روانی را برای بیماران فراهم کنند.

 

هنر‌ درمانی، روشی برای درمان بیماری‌های روحی در تمام سنین

 کیفیت زیبایی‌شناختی آثار هنری می‌تواند نشاط، عزت نفس و آگاهی شخصی بیمار را بهبود ببخشد؛ به‌علاوه خلق هنر فرصتی است تا هماهنگی چشم‌ها و دست‌ها ایجاد شود.

 از هنر‌درمانی می‌توان برای درمان محدوده وسیعی از اختلالات ذهنی و درماندگی‌های روانی استفاده کرد.

 

ناتوانی‌های یادگیری کودکان، استرس شدید بالغان و مشکلات رفتاری یا اجتماعی کودکان در مدرسه یا خانه، برخی از شرایط و وضعیت‌هایی است که ممکن است در آن‌ها هنر‌درمانی به کار گرفته شود.

هنر‌درمانگر می‌تواند از روش‌های متنوع و متعدد هنری از جمله نقاشی، طراحی، مجسمه‌سازی و کولاژ منبت‌کاری، معرق‌کاری و سفالگری برای درمان بیماران از کودک تا سالمند‌ استفاده کند.

 

 برای افراد آسیب‌دیده از مشکلات روانی، اجتماعی و جسمانی خلق اثر هنری ممکن است به شکلی شگفت‌آور منجر به بهبود کیفیت زندگی‌ شود.

سفالگری یکی از هنرهایی است که در هنر‌درمانی بیش از سایر هنرها کاربرد دارد و با توجه به تمایل کودکان به هنر سفالگری امروزه شاهد افزایش کاربردهای این هنر هستیم.

رسالت اصلی هنر بیان دردها و زیبایی‏ های درون در اشکال مختلف است. هنر در اندیشه و قالب یک شیء هنری تجلی پیدا می‏ کند و این اساس تکامل هنر جهان امروزی است.

 

سفالگری به عنوان اولین هنرصنعت پیش از تاریخ، در جهان از جایگاه خاصی برخوردار است و امروز علاوه بر جنبه ‏های هنری و کاربردی در بسیاری از کشورهای توسعه‌یافته به شکل آرت تراپی و یا هنر‌درمانی نیز مورد استفاده قرار می‏ گیرد.

 توانایی ترکیب این هنر با سایر صنعت ‏ها و استفاده از آن در معماری از ویژگی های این هنر اصیل و اولیه به شمار می ‏آید که بیانگر خلاقیت و تجلی فکر و اندیشه است.

 

 استفاده از هنر روشی مطمئن برای بهبود سلامتی انسان در جامعه امروز که مصایب و مشکلات متعددی گریبانگیر انسان شده است، به شمار می‌‌آید.

فقر و انحرافات اجتماعی

لطفا برای خرید کلیک کنید


فقر و انحرافات اجتماعی

بدون تردید فقر و نابرابری‌های اقتصادی از زمرة مهم‌ترین معضلات جامعه بشری است که از جایگاه ویژه‌ای در بین سایر مسائل اجتماعی برخوردار است. فقر از بنیادی‌ترین مشکلات و ناهنجارترین دردهای زندگی انسان است که با وجود پیشرفت و توسعه گسترده در زندگی بشری، میزان آن نه تنها کاسته نشده بلکه بر طبق آمارهای موجود در حال افزایش است. مشکلات فقر صرفاً منحصر به پیامدهای خود فقر نمی‎باشد، بلکه مشکلات این مساله اجتماعی زمانی شدت پیدا می‎کند که آن بسترساز انحرافات می‎گردد.
نابرابری اقتصادی هم مؤید وجود فقر است. از آنجا که مسائل و مشکلات اجتماعی در عین ارتباط با فقر از آن جدا هستند، مفهوم فقر را باید از انواع مشکلات اجتماعی و اقتصادی که با آن پیوستگی دارند،
در جامعه شناسی فقر را معمولاً «برآورده نشدن نیازهای اساسی بشر به حد کفایت» تعریف کرده‌اند
فقر مطلق به معنای حداقل امکان دستیابی فرد به امکانات متعارف زندگی، یعنی غذای مناسب، مسکن و پوشاک است و فقر نسبی حاصل مقایسه می‌باشد و متمایز کننده بخشی از افراد جامعه است که در مقایسه با سایر افراد غیر فقیر از امکانات ناچیزی بهره می‌برند و محتاج توجه خاصی هستند.
انحرافات اجتماعی
انحراف اجتماعی از مفاهیمی است که مانند مفهوم فقر توافق روشن و واضحی در مورد آن وجود ندارد. از نظر جامعه‌شناسان و جرم‌شناسان، انحراف و کجروی ناظر به رفتارهایی است که حداقل یکی از این صفات را دارا باشد: رفتار منع شده، رفتار نکوهش شده یا رفتاری که مایة بدنامی است و یا موجب مجازات می‌شود
دیدگاه فرهنگ فقر: این فرهنگ بیشتر در جوامعی دیده می‌شود که به سرعت دگرگون می‌شود و بر گروه‌های فرودست جامعه حاکم می‌گردد. آنها به سبب دگرگونی‌های سریع و وسیع در جامعه و موقعیت پایینی که برای خویش احساس می‌کنند، از جامعه جدا شده و فاصله می‌گیرند و کم کم فرهنگ جدیدی را که با فرهنگ عموم جامعه متفاوت است، ایجاد می‌نمایند. عمده‌ترین ویژگی‌های این فرهنگ در سطح جامعه، عدم مشارکت آنها در فعالیت‌های عمومی، پایین بودن سطح تشکل و فقدان انجمن‌های داوطلبانه؛ و در سطح خانواده به کوتاه بودن دوران کودکی، فقدان حمایت‌های لازم برای کودکان، روابط ناسالم در خانواده، ترک خانواده، سرپرست خانوار بودن زن، فقدان حریم خصوصی و...است.
دوران رکود اقتصادی و هنگامی که تعداد فقیران زیاد می‌شود، جرم و کجروی افزایش می‌یابد و برعکس در دوران بالندگی اقتصادی، جرم کمتری روی می‌دهد
آمارهای موجود تأیید کننده ارتباط بین اعتیاد و فقرند. به عنوان نمونه بر طبق آماری که در بین سال‌های 77-1371 انجام گرفت، این نتیجه به دست آمد که بین تغییرات نسبت خانوارهای زیر خط فقرنسبی و تعداد دستگیر شدگان مرتبط با مواد مخدر همبستگی بالایی وجود دارد و نیز یافته‌های برخی پژوهش‌گران نشان می‌دهد که در اعتیاد چهارعامل مهم وجود دارد که سه عامل آن یعنی فقر اقتصادی، بیکاری و فقر فرهنگی به شکلی با فقر و نابرابرهای اقتصادی مرتبط هستند. زیرا فرد معتاد با گسترش اعتیادش، احتیاج بیشتری به پول پیدا می‌کند. به سبب آنکه که از یک سو مصرف بالای مواد مخدر این نیازمندی را ایجاب می‌کند و از سوی دیگر به فرد معتاد کار داده نمی‌شود و در نتیجه درآمدی برای تأمین نیازهایش ندارد که این دو عامل در روی‌آوری آنها به فعالیت‌های غیرقانونی از قبیل قاچاق کالا، خرید و فروش موادمخدر و در خصوص زنان روی‌آوردن به فحشا بسیار تأثیرگذار است. این چرخه زشت و سیاه بین فقر، اعتیاد و دیگر جرائم مشاهده می‎شود.
سرقت
در بین جرائم اساسی، جرم سرقت با فقر رابطه‌ای بسیار روشن و واضح دارد. با توجه به شرایط نابسامانی که در اثر فقر در زندگی افراد به وجود می‌آید، یکی از ساده‎ترین راه‎ها برای جبران کاستی‌ها، سرقت و دزدیدن چیزهایی است که در بهبود اوضاع اقتصادی فرد تأثیر داشته باشد. به تعبیر دیگر نوع جرائم مالی به شرایط اقتصادی بستگی دارد. در تحقیقی که صورت گرفته، افراد فقیر بیشتر به دنبال جرائمی مثل سرقت و اعتیاد هستند و در مقابل کسانی که وضع مالی بهتر داشتند، به دنبال فحشا، کلاهبرداری و قتل می‎باشند.[البته باید توجه داشت، بخش عظیمی از جرائم مالی و سرقت‌ها مربوط به قشر بالای اجتماعی است که به دلیل توانایی‌ها و قدرت خودشان می‌توانند آنها را پوشانده وخود را منزه جلوه دهند.
زوال خانواده
فروپاشی خانواده امروز از معضلات بزرگ جامعه انسانی است. نگاهی کوتاه به آمارها در سراسر دنیا این فرض را به خوبی اثبات می‌کند که میزان طلاق در هر سال نسبت به سال قبل افزایش بیشتری می‌یابد. از منظر برخی صاحب نظران، فقر دست‎کم یک متغیر مهم و اساسی در فروپاشی خانواده محسوب می‌شود. هرچند در کشورهایی که مزایای رفاهی گسترده‌‎ای دارند، فقر چندان تأثیری در فروپاشی خانواده و طلاق ندارد اما به هر حال گسترش میزان فقر، در طلاق تأثیر دارد.
خودکشی
دورکیم و به دنبال او مرتون بر این باورند که در صورت بروز بحران‌های اقتصادی ناگهانی یا رشد سریع اقتصادی، جامعه دچار آشفتگی اجتماعی می‌شود و وضعیت آنومی یا بی‌‌هنجاری به وجود می‌‌آید. این وضعیت افراد را به سمت انجام رفتارهای کجروانه از جمله خودکشی سوق می‌دهد. بر اساس آمارهای موجود در خصوص کسانی که اقدام به خودکشی کرده‌اند، رابطه بین متغیر فقر و خودکشی از همبستگی نسبتاً بالایی برخوردار است.
فقر و جرائم زنان
در بررسی میزان تأثیر فقر و مشکلات اقتصادی در جرائم زنان، لازم است در ابتدا چند نکته مورد توجه قرار گیرد.
تفاوت‎های طبیعی بین زن و مرد، سبب تفاوت در عرصه‎های مختلف شده است. یکی از این عرصه‎های متفاوت در نوع و میزان ارتکاب کجروی است. شرایط جسمانی، روحی، عاطفی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی زنان سبب شده تا نرخ جرائمی از قبیل اعمال منافی عفت، اعتیاد و قاچاق مواد مخدر در زنان بالا باشد و در برخی از آنها مانند اعمال منافی با عفت 3/1 کل جرائم زنان را شامل گردد.
معمولاً زنان از نظر اقتصادی وابسته به مردان می‎باشند؛ بنابراین در معرض آسیب بیشتری قرار دارند. به ویژه در صورتی که در اثر حادثه‎ای مثل طلاق، ترک همسر و... به منبع مالی دسترسی نداشته باشند، قادر به مقابله با شرایط تازه نیستند و در معرض انحرافات و کجروی قرار می‎گیرند.
با توجه به این نکات، تحقیقات نشان می‎دهد که جرائمی همچون اعمال منافی عفت، اعتیاد و سرقت در زنان، از مشکلات اقتصادی و فقر ناشی می‎شود و آنها با هدف کسب درآمد، تحصیل پول و تأمین نیازها دست به چنین رفتارهایی می‎زنند، اما در جرائم دیگر مثل سقط جنین، قتل و...، نقش فقر و مشکلات اقتصادی کمتر مشاهده می‎شود. البته همان‎طور که در قبل گفته شد، مجموعه‎ای از علل در بروز پدیده کجروی‎ها نقش دارند که این امر شامل زنان نیز می‎شود. به ویژه در گرایش به مواد مخدر و سرقت مشاهده می‎شود، بین نیازهای مالی، فقر و ارتکاب این نوع جرائم همبستگی بالایی وجود دارد.

پیامد فقر
زندگی با فقر و نداری، پیامدهای گسترده‌ای علاوه بر پیامدهای آسیب‌شناختی دارد. فقر و محرومیت سبب می‌شود تا فرد فقیر از زندگی خاصی به ناچار پیروی نماید که تأثیر آن در تمامی لایه‌ها و زوایای پنهان و آشکار زندگی‎اش نمودار است. این پیامدهای گسترده را می‎توان در ابعاد مختلف فردی، اجتماعی، فرهنگی، تربیتی، بهداشت و روان مورد بررسی قرار داد که در اینجا فقط اشارتی به آن می‎گردد.
فقرا معمولاً در عرصه‌ اجتماعی، حضور چندانی ندارند و از مشارکت در فعالیت‌های عمومی مثل فعالیت در نهادها و سازمان‌های بزرگ پرهیز می‌کنند و در هیچ یک از انجمن‌های عام‌المنفعه و داوطلبانه عضو نمی‌شوند. این امر ناشی از فقدان منابع مالی یا تبعیض و امثال آن است.
در سطح خانواده شرایط بسیار دشواری وجود دارد که مسکن نامناسب و بالا بودن نرخ زاد و ولد از جمله آنها است. از جهت مراقبت‌های بهداشتی و دسترسی به خدمات بهداشتی، وضعیت نامساعدی وجود دارد. خدمات درمان و بهداشت بسیار پایین و بی‌کیفیت است. گروه‌های نیازمند به این خدمات که بیشتر شامل کودکان، شیر خوارگان، زنان باردار و سال‌‌خوردگان می‎شوند، به سبب پایین بودن کیفیت خدمات بهداشتی، دچار مصائب و مشکلات فراوانی هستند. همچنین سوء تغذیه، کمبود کالری و ویتامین‌ها به ویژه در دوره بارداری منجر به بروز معلولیت‌ها و مشکلات جسمی و روانی فراوانی می‌گردد که به طور قطع در آینده شغلی و کسب مهارت افراد تأثیرگذار است.
در بعد فرهنگی می‌توان از افت تحصیل، ترک تحصیل و نداشتن امکانات لازم برای طی مدارج عالی تحصیلی نام برد. جامعه‌شناسان فرهنگ‌گرا با توجه به رابطه مثبت بین وضعیت تحصیلی، درآمد و موقعیت شغلی اظهار می‌دارند که اصولاً طبقه پایین به علت برخورداری از الگوی رفتار خاص، چندان میل و رغبتی به تحصیل از خود نشان نمی‌دهد.
در بعد فردی و روانی، احساس محرومیت، ناکامی، سرخوردگی و امثال آن را می‌توان از پیامدهای فقر دانست و در عرصه اقتصادی، کم‌درآمدی، اشتغال ناقص و پایین بودن دستمزدها به دلیل فقدان مهارت و تجربة کاری از دیگر پیامدهای فقر می‎باشد

عکس ‏Sahba.net/سامانه هوشمند بازار الکترونیک -سهبا‏

آیا بیماریهای اعصاب و روان درمان قطعی دارند؟

لطفا برای خرید کلیک کنید


آیا بیماریهای اعصاب و روان درمان قطعی دارند؟

روانکاوی

هر چند صحبت از قطعی بودن همه ی انواع بیماری های اعصاب و روان خصوصا آن گروه از اختلالات که ماهیت ارثی و تباه کنندگی(مانند بیماری اسکیزوفرنی ) دارند چندان واقع بینانه نیست ولی به نظر می رسد  بسیاری از بیماریها و اختلالات شایعتر، همچون اختلالات افسردگی ،اضطراب،وسواس و …..چنان که بیماران دستورات پزشک خود را در مورد مصرف صحیح دارو به میزان تجویز شده و برای مدت زمان تعریف شده، به طور کامل اجرا نمایند و همچنین اگر بیماران برای درمان اختلالات خود، علاوه بر درمان دارویی از سایر روش های غیر دارویی نیز بهره گیرند و آنها را به طور موازی اجرا نمایند و حتی المقدورتغییراتی در سبک وسیاق زندگیِ(  life style )خود بعمل آورند،در آنصورت بهبود ِ حداکثری،دور از دسترس نیست.

درمانهای دارویی :علم روان پزشکی به کمک فارماکولوژی(گنجینه ی دارو شناسی) ِ وسیعی که دارد از ابتدا تا کنون روز بروز در حال پیشرفت و معرفی ِ داروهای موثرتر و کم عارضه تر بوده است.داروهایی که در عرض صد و پنجاه سال گذشته امید اول ِ بهبود و شفای ِذهن های گرفتار در رنج و آسیب  بوده اند و الحق و انصاف که باید دست همه ی کسانی که در اکتشاف و پدیدآوری ِ این داروها که گاهی معجزه آسا موثر بوده اند را بوسید. این داروها انواع و دسته های بسیار متنوعی دارند که باید در جای خود به بررسی و معرفی آنها پرداخت و خوشبختانه روانپزشکان ِ ما با ظرفیت موجود دارویی کشور با درایت و هوشمندی به تجویز آنها مشغولند و البته همچنان در انتظار ورود داروهایی موثرتر  با عوارض جانبی کمتر نیز می باشند.

 – اما درمان های غیر دارویی را می توان به این دو دسته کلی تقسیم بندی کرد :

الف ) درمان های روانشناختی

ب ) درمان های تکنولوژیک

 

الف – درمان های روانشناختی

درمان های روانشناختی شامل روش هایی می باشند که بر اساس تئوری ها و دانش گسترده روانشناسی پایه ریزی شده اند و شامل موارد زیر است :

۱ ) روانکاوی یا درمان روان پویشی

روانکاوی
روانکاوی

 

در این روش بوسیله ارجاع به گذشته و دوران کودکی بیمار و یافتن احساسات اولیه وی نسبت به افراد مهم زندگی خود  (همچون پدر و مادر ) و همچنین بررسی مکانیسم های دفاعی  که به طور ناخودآگاه از وی سر می زند، ریشه مشکلات و ناکامی های روانی فرد مورد کنکاش قرار گرفته و با دادن آگاهی و بینش به وی ، ظرفیت او را برای تحمل رنج و ناکامی بالا می برد.

به نظر می رسد که این روش صرفا برای افرادی به کار می رود که دارای سطح بالایی از هوش (IQ)و تحصیلات بوده  و همچنین قابلیت درک مفاهیم عمیق روانشناسی را دارا باشند و با آگاهی از مشکلات خود ، دچار تشدید اضطراب درونی و یا آشفتگی و فروپاشی روانی نگردند.
-هر چند وقتی ما به مراجعین این روش را توضیح و سپس پیشنهاد میدهیم،آنها در وهله ی اول بسیار مشتاق و شیفته ِ اجرای این سبک درمان که در بین مردم بنام “روانکاوی” مشهور است می گردند ولی در عمل، تعداد افراد بسیار محدودی از مردم (شاید کمتر از نیم در صد آنها ) این جلسات را ادامه میدهند که یکی از دلایل  آن زیاد بودن تعداد جلسات برای مدت طولانی وبالتبع هزینه ی بالای آنها می باشد .بعلاوه این روش  نیاز به صبر و حوصله ی فراوان برای حرکت تدریجی به سمت کسب آگاهی و شناخت ریشه ی ناخودآگاه اعمال و رفتار فرد  دارد که این کار عملا  در حوصله اغلب مردمی  که در دنیای پرمشغله و پرشتاب امروزی گرفتار شده اند ،نیست.

 

۲ ) درمان های شناختی و رفتاری

درمان شناختی رفتاری
درمان شناختی رفتاری

در این روش، به جای تاکید بر ناخودآگاهی فرد و گذشته وی، بر وجه آگاه شخصیت او و شرایط اش در زمان و مکان حاضر تاکید می گردد.

تصحیح باورهای غلط و خطاهای ذهنی و افکار ناکارامد و همچنین ، ارائه تمرینات و تکنیک های عملی برای مقابله با آنها و نیز اجرای بعضی دستورات به صورت رفتاری مانند مواجه شدن با عامل استرس زا و یا آموزش رفتارهایی برای مقابله با استرس و کسب آرامش، از شایع ترین روش های درمان های شناختی-رفتاری محسوب می گردد.

به نظر می رسد که اینگونه از درمان ها که تحت عنوان CBT (درمان شناختی-رفتاری) معروفند، بخاطر۱- تعداد جلسات کمتر،۲- هزینه ی  کمتر ۳- سادگی و راحتی بیشتر برای فهم منطق درمان ۴- تعداد بیشتر درمانگران و مراکز مشاوره ای که به این سبک کار می کنند۵- پیچیده و تئوریک نبودن بلکه کاربردی بودن  آن ۶- و سرانجام رسیدن سریعتر به درجات رضایت آمیزی از بهبود ، در بین مردم ما از قابلیت اجرای بیشتری نسبت به درمان روان تحلیلی(روانکاوی) برخوردار باشند.

شاید انواع دوره ها و کلاسهای آموزشی که خوشبختانه این روزها بسرعت توانسته اند مفاهیم ِ گسترده و غامض ِ روانشناسی را بصورت شیرین و قابل فهم  در بین عموم مردم ایران منتشر کنند را  با کمی اغماض،بتوان از زیر شاخه های مکاتب  شناختی رفتاری محسوب کرد.بعضی از این مکاتب و سبکها بدین قرارند:


۱-تحلیل رفتار متقابل(TA) 
۲- آموزش مهارتهای زندگی

۳- آموزش فرزند پروری

۴-واقعیت درمانی (نظریه انتخاب)

۵- مدیریت اضطراب و استرس

۶- مدیریت خشم 

ب ) درمان های تکنولوژیک

درمان تکنولوژیک
درمان تکنولوژیک

 

در این دسته از درمان ها، با استفاده از ابزارهای مدرن تکنولوژیک به مقابله با بعضی از انواع محدود تر از اختلالات پرداخته می شود. از مزایای این روش ها ۱-نداشتن عوارض جسمانی که در مصرف داروها ممکن است دیده شود  ۲-  عدم نیاز به بالابودن سطح آگاهی ویا داشتن هوش بالا ۳-قابلیت اجرا بر روی کودکان و حتی افراد تحصیل نکرده  می باشد و از معایب آن، هزینه بالای اجرای بعضی از آنها می باشد.

درمان با دستگاه نوروفیدبک   (neurofeedback)که در کاهش علائم بیش فعالی کودکان و همینطور، اختلالات اضطرابی بزرگسالان کاربرد دارد، از مهم ترین نمونه های درمان تکنولوژیک است.

تحریک مغناطیسی با مغز (TMS) نیز یکی از این روش هاست که مخصوصا برای درمان اختلال افسردگی، در عمل امتحان خوبی را پس داده است.در این روش که نیاز به بستری شدن بیمار در بیمارستان ندارد، بیمار در حالت کاملا هوشیار قرار دارد و بوسیله یک وسیله ای که از خود امواج مغناطیسی (ونه امواج برقی) ساطع می کند، بخشی از نواحی مغزی وی مورد تحریک واقع می گردد تا به تدریج در طی ۱۵ الی ۲۰ جلسه، مغز وی از حالت خمودگی و افسردگی خارج گردد و خلق وی به خلق عادی تبدیل شود.