آشنایی با بیماریهای روحی و جسمی و نحوه درمان

معرفی کامل و عوامل ایجاد کننده و روشهای جدید درمان

آشنایی با بیماریهای روحی و جسمی و نحوه درمان

معرفی کامل و عوامل ایجاد کننده و روشهای جدید درمان

بالا بودن میزان بیلیروبین(direct و total) از حد نرمال

بالا بودن میزان بیلیروبین(direct و total) از حد نرمال

لطفا برای خرید با تخفیف  دیجی کالاکلیک کنید

بالا بودن میزان بیلیروبین(direct و total) از حد نرمال آن در دو آزمایش متوالی نشانه چیست؟ بالا بودن آن موجب چه چیزی می شود؟ آیا باید برای پایین آمدن آن کاری انجام دهم یا مهم نیست؟

پاسخ

. برای افزایش اطلاعات شما در مورد این ماده ،مطلب زیر را در مورد روند تولید و تشکیل بیلی روبین و علل بالا رفتن آن برایتان می آورم . افزایش بیلی روبین نشاندهنده وجود اشکال در زنجیره تولید و دفع این ماده است که باید با توجه به نوع و میزان آن علل زمینه ای آن مشخص و بررسی شود . 
بیلی روبین یک رنگدانه تتراپیرولی است که از تخریب هِم (heme) هموگلوبین گلبولهای قرمز مسن خون تو لید می شود . درهرروز به ازای هرکیلو گرم وزن بدن تقریباً 4 میلی گرم از این ماده تولید می شود که قسمت اعظم آن (85- 80 ) درصد از هموگلوبین و بقیه از تخریب سلولهای ارتیروئید که بیش از موعد درمغز استخوان طی روند خونسازی غیر مؤثر (ineffectire erythropoiesis) ساخته شده اند و همچنین از تخریب هموپروتئین های مختلف مانند سیتوکروم p-450 وسیتوکرومc ایجاد می شود . عمل تخریب در سلولهای فاگوسیتی تک هسته ای طحال ، کبد و مغز استخوان صورت می گیرد.

اولین مرحله د تبدیل هم به بیلی روبین ،‌بازشدن اکسیداتیو مولکول هم درپل کربنی توسط عمل آنزیم میکروزمی هم اکسیژناز (heme oxygenase ) می باشد این آنزیم برای خود به اکسیژن و NADPH نیاز دارد . فرآورده نهایی این واکنش بیلی وردین، منواکسید کربن و آهن می باشد . واکنش دوم ، توسط آنزیم سیتوپلاسمی موسوم به بیلی وردین ردوکتاز (biliverdin reductase)کاتالیز می شود. در این واکنش پیوند متیلن مرکزی بیلی وردین احیاء شده و بیلی روبین تولید می شود . بیلی روبین تولید شده درسلولهای رتیکوآندوتلیال تقریباً درآب نا محلول است . تین پروتوپورفیرین (tinprotoporphyrin)که یک متالو- پورفیرین صناعی است، مهارکننده رقابتی قدرتمند هم اکسیژنازمی باشد . سودمندی این ترکیب در کاهش تولید بیلی روبین و پیشگیری از اثر سمی آن در شیر خوران می تواند باشد

پستانداران بیلی وردین محلول در آب و غیر سمی را به بیلی روبین نامحلول در آب تبدیل می کنند .درحالیکه در پرندگان ، خزندگان و دوزیستان اینطور نیست . این موضوع می تواند مؤید آن باشد که بیلی وردین برخلاف بیلی روبین قادر به عبور از جفت نیست

خواص شیمیایی بیلی روبین بیلی روبین از چهار حلقه پیرولی که بوسیله سه پل کربنی به یکدیگر اتصال دارند ، تشکیل شده است. بیلی روبین غیر کونژوگه درPH فیزیولوژیک تقربیاً در آب نا محلول است ، چون گروهای COOH – وNH - آن درپیوندهای هیدروژنی بین مولکولهای قوی شرکت داشته بنابراین قادرنیستند باآب وارد واکنش متقابل شوند. این پیوند ها توسط کونژوگاسیون گروههای-COOH با اسید گلوکورونیک شکسته می شوند واکنش مذکور در سلولهای کبدی روی داده و از این طریق حلالیت مولکول بیلی روبین را در آب شدیداً افزایش و خواص زیستی آنرا تغییر می دهد. بیلی روبین غیر کونژوگه تقریباً از ورای تمام غشاهای زیستی مثل سد خونی - مغزی ، جفت ، اپی تلیوم روده و کیسه صفرا انتشار می یابد و فقط مقادیر بسیار اندکی به درون صفرا دفع می شود. بنابراین کونژوگاسیون کبدی به بیلی روبین اجازه میدهد که از بدن دفع شده و از صدمه به سیستم عصبی مرکزی جلوگیری شود. وقتی بیلی روبین غیر کونژوگه در معرض نور قرار می گیرد، ‌ایزومرهای نوری قطبی و لومیروبین (lumirubin) که حاصل حلقوی شدن داخل مولکولی ( intramolecular cyclization) هستند، تشکیل می شوند. این ترکبیات بدون کونژوگاسیون توسط کبد دفع می شوند و بنابراین در پائین آوردن غلظت بیلی روبین در هیپربیلی روبینمی نوزادان و جلوگیری از اثرات سوء آن بسیار موثر است

انتقال بیلی روبین در خون بیلی روبین تولید شده در سلولهای رتیکوآندوتلیال ، در آب نا محلول است و بعد از تولید از سلول به خون وارد می شود و بلافاصله با آلبومین پلاسما رکیب می گردد. بیلی روبین متصل به آلبومین (بیلی روبین غیر کونژوگه ) از خون به سینوزوئید کبد انتقال می یابد، جائی که بیلی روبین از آلبومین جدا شده و وارد سلول کبدی می گردد مرحله برداشت بیلی روبین توسط هپاتوسیت بیلی روبین احتمالاً با مکانیسم تسهیل شده و انتشار غیر فعال وارد سلولهای کبدی می شود. درحالیکه داده های کینتیک مطرح می کنند که روند غالب در این فرایند انتشار تسهیل شده بوده و چندین ناقل بیلی روبین نیز شناسایی شده اند اما هنوز هیچ یک از این مولکولها کلون نشده اند. اتصال داخل سلولی بیلی روبین بیلی روبین پس از عبور از غشاء پلاسمائی و ورود به سلول کبدی ، بین محیط لیپیدی غشاهای داخل سلول و محیط آبی سیتوزول توزیع می شود. در محیط آبی سیتوزول ، بیلی روبین با اتصال به چندین مولکول گلوتاتیون- s - ترانسفرازکه قبلاً لیگاندین (پروتئینY) نامیده می شدند ، بصورت محلول باقی می ماند. در ابتدا تصور می شد لیگاندین، یک پروتئین ناقل باشد که انتقال بیلی روبین از غشا سینوزوئید به شبکه آندوپلاسمی را تسهیل می کند. اکنون تصور می شود این ماده انتشار سیتوپلاسمی بیلی روبین را کند می سازد و برگشت بیلی روبین به سرم راکاهش می دهد کونژوگاسیون بیلی روبین بعد از ورود بیلیروبین به سلول باید از سلول برداشته شود چون برای ذخیره آن در سلول ظرفیت محدودی وجود دارد در شبکه آندوپلاسمی توسط یک واکنش آنزیمی بیلی روبین متصل به لیگاندین( گلوتاتیون) به بیلی روبین گلوکورونیله (کونژوگه ) تبدیل می شود. کونژ وگاسیون با مداخله پیوندهای هیدروژنی داخل مولکولی صورت می گیرد و باعث می شود بیلی روبین قابلیت انحلال در آب را پیدا کند . فرآیندی که در طی آن بیلی روبین به محل فعال آنزیم می رسد هنوز مشـــخص نشـــــده است ، آنزیمی که باعث اتصال اسید گلوکورونیک به بیلی روبین می شود یک پروتئین میکروزمی است، بنام UDPگلوکورونوزیل ترانسفراز ((UDP- glucuronosyltransferase که برای عمل خود نیاز به لیپیدهای غشایی دارد در فرآیند کونژوگاسیون چون بیلی روبین دو زنجیره فرعی اسید پروپیونیک دارد با 2 مولکول اسید گلوکورونیک ترکیب می شود و یک مولکول محلول در آب بنام بیلی روبین کونژوگه ایجاد میشود . شواهدی دردست است که قسمتهایی از شبکه آندوپلاسمی که در مجاورت کانالیکولهای صفراوی قراردارند، مسئول این فرآیند هستند. آنزیم هایی که عمل کونژوگاسیون را انجام می دهند در اواخر دوره جنینی از حالت نارس خارج می شوند ، بنابراین کودکان زودرس دارای مشکلاتی در کونژوگاسیون هستند به درجات معینی نیز این اختلال دربین نوزادان باوزن کمتر از حد طبیعی دیده می شود. هرگاه میزان بیلی روبین از 20 میلی گرم در100 میلی لیتر بیشر شود ، امکان ورودش به بافتهای اعصاب مرکزی و آسیب مغزی متعاقب آن ، خیلی زیاد می شود. آسیب مغزی که در نتیجه ورود بیلی روبین آزاد به عقده های قاعده ای(Basal ganglia) بوجود می آید سبب می شود این نواحی رنگ زرد به خود بگیرد که کرن ایکتروس (kernicterus) یا انسفالوپاتی ناشی از بیلی روبین نامیده می شود. در گذشته درمان شامل تعویض خون برای پائین آوردن بیلی روبین آزاد در گردش و تلقیح آلبومین برای افزایش اتصال بیلی روبین در جریان خون و کاهش ورود آن به مغز صورت می گرفت. اما امروزه از نور درمانی (phototheraphy) استفاده می شود. نورتابی شدید به این بیماران با نور آبی یا سفید منجر به تولید ایزومرهای محلول در آب بیلی روبین می شود که بدون کونژوگاسیون قابلیت ترشح درصفرا رادارند . یک راه دیگر کاهش تولید بیلی روبین از هم با کمک مهار کننده های آنزیم هم اکسیژنازاست که توسط متالوپورفیرینها (metalloporphyrins)صورت می گیرد
ترشح بیلی روبین به داخل صفرا

بیلی روبین کونژوگه در نزدیکی مجرای صفراوی سلولی تولید می شود و به سرعت به داخل صفرا ترشح می شود . بیلی روبین مونو و دی گلوکورونید از طریق یک روند انتقال وابسته به ATP،بوسیله یک پروتئین غشای کانالیکولهای صفراوی به نام پروتئین مرتبط به مقاومت به چند دارو-2 Multidrug Resistance-associated Protein2)(MRP2)) از خلال غشای کانالیکولار به کانالیکولهای صفراوی ترشح می شود . MRP2 عضوی از خانواده ژنی MRP است سایر اعضای این خانواده ژنی ، بعضی انواع داروهای کونژوگه ، همچنین بعضی از داروهای ضد سرطان را به صورت تغییر نیافته ، به خارج سلول پمپ میکنند جهش هایی که در ژنهای مشابه MRP2 در موش منجر به هیپربیلی روبینمی کونژوگه درچند ین نژاد و ایجاد زرد ی شده است ، که بعنوان مدلی از سندرم دوبین- جانسون از آنها استفاده می شود . اخیراً ثابت شده است که سندرم دوبین - جانسون در انسان نیز بعلت جهش در ژن MRP2 وجود می آید . بیلی روبین کونژوگه که محلول در آب است . بایستی توسط سلول کبدی با صرف انرژی بداخل کانالیکولهای ریز صفراوی که از مقابل هم قرار گرفتن دو سلول کبدی بوجود می آیند ترشح گردد

صفرابه طورطبیعی حاوی کمتر از 5%بیلی روبین غیر کونژوگه ، 7%بیلی روبین مونوکونژوگه ، 90% بیلی روبین دی کونژوگه می باشد

عبوراز مجاری صفراوی تامحل آمپول واتر

بیلی روبین مستقیم که محلول درآب است بایستی از کانالیکولهای صفراوی عبورکرده توسط کانال هپاتیک و عبورازمجرای سیستیک به کیسه صفرارفته و درزمان مناسب با انقباض کیسه صفرا ازمجرای مشترک گذشته و درمحل آمپول واتر واقع دردومین قسمت اثنی عشر وارد روده باریک گردد

بیلی روبین دی گلوکورونید درصفرابصورت کونژوگه و محلول درآب است وقابل جذب از روده نیست بتاگلیکورونیداز آزاد شده از باکتریهای موجود درکولون، بیلی روبین کونژوگه را هیدرولیزکرده و آن را به اوروبیلینوژن تبدیل می کنند که بخوبی از روده باریک جذب می شود و به وسیله جریان خون ورید باب به کبد می رود و دو باره به صفرا ترشح می شود و بدین ترتیب چرخة روده ای - کبدی را طی می کند . مقداری از اوروبیلینوژن که بوسیلة کبد برداشته نمی شود، به گردش خون عمومی وارد شده و توسط کلیه ها برداشته می شود

مقدار اوروبیلینوژن ادرار به طورطبیعی بیش از mg/dl 4 نمی باشد

دفع کلیوی بیلیروبین کونژوگه

بیلیروبین غیرکونژوگه با هر غلظتی که در پلاسما وجود داشته باشد در ادرار ترشح نمی شود زیرا چنان محکم به آلبومین متصل می شود که از گلومرول فیلتره نمی شود و مکانیسمی برای ترشح کلیوی آن از توبول کلیوی وجود ندارد.در مقابل بیلی روبین کونژوگه قطبی، بسیار ضعیف تر به آلبومین متصل می شود و به راحتی از گلومرول ها فیلتره می شود
اختلالاتی که باعث هیپر بیلی روبینمی غیر کونژوگه می شوند

الف ) افزایش تولید بیلیروبین

1 -همو لیز: افزایش تخریب گلوبولهای قرمز به افزایش تولید بیلیروبین و هیپر - بیلی روبینمی غیر کونژوگه منجر می شود. هنگامی که کارکرد کبد طبیعی است هیپر بیلی روبینمی در حد خفیف روی می دهد. بنابراین مقدار کم همولیز به تنهایی نمی تواند باعث هیپر بیلی روبینمی پایدار، بیش از حد mg/dl 4 گردد. مقادیر بیشتر بیلی روبین نشان دهنده اختلال کارکرد کبدی بطور همزمان می باشد .

علل همولیز متعددند، ‌علاوه بر اختلالات همولیتیک خاص روندهای همولیتیک خفیف همراه با تعداد زیادی از بیماریهای سیستمیک دیده می شود

همولیز طولانی مدت ممکن است به رسوب نمکهای بیلی روبین در کیسه صفراوی و تشکیل سنگ های صفراوی منجر گردد که در ساختمان این سنگها به جای کلسترول ، بیلی روبین قسمت اصلی را به خود اختصاص می دهد ،‌این سنگهای رنگدانه ای ممکن است با عث بروز التهاب حاد یا مزمن کیسه صفرا انسداد صفراوی ، یا هر عارضه دیگر سنگ های صفراوی شوند

خونسازی غیر مؤثر

در طی تکامل ردة اریتر وئید ، سلول ممکن است مقادیر اندکی از هموگلوبین را طی خروج هسته ، از دست بدهد. همچنین نسبتی از سلولهای اریتروئید در حال تکامل نیز در مغز استخوان تخریب می شوند. این فرآیند بطور طبیعی، 10 الی 15 درصد از بیلی روبین تولید شده در بدن را بخود اختصاص می دهد. در اختلالات متنوعی، ‌ازجمله تالاسمی ماژور کم خونی مگالوبلاستیک بعلت کمبود اسید فولیک یا ویتامین B12، پورفیری اریتروپویتیک مادرزادی ،مسمومیت با سرب ، و انواع مختلف کم خونی دیس اریتروپویتیک مادرزاد ی و اکتسابی ، مقدار تولید بیلی روبین درروند خونسازی غیر مؤثر افزایش یافته ، 70% از کل بیلی روبین تولید شده به خود اختصاص می دهد . این حالت ممکن است درجات خفیف هیپربیلی روبینمی غیر کونژوگه را ایجاد کند

علل متفرقه

تخریب هموگلوبین درتجمعات خارج عروقی اریتروسیتها ، مانند آنچه درانفارکتوس های وسیع بافتی یا هماتومهای بزرگ دیده می شود ،ممکن است بطور موقت باعث هیپر بیلی روبینمی غیر کونژوگه شود

ب)کاهش برداشت کبدی بیلی روبین

مکانیسم های ورود بیلی روبین به سلولهای کبدی کاملاً شناخته نشده است اما احتمالاً انتقال تسهیل شده و انتشار را شامل می شود . تصور می شود کاهش برداشت کبدی بیلی روبین در ایجاد هیپر بیلی روبینمی غیر کونژوگه در سندرم گیلبرت نقش داشته باشد اگر چه اساس مولکولی این یافته ها مشخص نشده است .

گزارش شده که چندین دارو ، از جمله فلاویس پیدیک اسید (Flavispidic acid) نووبیوسین (navobiocin) و انواع مواد حاجب کله سیستوگرا فی ، برداشت کبدی بیلی روبین را مهار می کنند هیپر بیلی روبینمی غیر کونژوگه ناشی از مصرف این داروها با قطع مصرف دارد بهبود می یابد

اختلال درکونژوگاسیون

الف) یرقان فیزیولوژیک نوزادان

بیلی روبین تولید شده بوسیله جنین بوسیله جفت برداشت، ‌و بوسیله کبد مادر دفع می شود در نتیجه غلظت بیلی روبین در نوزاد طبیعی در هنگام تولد ، پائین است. بلافاصله پس از تولد ، کبد نوزاد باید مسئولیت برداشت و دفع بیلی روبین را به عهده بگیرد . با این حال بسیاری از جنبه های فیزیولوژیک کبدی درزمان تولد کاملاً تکامل نیافته UTG1A1 پائین بوده ، بیلی روبین غیر کونژوگه از طریق مسیر فرعی به روده وارد می شود. بعلت اینکه فلور طبیعی روده که بیلی روبین را به اوروبیلینوژن تبدیل می کند نیز تکامل نیافته است چرخه کبدی - روده ای بیلی روبین غیرکونژوگه رخ می دهد. در نتیجه اکثر نوزادان بین روزهای دوم تا پنجم پس از تولد ، دچار هیپربیلی روبینمی غیر کونژوگه خفیف می شوند. حداکثر مقداربیلی روبین بطور تیپیک کمتر از dl/ mg 5تا 10 می باشد وبا تکامل مکانیسم های دفع بیلی روبین طی 2 هفته به حد غلظت طبیعی برای بالغین کاهش می یابد

در نوزادان نارس که عدم تکامل کارکردهای کبدی شدیدتر است یا در موارد همولیز ، مانند اریترو بلاستوز جنینی (erythroblastosis)سطح هیپربیلی روبینمی غیر کونژوکه ، بالاتر خواهد بود. در صورتی که غلظت بیلی روبین غیر کونژوگه به سرعت افزایش یابد ،یا مقدار آن از mg/dl 20 بیشترشود نوزاد در معرض خطر انسفالوپاتی ناشی از بیلی روبین، کرنیکتروس (kernicteros ) قرارگیرد. در این حالت بیلی روبین از سد خونی- مغزی تکامل نیافته عبور کرده ، در عقده های قاعده ای Basal ganglin و سایر مناطق مغز رسوب می کند نتایج کرنیکیتروس ازنقایص عصبی قابل توجه تا مرگ می تواند متفاوت باشد

روشهای درمانی اصلی این وضعیت عبارتند از : نور درمانی که بیلی روبین را به ایزومرهای نوری محلول در آب تبدیل می کند که به راحتی بدون کونژوگاسیون در صفرا دفع می شوند و تعویض خون.

در هنگام تولد ، مکانیسم های کانالیکولارمسئول ترشح بیلی روبین نیز نارس هستند و گاهی تکامل این مکانیسم ها ممکن است بیش از تکاملUGT1A1 به تاخیر بیفتد. این امر ممکن است بخصوص در نوزادان مبتلا به همولیز ، به هیپربیلی روبینمی کونژ وگه گذرا منجرشود

ب) نقایص اکتسابی کونژوگاسیون

کاهش ظرفیت کونژوگاسیون بیلی روبین در حد خفیف در هپاتیت پیشرفته یا سیروز ممکن است دیده شود با این حال در این موارد کونژوگاسیون نسبت به سایر جنبه های دفع بیلی روبین از قبیل ترشح به کانالیکولها بهتر حفظ می شود . داروهای متنوعی ، از جمله پرگناندیول ، نووبیوسین ، کلرامفنیکل و جنتاماسین با مهار فعالیت UGT1A1ممکن است باعث هیپربیلی روبینمی غیر کونژوگه شوند. در نهایت بعضی اسیدهای چرب و استروئید پروژسترونی پرگناندیول، درشیر مادرانی که نوزاد آنها دچار هیپربیلی روبینمی نوزادی شدید شده اند) یرقان ناشی از شیر مادر) یافت شده اند ،‌که کونژوگاسیون بیلی روبین را مهار می کند ( این مواد در سرم این مادران وجود ندارند ) به نظر می رسد بیماری زائی ناشی از شیر مادر با هیپربیلی روبینمی نوازدی خانوادگی گذرا سندرم لوسی - درسیکول(Lucay-driscall syndrome) متفاوت باشد. در این سندرم ، مهار کننده UGT1A1در سرم یافت می شود .

نقایص ارثی درکونژوگاسیون بیلی روبین

سه نوع اختلال خانوادگی با مقادیر متفاوت هیپربیلی روبینمی غیر کونژوگه مدت زیادی است که شناخته شده اند . درحالیکه برای چندین دهه این اختلالات بعنوان درجات مختلف نقص در کونژ گاسیون بیلی روبین شناسایی شده بودند . پیشرفتهای جدید دربیولوژی مولکولی مجموعه ژن UGT1 ارتباط اختلالات بایکدیگر را روشن ساخته است

الف) سندرم کریگلر- نجارتیپ ( CN-I) ( Crigler -Najjar syndrome)

این اختلال با هیپربیلی روبینمی غیر کونژوگه شدید در حدود mg/dI 45-20 مشخص می شود که در دوره نوزادی ظاهر شده و برای تمام طول حیات باقی می ماند . سایر آزمونهای بیوشیمیایی معمول کبدی مانند آمینوترانسفرازهای سرم و آلکالن فسفاتاز، طبیعی هستند و شواهدی از همو لیز وجود ندارد. بافت شناسی کبد طبیعی است به استثنای اینکه گاهی توده ای صفرا در کانالیکولهای صفراوی دیده می شود. مقدار بیلی روبین گلوکورونیده به شدت کاهش یافته یا اصلاً در صفرای بی رنگ بیمار وجود ندارد و فعالیت آنزیم UGT1A1در بافت کبدی اصلاً دیده نمی شود فعالیت UGT1A1و غلظت سرمی بیلی روبین به تجویز فنوباربیتال و سایر عوامل محرک فعالیت آنزیم پاسخ نمی دهد . بعلت فقدان کونژوگاسیون ،بیلی روبین غیر کونژوگه در پلاسما تجمع یابد و بسیار از طریق مسیرهای فرعی (شامل ورود مستقیم به صفراورودة کوچک ) دفع می شود . به همین دلیل مقدار اوروبیلیینوژن مدفوع ،اندک است و بیلی روبین در ادرار یافت نمی شود .

قبل از دردسترس قرار دادن نور درمانی ، اکثر بیماران مبتلا به CN-I بعلت ابتلاء به انسفالوپاتی بیلی روبین (کرنیکتروس) در دورة نوزادی یا اوایل کودکی فوت می کردند . تعداد کمی از مبتلایان به این بیماری تا اوایل بلوغ بدون آسیب شدید زنده می مانند. اگر چه آزمون های ظریف تر معمولاً آسیب مغزی خفیف اما پیشرونده را نشان می دهد . تمام موارد ، در صورتی که پیوند کبد انجام نشود. در نهایت بعلت ایجاد انسفالوپاتی بیلی روبین دیررس که غالباً متعاقب یک بیماری تب دار غیر اختصاصی روی می هد ، به مرگ منتهی می شوند . داده های اخیر نشان میدهد که با استفاده از موارد درمانی زیر امید به بقای بیمارانی که از لحاظ عصبی سالم هستند ، افزایش می یابد: 1 - انجام نور درمانی به مدت 12 ساعت در روز تولد تا دورة کودکی احتمال اًهمراه با تعویض خون درابتدای دورة نوزاد 2 - استفاده از تین پروتوپورفیرین برای کاهش حملات گذرای هیپر بیلی روبینمی فزآینده و 3 - پیوند کبد بطور زودرس ، قبل از شروع آسیب مغزی ، در یک بیمار، پیوند سلولهای کبدی آلوژنیک باعث کاهش قابل توجه در سطح سرمی بیلی روبین شده است

ب )سندرم کریگلر- نجارتیپ (CN-II)II

این سندرم با هیپربیلی روبین غیر کونژوگه شدید با طبیعی بودن نتایج آزمونهای بیوشیمیایی معمول کبد و با فت شناسی کبد و فقدان همولیز مشخص می شود. این سندرم از چندین جنبه با CN-I متفاوت می باشد . این تفاوتها عبارتند از : 1 - گر چه به میزان قابل توجهی هم پوشانی وجود دارد ، اما غلظت بیلی روبین سرم درCN-II بطور متوسط پائین تراست 2 - بهمین علت CN-II تنها بصورت ناشایع با بروز کرنیکتروس همراه است 3 – صفرا کاملاً پر رنگ بوده و در آن بیلی روبین گلوکورونیدها وجود دارند و بطورمشخص مقدار مونوگلوکورونید افزایش یافته اند 4 - مقدارUGT1A1 در کبد معمولاً کاهش یافته و بطور تپیک کمتر یا مساوی 10% از مقدار طبیعی است اما اگر از روشهای قدیمی تر که حساسیت کمتری دارند استفاده شود ممکن است غیر قابل تشخیص باشد 5 - اگر چه بصورت تیپیک هیپربیلی روبینمی در دوره شیر خوارگی تشخیص داده می شود ، اما گاهی در بعضی موارد تا سنین بالاتر تشخیص داده نمی شود . مانند موارد CN-I در اکثر موارد CN-II ،‌اختلافاتی در کونژوگاسیون سایر ترکیبات ،‌از قبیل سالیسیل آمید و منتول و جود دارد ،‌ اما در بعضی موارد فقط در کونژوگاسیون بیلی روبین نقص وجود دارد.
لطفا برای خرید با تخفیف  دیجی کالاکلیک کنید

ج) سندرم گیلبرت Gilbert syndrom

این سندرم با هیپربیلی روبینمی غیر کونژوگه خفیف مقادیر طبیعی آزمونهای بیوشیمیایی استاندارد کبدی ،‌ و نمای بافت شناسی طبیعی بافت کبدی ،‌بجز افزایش متوسط رنگدانه لیپوفوشین در بعضی بیماران مشخص می شود . غلظت سرمی بیلی روبین غالباً کمتر از 3 است اگر چه مقادیر کمتر و بیشتر هم بطور شایع دیده می شوند .طیف غلظت سرمی بیلی روبین در این سندرم به غلظت های بیلی روبین mg/dI 8-5 ختم می شود که مربوط به CN-II می باشد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد