نظر میرسد، افراد مبتلا به اختلال دوقطبی حتی در فاز یوتایمیک بیماری نیز از لحاظ
ابعاد مختلف عملکرد جسمی و روانی دچار آسیب هستند و در واقع کیفیت زندگی آنان در
قیاس با افراد سالم، افت بارزی را نشان میدهد. تاثیر عوامل جمعیتشناختی از جمله
جنسیت، وضعیت تاهل، شرایط شغلی و تحصیلی در مطالعات مختلف، نتایج متناقضی را نشان
داده است که میتواند عمدتا ناشی از تاثیر محیط اجتماعی و فرهنگی بر زندگی افراد
باشد.
با توجه به تاثیر عمیق اختلال دوقطبی بر کیفیت زندگی بیماران که حتی در
طی دورههای یوتایمیک بیماری نیز نمود دارد، به نظر میرسد که برای این افراد
حمایتهای بیشتری در قالب برنامههای آموزشی مهارتهای ارتباطی، رواندرمانیهای
مختلف تایید شده برای این بیماری، حمایتهای اجتماعی و پیگیریهای مکرر از لحاظ
بررسی وضعیت سلامت جسمی نیاز است تا موجب ارتقای کیفیت زندگی آنان گردد.
مشکلات جسمانی و درد در اختلالات جسمی میتواند مختلکنندهی کیفیت زندگی هر فرد
باشد. با توجه به این که 24 درصد بیماران دوقطبی در طول زندگی سه مورد یا تعداد
بیشتری از مشکلات جسمی را یا به علت بیماری زمینهای احتمالی ژنتیکی دخیل و یا به
علت بروز عوارض ناشی از داروهای سایکوتروپیک مصرفی، تجربه میکنند
در ابعاد مختلف عملکرد روانی میتواند ناشی از خصیصهی اختلال دوقطبی باشد یعنی
دورههای مکرر عود بیماری که نیاز به بستریهای متعدد را به همراه دارد. این
بیماران طی دورههای افسردگی به علت تمایل به گوشهگیری و دوریگزینی از اجتماع، در
ارتباطات بین فردی دچار مشکل میگردند. این مسئله در دورههای مانیا و هیپومانیا به
صورت بیقراری و مداخلات بیجا در کارهای دیگران میتواند مشکلزا شود. با توجه به
برچسبی که این بیماران در محیط زندگی دریافت میکنند ، حتی در دورههای بهبودی
نیز به نظر میرسد که عنوان بیماری بر عملکرد اجتماعی و روابط بین فردی ایشان،
تاثیر نامطلوب بگذارد و یا رفتارهای بازداشته شده از احساسات و
با دقت زیاد بیماران یوتایمیک دوقطبی با تاثیری که بر سایر افراد و محیط میگذارد،
اثری منفی بر عملکرد اجتماعی و کیفیت زندگی این بیماران دارد.
پنجشنبه 10 بهمنماه سال 1392 ساعت 12:42 ب.ظ