آشنایی با بیماریهای روحی و جسمی و نحوه درمان

معرفی کامل و عوامل ایجاد کننده و روشهای جدید درمان

آشنایی با بیماریهای روحی و جسمی و نحوه درمان

معرفی کامل و عوامل ایجاد کننده و روشهای جدید درمان

چگونه با عضو دو قطبی خانواده رفتار کنیم؟

وقتی یک دوست یا یکی از اعضای خانواده در یک فاز (اپیزود) افسردگی یا اختلال دوقطبی (شیدایی-افسردگی) قرار دارد، ممکن است شما ندانید که چه کمکی می‌توانید به او بکنید. ندانید که چطور باید با او رفتار کنید. ممکن است درباره صبحت از بیماری فرد، مردد باشید؛ یا احساس گناه، عصبانیت یا دستپاچگی داشته باشید. همه‌ی اینها طبیعی است.
راه‌هایی وجود دارد تا دوست یا عضو خانواده‌تان را به وسیله کمک کردنش برای تصمیم‌گیری، در راه بهبود یاری دهید.
پنج مرحله‌ی بهبودی
می‌توان روند بهبودی را به پنج مرحله تقسیم کرد. افراد این پنج مرحله را با سرعت‌های متفاوتی طی می‌کنند. بهبودی بیماری‌هایی مثل افسردگی یا اختلال دوقطبی، فراز و فرودهایی دارد. دوستان و خانواده‌ای که پشتیبان فرد و قابل اتکا باشند، نقش بسزایی در توانایی فرد برای کنار آمدن با این پنج مرحله دارند.
1. مدیریت فشار بیماریدرهم شکستن، غرق شدن و گیج شدن توسط بیماری
یک فاز مانیا (شیدایی) یا افسردگی، خصوصا آنهایی که مشکلات عمیقی در روابط، مسائل مالی، کاری یا حوزه‌های دیگر زندگی ایجاد می‌کنند، می‌توانند برای همه کسانی که به هر نحو درگیر هستند، مخرب باشد. فردی که نیاز به بستری شدن پیدا می‌کند، ممکن است از بیمارستان با گیجی، شرم و درگیری عمیقی خارج شود و واقعا نداند حال باید چه کند.
آنچه دوستان و خانواده می‌توانند انجام دهند:
•درک و پشتیبانی احساسی 
•کمک در روند درمان و سایر مسئولیت‌های فرد 
•کمک کردن برای صحبت آنها با دکتر یا اساسا پیدا کردن یک دکتر 
•یادداشت‌برداری کوتاه از علائم، درمان، پیشرفت، عوارض جانبی و موانع درمان در یک دفترچه یا تقویم شخصی 
•صبور بودن و پذیرش فرد
بیماری فرد عزیز شما، تقصیر شما یا او نیست. یک بیماری واقعی است که می‌تواند با موفقیت تحت درمان قرار گیرد. تلاش نکنید همه چیز را به یکباره درست کنید. پشتیبان او باشید، اما بدانید که نهایتا این خود اوست که مسئول انتخاب درمان و سبک زندگیش است.
2. احساس اینکه زندگی محدود شدهتصور اینکه زندگی هیچ‌وقت مثل سابق نخواهد بود
در این مرحله، افراد نگاه سختی به جنبه‌هایی از زندگیشان می‌کنند که تحت تاثیر بیماری قرار گرفته است. ممکن است باور نکنند که زندگیشان می‌تواند رو به بهبودی بگذارد. این خیلی مهم است که دوستان، اعضای خانواده و دکتر، به شخص امید بدهند و تصویر خوبی از وی را برایش بازسازی کنند.
آنچه دوستان و خانواده می‌توانند انجام دهند:
•به توانایی فرد برای بهبودی ایمان داشته باشید 
•به او بگویید که با صرف زمان و صبر، توانایی بهبودی را دارد. با تمرکز روی نقاط قوتش، به وی امیدواری بدهید. 
•برای تمییز دادن علائم بیماری از شخصیت واقعی شخص، تلاش کنید. به وی برای بازسازی تصویری مثبت از خودش کمک کنید. 
•اوقاتی را که عزیزتان علائم بیماری را بروز می‌دهد بشناسید و متوجه باشید که در این اوقات، برقراری ارتباط سخت‌تر خواهد بود. بدانید که علائمی مانند پرهیز از اجتماع و افراد، ناشی از بیماری هستند و نه الزاما واکنش به شخص شما. 
•در حد توانتان تلاش کنید تا عجول نباشید، روی شخص فشار نیاورید و غر نزنید.
یک اختلال خلقی، طرز رفتار و اعتقادات شخص را تحت تاثیر قرار می‌دهد. ناامیدی، بی‌علاقگی، عصبانیت، اضطراب و بی‌تابی، همه می‌توانند از علائم بیماری باشند. درمان به افراد کمک می‌کند این افکار و احساسات منحرف شده را تشخیص دهند و برای تصحیحشان تلاش کنند. پشتیبانی و پذیرش شما در این مرحله ضروری است.
3. فهمیدن و اعتقاد به اینکه «تغییر ممکن است»به چالش کشیدن قدرت ناتوان کننده‌ی بیماری و اعتقاد به اینکه زندگی می‌تواند متفاوت باشد
امید، محرک قدرتمندی برای بهبودی است. برنامه‌ها، اهداف، و اعتقاد به آینده‌ای بهتر می‌تواند افراد را برای بهبودی روزافزون کمک کند. در این مرحله افراد شروع به باور این مسئله می‌کنند که زندگی می‌توان بهتر باشد و تغییر ممکن است.
آنچه دوستان و خانواده می‌توانند انجام دهند:
•به عزیزتان کمک کنید تا با گام‌های هر چند کوچک به سمت سبک زندگی سالم‌تر، به سوی بهبودی گام بردارد. مثلا با: 
oمقید بودن به ساعات مشخصی برای خواب و بیداری 
oتغذیه مفید و منظم 
oانجام نوعی از ورزش و فعالیت بدنی 
oدوری از الکل و مواد 
oمراجعه به دکتر و پیگیری درمان
•مرتب به او اطمینان دهید که آینده می‌تواند متفاوت و بهتر باشد. به او یادآوری کنید که قدرت تغییر دادن را دارد.
•به آنها در تعیین چیزهایی که می‌خواهند تغییر دهند و چیزهایی که می‌خواهند به انجام برسانند کمک کنید.
علائم افسردگی و اختلال دوقطبی ممکن است ناامیدی‌ای با شعار «که چی بشه؟» را سبب شوند.خود این هم یکی از علائم بیماری‌ست. افراد می‌توانند به وسیله درمان بهتر شوند. برای کمک به عزیزانتان در امر درمان، به آنها کمک کنید تا چیزهای منفی‌ای که باعث نارضایتی آنها شده و خواستار تغییر آنها هستند و چیزهای مثبتی که می‌خواهند انجام دهند را شناسایی کنند. به آنها کمک کنید تا به این اهداف دست یابند.

4. تعهد به تغییرکشف ظرفیت‌ها و به چالش کشیدن قدرت ناتوان کننده‌ی بیماری
افسردگی و  اختلال دوقطبی بیماری‌های قدرتمندی هستند، اما نمی‌توانند افراد را از یک زندگی لذتبخش منع کنند. در این مرحله افراد تغییر در رفتار را تجربه می‌کنند و از ظرفیت‌های زندگیشان و انتخاب‌هایی که پیش رو دارند بیشتر مطلع می‌شوند. روی این موضوع تمرکز می‌کنند که احساس نکنند بیماریشان آنها را عقب انداخته یا این بیماریشان است که آنها را تعریف و توصیف می‌کند؛ آنها وجودی مستقل از بیماری هستند. فعالانه روی روش‌هایی که برای خوب بودنشان شناسایی کرده‌اند، کار می‌کنند. تمرکز روی نقاط قوت، مهارت‌ها، منابع و پشتیبانی‌ای که دریافت می‌کنند، به آنها کمک خواهد کرد.
آنچه دوستان و خانواده می‌توانند انجام دهند:
•به عزیزتان کمک کنید تا این موارد را شناسایی کنند: 
oچیزهایی که از آنها لذت می‌برند یا به آنها علاقه دارند 
oراههایی که می‌توانند آنها را به آن چیزها در زندگیشان برسانند 
oچیزهایی که از آنها ناراضی هستند و مایل به تغییر آنها هستند 
oراه تغییر آن چیزها 
oمهارت‌ها، توانایی‌ها و ایده‌هایی که به آنها در رسیدن به اهدافشان کمک می‌کند 
oقابلیت‌هایی که به آنها کمک می‌کند مهارت‌های بیشتری کسب کنند
•به آنها کمک کنید بفهمند چه چیزی حال آنها را خوب نگه می‌دارد. 
•آنها را به خاطر تلاش‌هایشان تشویق کنید و از آنها پشتیبانی کنید.
رمز موفقیت، برداشتن گام‌های کوچک است. تعداد زیادی از همین گام‌های کوچک است که به تغییرات مثبت بزرگی می‌انجامد. راه‌های ساده‌ای برای آنها پیدا کنید تا به چیزهایی که اهمیت می‌دهند بپردازند. مثلا فعالیت‌هایی که از آنها لذت می‌برند یا چیزهایی که آنها می‌خواهند تغییر دهند؛ چه در زندگی خودشان، چه در دنیا.
5. اقدام برای تغییر پشت سر گذاشتن قدرت ناتوان‌کننده‌ی بیماری
در این مرحله افراد با گام برداشتن به سمت اهدافشان، کلمات را به اقدامات تبدیل می‌کنند. برای برخی ممکن است پیدا کردن یک کار تمام‌وقت یا نیمه‌وقت یا حتی داوطلبانه باشد، و برای بعضی دیگر ممکن است تغییر یکی از شرایط زندگی یا کمک به بهبود سایر بیماران باشد.
آنچه دوستان و خانواده می‌توانند انجام دهند:
•به او کمک کنید از نقاط قوت و مهارت‌هایش استفاده کند. 
•بدون به عقب راندن او، توقعاتش را قابل دستیابی و واقع‌بینانه نگه دارید. 
•به او کمک کنید برای رسیدن گام به گام به اهدافش، منابع و حمایت‌های بیشتری پیدا کند. 
•همانطور که اهداف جدیدی تعیین می‌کند و به زندگیش فراتر از بیماری می‌اندیشد، به پشتیبانی از او ادامه دهید. 
•به او در شناسایی افکار منفی و ناامیدکننده و غلبه بر آنها کمک کنید. 
•او را تشویق کنید که به خود سخت نگیرد و از این سفر به سوی بهبودی لذت ببرد.
افراد مبتلا به افسردگی یا اختلال دوقطبی توانایی ساختن زندگی‌ای را که خواهان آن هستند دارند. وقتی فراتر از بیماریشان نگاه کنند و بیندیشند، ظرفیت‌ها نامحدود است. باید دید خود را تغییر دهند. ممکن است بعضی از بیماری‌ها علاج قطعی نداشته باشند؛ اما سد مطلق و غیرقابل عبور راه زندگی آنها نیستند.
چه می‌توانید بگویید که به آنها کمک کند:
•تو توی این مشکل تنها نیستی. من پیشتم. 
•من می‌فهمم که تو یه بیماری واقعی (و نه خیالی و تلقینی! البته عبارت داخل پرانتز را نگویید! برای خودتان عرض کردم) داری و اونه که باعث این افکار و احساسات میشه. 
•ممکنه الان باورت نشه؛ اما احساس که الان داری تغییر می‌کنه. 
•شاید من درست نتونم درک کنم چه احساسی داری، اما تو برام مهمی و می‌خوام کمکت کنم. 
•هر وقت خواستی تسلیم شی، به خودت بگو یه روز دیگه هم تحمل می‌کن، یه ساعت دیگه، یه دقیقه دیگه -هر چقدر که می‌تونی. 
•تو واسه من مهمی. زندگیت واسه من مهمه. 
•بهم بگو الان چجوری می‌تونم بهت کمک کنم. 
•من پیشتم. با هم از پسش برمیایم.
به هیچ وجه نگویید:
•همه‌ش تو فکرته. واقعیت نداره. 
• همه‌مون اینجوری میشیم. همه‌مون تجربه‌شو داشتیم. 
•خوب میشی بابا. انقدر نگران نباش. 
•نیمه پر لیوان‌و ببین. (خواننده محترم توجه کنید که مثبت‌اندیشی مفید است؛ اما گاهی بیماری شرایطی را برای مغز و فکر شخص ایجاب می‌کند که واقعا از کنترل وی خارج است. حرفی که بدین معنی باشد که این صرفا خود شخص است که با افکارش در این شرایط مقصر است، او را می‌رنجاند و برای روند درمان مضر است). 
•چرا می‌خوای بمیری؟ کلی چیز هست که به خاطرشون زندگی کنی. 
•من نمی‌تونم واسه‌ت هیچ کاری کنم. 
•بی‌خیال دیگه بابا؛ تمومش کن دیگه. 
•دیوونه بازی در نیار. 
•اصلا چته تو؟ مشکلت چیه؟ 
•تا الان نباید بهتر شده باشی؟
چیزهایی که باید بدانید:
•اطلاعات تماس دکتر فرد مبتلا (شامل شماره‌های اضطراری)، مشاور یا روانپزشک وی، بیمارستان محلی، دوستان مورد اعتماد و اعضای خانواده که در هنگام بروز بحران می‌توانند کمک کنند 
•اینکه آیا اجازه دارید با دکتر فرد مبتلا درباره درمان او صحبت کنید یا خیر؛ و اگر ندارید، برای کسب این اجازه باید چه کار کنید 
•درمان‌ها و داروهایی که برای عزیز شما تجویز شده، توصیه‌های خاصی درباره دوز داروها، یا الزاماتی در رژیم غذایی و فعالیت وی 
•محتمل‌ترین علائم (کلامی یا رفتاری) هشداری بروز فازهای مانیک (شیدایی) یا افسردگی و اینکه چگونه می‌توانید در این موارد کمک کنید 
•چه کار منظمی که می‌توانید برای کمک به وی انجام دهید، مثل کار خانه یا خرید مایحتاج منزل 
•وقتی با دکتر فرد صحبت می‌کنید، صبور، مودب و جدی باشید. از او بخواهید مواردی را که متوجه نمی‌شوید برایتان روشن‌تر بیان کند. مواردی را که نیاز دارید به خاطر بسپارید، یادداشت کنید

نظرات 6 + ارسال نظر
sab پنج‌شنبه 2 خرداد‌ماه سال 1398 ساعت 07:25 ب.ظ

نامزد من دقیقا حالتای دو‌قطبی بودن رو داره،اما نه به پزشک مراجعه میکنه نه خودش قبول میکنه،فقط غیر طبیعی بودن رفتارشو قبول داره و میگه که میتونه کنترلش کنه،چجوری کمکش کنم؟

تا مورد حاد نشده به روانپژشک مراجعه کنید

رویا یکشنبه 20 خرداد‌ماه سال 1397 ساعت 09:59 ب.ظ

برادبرادر من هم اینجوریه.خود بزرگ بینی داره.همش تقصیرارو میندازه گردن دیگران.دعوا میکنهوفحش میده و ... .وقتی حالش خوب باشه فقط به آدم میچسبه همش کنارته ول هم نمیکنه.سر این قضیه مادرم مریض شده پدرم مریض شده.دیگ واقعا بریدیم.این بیماری درمان قطعی داره؟

نه فقط دوستش داشته باشید و با شناخت بیماری و مشورت با روانشناس با بیماری کناربیایید

هایده جمعه 27 بهمن‌ماه سال 1396 ساعت 03:48 ب.ظ

باسپاس ازمهرتان
اول قرص زاپرکسا استفاده میشده (عالی بود) وشخص فکرکرد بهبودکامل پیدانموده (قرص راگذاشت کنار ) بعدازمدتی خیال پردازی شروع شد کارش به دکترجدید کشید
دکترجدید یکبار فقط بیماررادید وتمام اطلاعات راازهمسربیمارگرفت
درصورتی که بیماردرهوشیاری کامل بود ومیتوانست خودرا دربرابردکترتعریف کند
وبیراررادربیمرستان نگه داشت نزدیک ب دوماه
درکنار واقعن بیمارهای که آگاهی نداشتد ازکردارورفتارخود
واین یکی زبدترین رفتار باشخص بیمارآگاه بود
ومجبور بود انواع قرص وشربت رابخورد تادکترش راضی باشد واوراازبیمارستان رهایی بخشند
درآنجایی به بیماری دیگری مبطلا شد تکان های شدید بدن ولق ویی بودن
قرص جدید که به اوداده شد
قرص لتیوم با دوزبسیاربالا
این قرص لتیوم اورا ترسونمود
وهوشیاری که گذاشته وبادرآمدخوب پس انداز نکرده
امروز میداند که پول حلال مشکلات هست واو دستش خالی هست
البته درکانادا زندگی کردن واقعن هیچکس از نداستن بی پولی زمین گیرنخواهدشد
بنظر من ودکتر روان شناس قرص لتیوم درمان بیمارنبود
درقراری که داشت بادکتر همراه همسرش رفت
تابدکتربفهماند قرص لتیوم برای بهبودش اثر‌نخواهدداشت واوراقرص قبلی بنام زاپراکسا قرص قبلیش خوب بوده وبازبرایش این قرص تجویز شود
برای مدت دوهفته درکنار قرص زاپرکسا قرص اولی رااستفاده مکند
آقای دکتر بیماربه آگاهی کامل رسیده وخودش میگوید من سخت بیماررهستم ونمیدانستم وچرا شمارا ردمینمودم
میگوید بمن تواستخوانم هستی بدون تو بدنم فقط گوشت هست
آقای دکتر (برای لقوه ای بودنش چکارباید انجام دهد)

ازتنهایی مترسد
ازبی آفتابی رنج میبرد
ازلرزش بدن اذیت میشود
دراچتماع بودن ازیت میشود
بکارش عشق می ورزد (شغل کارمند شرکت بیمه)
ازمن بسیارسپاسگزارهست که درکنارش هستم باتلفن وبدون من میگوید نمیدان حال وروزگارش چه بود؟؟؟
خیلی باشخصیت وبی آزار ودیگران را دوست دارد ودرکمک کردن بدیگران پیشه میگیرد
همیشه ازامید وآینده خوب باهاش صحبت میکنم
ومیگویم باقرص بالانس فکریش کامل میشود ودوباره زندگی عادی را شروع میکند نگران هیچی چیزنباش
توخوشبخت هستی که خانواده مثل پروانه بدور تو وهمراه تو وپشتبان توهستند
تمام خانواده صددرصد درکنارش ودرخدمتش هستند
وخودش آگاه هست.وخرسند وقدردان
منتظر جواب وراهنمایی شماهستم
هایده

سلام
مهمترین عامل در مهار بیماری های روانی کاهش استرس و همدلی با بیمار است و بیمار با دارو و حمایت خانواده می تواند زندگی طبیعی داشته باشد

پریا دوشنبه 5 تیر‌ماه سال 1396 ساعت 01:20 ق.ظ

سلام. یکی از خواهران من دوقطبی هستن. بسیار هم با بعضی از اعضای خانواده بد رفتار میکنند. موضوعی کاملا بی اهمیت رو به قهر تبدیل میکنند. زیر لب غرولند میکنن و درب را محکم باز و بسته میکنند. اگر بنویسم طوماریست بی پایان. دقیقا رفتارهایی که ما انجام بدیم همیشه ناراحتش میکنه. حتی از عطسه ما هم قهر میکنه و خودش که دقیقا همون رفتار رو انجام میده و ما حق اعتراض نداریم و ایشون کاملا محق هستن و اگر اعتراضی کنیم یا حتی دوستانه بگیم باز هم قهر میکنند و تندی . بسیار غیرقابل تحمله این یکی خواهرمون. بیماری جسمی گرفتم از بس صبوری و مدارا کردم. واقعا وجود یک دوقطبی فاجعه است در خانواده. و اوضاعشون با وجود مصرف دارو و روان درمانی رو به وخامت بیشتری هست. همه ازش فراری هستیم. چاره چیست؟

عزیزم
دو قطبی یک بیماریه که رفتار بیمار دست خودش نیست ولی با درک و محبت شما می تونه ارامترشون کنه
ممنون

دوقطبی چهارشنبه 19 آبان‌ماه سال 1395 ساعت 04:40 ق.ظ

در مجموع اکثر خانواده ها مبتلایان به اختلال دوقطبی رو درک نمی کنند،چون برای خودشون تعریف نشده است.

سلام
بله ولی با دانستن درکشون بیشتر میشه
خانواده ها هم همراه بیمار سختی رو تحمل می کنند

راز سه‌شنبه 17 آذر‌ماه سال 1394 ساعت 01:45 ق.ظ

عالی بود ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد