آشنایی با بیماریهای روحی و جسمی و نحوه درمان

معرفی کامل و عوامل ایجاد کننده و روشهای جدید درمان

آشنایی با بیماریهای روحی و جسمی و نحوه درمان

معرفی کامل و عوامل ایجاد کننده و روشهای جدید درمان

هجوم افکار سرعتی – وقتی ذهن آرام نمی گیرد

http://bp-mental.blogfa.com/post-40.aspx 

 

وقتی برای اولین بار تشخیص دوقطبی دریافت کردم، تازه شروع به تحصیل در رشته ی روانپزشکی کرده بودم. افسرده بودم. بیشتر اوقاتی که به خاطر دارم افسرده بوده ام. همیشه دلیلی برای این وضع پیدا می کردم.

یکی از عواملی که به من در قبول بیماری ام کمک کرد وضعیتی بود که سالها خودم به آن "مغز دونده" می گفتم، که بعدها مشخص شد علائم هجوم افکار است. بعضی اوقات هجوم افکار و سرعت تفکرم چنان شدید می شد که نمی توانستم بخوابم.  اغلب افکارم با هم قاطی می شدند و گاهی همراه با صدای موسیقی در مغزم می پیچیدند!

احساس می کردم لای افکارم گیر افتاده ام. نمی توانستم از دست این افکاری که با صدای بلند و نامفهوم در مغزم می پیچیدند، و صدای موسیقی که بی وقفه توی سرم پخش می شد فرار کنم. گاهی جریان ملایمی از افکار توی مغزم می‌پیچید، و در تمام اوقات با خودم می گفتم" بسه، بسه، بسه!"

اما نمی توانستم جلوی این روند را بگیرم.

گاهی توی مغزم احساس فشار می کردم. توصیف این نوع شناخته شده از هجوم افکار کار سختی است، اما به شما خواهم گفت که برای من چطور بود.

مغزتان را مانند لایه ای سرشار از انرژی در جمجمه تصور کنید. حالا تصور کنید که نقطه ای درون این لایه را برای صدم ثانیه فشار بدهند، و بعد نقطه ای دیگر، و یک نقطه ی دیگر. این نقاط تحت فشار روندی از فشارهای بسیار بسیار سریع فیزیکی ایجاد می کنند- یک روند شامل 15 نقطه ی تحت فشار ممکن است در یک ثانیه تکرار شود. گاهی این نقاط چنان گسترده می شدند که احساس می کردم تمام بدنم تحت فشار است.

هجوم افکار سرعتی یکی از علائم قابل بروز ( حتمی نیستند) در مانیا یا هیپومانیا هستند، اما در افسردگی بروز نمی کنند. من دچار اپیزود های مختلط بودم – یعنی افسردگی همراه با بعضی علائم هیپومانیا. در آن زمان، صرف بروز اپیزودهای مختلط برای تخشیص اختلال دوقطبی نوع اول کافی بود، اما طی سالهای اخیر رواپزشکان دریافته اند که افراد مبتلا به اختلال دوقطبی نوع دو ( مانند وضعیت کنونی من) هم می توانند دچار اپیزودهای مختلط شوند.

عبارت "هچجوم افکار سرعتی" ممکن است به نظر افرادی که دچار آن نشده اند مشکل بزرگی نباشد. شمایی که یا این وضع آشنایی دارید می دانید این وضع چقدر ناراحت کننده ست ، تمرکز را مختل می کند،و در حالیکه شدیدا خسته اید تمام شب خوابتان نمی برد. هجوم افکار گاهی باعث می شد دستهایم را روی سرم فشار بدهم و ساعتها گریه کنم تا تمام بشوند و رهایم کنند.

شما هم دچار هجوم افکار سرعتی شده اید؟ با ما و با همدیگر درمیان بگذارید.

 

منبع

 

چه باید کرد؟

به این روش "تکنیک توقف" می گویند. به طور خلاصه یعنی تکرار کلمه ی "بسه" تا افکارتان را متوقف کنید! البته این تکنیک ممکن است در جمع و اماکن عمومی شمارا انگشت نما کند، لذا می توانید در سکوت هم این کار را انجام دهید. همچنین ممکن است لازم باشد چندین و چند بار چنین عباراتی را تکرار کنید. این تکنیک به نوعی شناخت درمانی است و توسط روانشناسان استفاده می شود تا با افکار منفی بیماران خود مقابله کنند. به یاد داشته باشید که این تنها روش مبارزه با هجوم افکار نیست.

1-      با دیگران صحبت کنید.

شرکت در مکالمه یکی از بهترین راههای پرت کردن حواس و تغییر مسیر توجه است. مغز شما انرژی زیادی برای یک مکالمه ی خوب با دیگران می طلبد و این امر کمک می کند که توجه شما به یک مساله جلب شود و از فشار افکاری که به شما حمله کرده اند فرار کند.

2-      کتاب بخوانید.

این روش ساده کمک می کند که صدای درونی شما مشغول به کار جدیدی شود.لذا اگر تلاش کنید داستانی بخوانید و خط داستانی را دنیال کنید، برای مغز دشوار خواهد بود که در ورطه ی افکار قبلی بیافتد و همزمان روی دو سوژه ی مختلف متمرکز شود.

3-      نوشتن

چه دفتر خاطرات باشد، چه وبلاگ، و چه داستانی باشید برای دل خودتان، صرف عمل نوشتن ذهن شمارا درگیر می کنید و نیروی افکار مهاجم را کاهش می دهد.

4-      فعالیت فیزیکی

دویدن، شنا، بسکتبال، وزنه برداری ( لزوما قرار نیست وزنه بردار باشید! هرعملی که شمارا از لحاظ فیزیکی درگیر و خسته کند) بدن شمارا درگیر کارهای فیزیکی می کند و به تدریج ذهن هم با بدن همراه می شود. با خسته شدن بدن، ذهن هم از کار فیزیکی خسته می شود و در مجموع آمادگی خود را برای پذیرش افکار مهاجم از دست می دهد.

هجوم افکار سرعتی یکی از علائم اضطراب و هشداری است مبنی بر اینکه اضطراب شدیدی دارید. برای درمان پایه ای و اصولی اضطراب خود اقدام کنید

افسردگی

افسردگی اختلالی است که بر تفکر، خلق، احساسات، رفتار و سلامت جسمی شما تأثیر می گذارد. پیش از این عقیده بر این بود که « تمام آن در سر شماست » و اگر واقعاً تلاش کنید .
می توانید خود را از آن رها کنید. امروزه پزشکان می دانند که افسردگی نوعی ضعف نیست و شما به تنهایی نمی توانید آن را درمان کنید. افسردگی یک اختلال پزشکی با زمینه شیمیایی یا زیست شناسی است .گاهی اوقات یک زندگی پر استرس محرکی برای افسردگی می شود. در سایر موارد به نظر می رسد که افسردگی بدون یک علت تعیین شده مشخص و بطور خود بخودی روی می دهد.
افسردگی، بدون توجه به علت آن چیزی بیش از یک حالت محزون و یا یک خمودگی درآماتیک است .
 
افسردگی می تواند تنها یک بار در زندگی فرد اتفاق بیفتد . به هر حال اغلب به صورت حملات تکراری در طول زندگی با دوره های بدون افسردگی در بین آنها اتفاق می افتد یا می تواند وضعیتی مزمن باشد که نیازمند یک درمان پیوسته در طی زندگی باشد.این اختلال بیش از ۱۸ میلیون آمریکایی را در تمام سنین و نژادها مبتلا کرده است.
 داروهایی که در دسترس هستند، حتی در مورد افسردگی های بسیار شدید ایمن و مؤثر هستند. با درمان مناسب، بسیاری از افرادی که افسردگی شدید دارند، در عرض چند هفته بهبودی می یابند و می توانند به فعالیتهای طبیعی روزانه خود باز گردند .
علایم و نشانه ها 
 دو نشانه شاخص افسردگی که نشانه های کلیدی برای تشخیص محسوب می شوند در زیر آورده شده اند .
- از دست دادن علاقه به امور روزمره طبیعی
        شما علاقه و خوشحالی خود را در فعالیتهایی که قبلاً از آنها لذت می بردید از دست
می دهید. این مورد « بی لذتی » نامیده می شود .
- خلق افسرده
        شما احساس غم یا ناامیدی، بی فریادرسی می کنید و امکان دارد نوبت های گریه داشته باشید از دید پزشکان یا سایر مراقبین بهداشتی که افسردگی را تشخیص می دهند، علاوه بر موارد فوق بیشتر علائم و نشانه هایی که در زیر آورده شده اند نیز می تواند در بیشتر روزها و یا تقریباً هر روز، به مدت حداقل دو هفته در فرد وجود داشته باشند .
- اختلالات خواب
          خواب زیاد یا مشکلات حین خواب می تواند علامتی باشد مبنی بر اینکه شما افسرده هستید. بیدار شدن در نیمه شب یا صبح زود و ناتوانی در به خواب رفتن دوباره معمول هستند .
- اختلال در فکر کردن یا متمرکز شدن
          ممکن است برای تمرکز کردن یا تصمیم گرفتن دچار زحمت شوید و مشکلاتی با حافظه خود داشته باشید .
- کاهش وزن یا وزن گیری قابل توجه
          کاهش یا افزایش وزن و وزنگیری یا کاهش وزن بدون توجیه می تواند نشاندهنده افسردگی باشد .
- پرخاشگری یا کاهش حرکات بدن
          ممکن است بی قرار، پرخاشگر، تحریک پذیر و زود رنج به نظر برسید. یا ممکن است اینطور به نظر برسد که کارهایتان را با سرعت آهسته انجام می دهید و به سوالات به آهستگی و با صدای یکنواخت پاسخ می دهید .
- خستگی
          ممکن است احساس کسالت و فقدان انرژی را تقریباً هر روز داشته باشید . ممکن است صبح هنگام به اندازه زمانی که در شب قبل به رختخواب می رفتید احساس خستگی کنید .
- اعتماد به نفس پایین
          ممکن است احساس بی ارزشی کنید و احساس گناه شدید داشته باشید .
- کاهش علاقه به فعالیت جنسی
          اگر پیش از ظهور افسردگی از نظر جنسی فعال باشید، ممکن است کاهش قابل توجهی در سطح علاقه خود به داشتن ارتباط جنسی احساس کنید .
- افکار مرگ
          ممکن است دیدگاه منفی نسبت به خود، موقعیت خود و آینده خود داشته باشید . ممکن است افکار مرگ، مردن و خودکشی داشته باشید .
          افسردگی می تواند شکایات جسمی گسترده ای را نیز مانند خارش عمومی، تاری دید، افزایش تعریق، دهان خشک، مشکلات گوارشی ( سوء هاضمه، یبوست و اسهال ) سردرد و کمر درد ایجاد نماید .
          کودکان، نوجوانان و بالغین ممکن است به طور متفاوتی به افسردگی واکنش دهند. در این گروهها ممکن است نشانه ها اشکال مختلف داشته باشد یا با دیگر وضعیتها پوشانده شود .
          انواع اصلی افسردگی شامل موارد زیر است :
- افسردگی اساسی
          این نوع از اختلال خلق بیش از دو هفته پایدار می ماند . نشانه ها می تواند،  شامل : احساس عظیم غم و سوگ، از دست دادن علاقه و خوشحالی در فعالیتهایی که معمولاً برایتان لذتبخش است و احساس گناه و بی ارزشی باشد. این نوع افسردگی می تواند باعث کم خوابی، تغییر اشتها، خستگی شدید و مشکل شدن تمرکز شود. فسردگی شدید می تواند خطر خودکشی را افزایش دهد.
- دیستایمی Dysthymia
          نوع خفیف تر اما مداوم تر افسردگی است. این نوع حداقل دو سال و اغلب بیش از ۵ سال دوام می آورد. علایم و نشانه ها معمولاً ناتوان کننده نیستند و دوره های دیس تایمی می تواند با
دوره های کوتاه مدت احساس طبیعی بودن جا به جا شود. ابتلا به دیس تایمی شما را در خطر بیشتر برای افسردگی اساسی قرار می دهد .
- اختلالات تطابقی
          اگر فردی که محبوب شماست فوت کند، شغلتان را از دست بدهید یا تشخیص سرطان برای شما گذاشته شود بسیار طبیعی است که احساس فشار، غم، عصبانیت یا لبریز شدن کنید . در نهایت بسیاری افراد با پایان استرسهای زندگی به حالت اولیه باز می گردند. اما بعضی خیر،این چیزی است که بنام اختلال تطابقی خوانده می شود. زمانی که پاسخ شما به یک حادثه یا واقعیت پراسترس باعث ایجاد علائم افسرگی می شود . بعضی افراد در پاسخ به یک حادثه منفرد دچار اختلال تطابقی می شوند. به نظر می رسد این مشکل در دیگران از ترکیبی از عوامل استرس زا ریشه دارد. اختلال تطابقی می تواند حاد باشد ( کمتر از ۶ ماه دوام بیاورد ) یا مزمن باشد ( به مدت طولانی تری باقی بماند ) .
          پزشکان اختلالات تطابقی را براساس اینکه علایم و نشانه های اولیه به صورت افسردگی یا اضطراب باشند طبقه بندی می کنند .
اختلالات دو قطبی
          داشتن دوره های عود کننده افسردگی و سرخوشی(مانیا = شیدایی) مشخص کننده اختلال دو قطبی است.از آنجا که این وضعیت احساسات را در هر دو سر طیف (قطب ها) درگیر می کند، اختلال دو قطبی یا اختلال   افسردگی – شیدایی نامیده می شود . شیدایی بر قضاوت اثر می کند و باعث گرفتن تصمیمات غیر هوشمندانه می شود . بعضی افراد مراحلی از افزایش خلاقیت و نوآوری در طی مرحله شیدایی دارند. تعداد حملات هر حمله در هر یک از قطبها ممکن است مساوی نباشد .
          بعضی افراد ممکن است چندین حمله افسردگی پیش از مرحله شیدایی داشته باشند یا بالعکس.
اختلالات خلقی فصلی
          اختلالات خلقی فصلی شکلی از افسردگی است که به تغییرات فصل و فقدان تماس با آفتاب مربوط است .
          ممکن است باعث بروز سردرد، تحریک پذیری و سطح پایین انرژی شود .
          بسیاری افراد با افسردگی علایم اضطراب را هم نشان می دهند . اضطرابی که بعد از سن ۴۰ سالگی ایجاد شود اغلب به افسردگی مربوط است تا یک مشکل مستقل .
علتها
          هیچ علت منفردی برای افسردگی وجود ندارد. این بیماری غالباً شکل خانوادگی دارد . کارشناسان معتقدند که یک حساسیت ژنتیکی در ترکیب با عوامل محیطی مانند استرس یا بیماری جسمی می تواند باعث ایجاد یک عدم تعادل در مواد شیمیایی مغز با نام نوروترانسمیترها شود که موجب افسردگی می شود . به نظر می رسد عدم تعادل بین سه نوروترانسمیتر – سروتونین، نوراپی نفرین و دوپامین – با افسردگی مرتبط باشد.
          دانشمندان کاملاً نمی دانند که چگونه عدم تعادل در نور و ترانسمیترها می تواند علائم و نشانه های افسردگی را ایجاد کند. به طور قطع مشخص نیست که آیا تغییرات نوروترانسمیترها علت افسردگی است یا نتیجه آن .
          عواملی که با افسردگی مربوط هستند شامل موارد زیر است :
ارث : محققین چند ژن را که ممکن است با اختلالات دو قطبی مربوط باشند را مشخص کرده اند، آنان به دنبال ژنهایی می گردند  که با سایر اشکال افسردگی مرتبط باشند . اما همه افرادی که سابقه فامیلی افسردگی را دارند به این اختلال دچار نمی شوند .
استرس : وقایع پراسترس زندگی، به ویژه از دست دادن یا تهدید به از دست دادن یک فرد محبوب با شغل می تواند محرک افسردگی باشد .
داروها : استفاده طولانی مدت از برخی داروها مانند داروهایی که جهت کنترل فشار خون استفاده
 می شوند، قرصهای خواب یا قرصهای جلوگیری از بارداری می توانند علائم افسردگی را در بعضی افراد ایجاد کنند .
بیماریها : ابتلا به یک بیماری مزمن، مثل بیماری قلبی، سکته مغزی، دیابت، سرطان یا آلزایمر باعث
 می شود که شما در خطر بیشتری برای افسردگی قرار بگیرد. مطالعات یک ارتباط ثابت نشده بین افسردگی و بیماری قلبی را نشان می دهد . افسردگی در بسیاری افرادی که حمله قلبی داشته اند اتفاق می افتد . افسردگی درمان نشده می تواند شما را در خطر بیشتری برای مرگ در سالهای اول پس از سکته قلبی قرار دهد . ابتلا به کم کاری تیروئید حتی اگر خفیف باشد هم می تواند باعث بروز افسردگی شود .
شخصیت : صفات شخصیتی خاصی مانند اعتماد به نفس پایین و وابستگی شدید، بدبینی و حساسیت در برابر استرسها می تواند شما را مستعد افسردگی نماید .
افسردگی پس از زایمان : احساس خفیف ناراحتی که معمولاً چند روز تا چند هفته پس از زایمان اتفاق می افتد در مادران مسئله شایعی است. در این زمان ممکن است احساس ناراحتی، عصبانیت، اضطراب، تحریک پذیری و کاهش ظرفیت کنید. فرم شدیدتری از baby blues افسردگی پس از زایمان نامیده می شود که آن هم تازه مادران را گرفتار می کند .
الکل، نیکوتین و سوء استفاده از مواد : کارشناسان تصور می کردند افراد افسرده الکل، نیکوتین و داروهای تغییر دهنده خلق را به عنوان راهی برای کاهش افسردگی استفاده می کنند . اما در واقع استفاده از این مواد می تواند با افسردگی و اختلال اظطرابی مرتبط باشد .
رژیم غذایی: کمبودهای اسید فولیک و ویتامین B12 می تواند باعث ایجاد نشانه های افسردگی شود. سطوح پایین هر دو ماده مغزی با پاسخ ضعیف تری به داروهای ضد افسردگی همراه هستند .
عوامل خطر
          افسردگی تمام سنین و تمام نژادها را مبتلا می کند. میزان افسردگی در میان افراد متأهل، بخصوص مردان متأهل و افرادی که ارتباطات طولانی مدت دارند کمتر است. این میزان در بین افراد مطلقه و کسانی که تنها زندگی می کنند بیشتر است . احتمال عدم تشخیص افسردگی در افراد سن بسیار بیشتر است .
          زنان دو برابر بیش از مردان افسردگی را تجربه می کنند. گرچه مردان احتمال کمتری نسبت به زنان برای افسردگی دارند، این اختلال بین ۳ تا ۴ میلیون مرد آمریکایی را مبتلا ساخته است. تفاوتهای جنسیتی تا حدی می تواند ناشی از علل بیولوژیک مثل هورمونها و تغییرات متفاوت سطح
وروتر انسمیترها باشد .
چه وقت باید به دنبال توصیه پزشکی رفت
اگر علاقه کمی به فعالیتهای لذت بخش در خود احساس می کنید، اگر احساس غم ، نا امیدی، خستگی یا بی ارزشی می کنید و اگر عادات خواب و خوراک شما به میزان زیادی تغییر کرده، پزشک خود را ببنید تا مشخص کنید که آیا افسردگی دارید یا خیر. اگر کسی را می شناسید که شخصات افسردگی را نشان می دهد، او را تشویق به دریافت کمک کار شناسانه کنید .
غربالگری و تشخیص
برای تشخیص افسردگی، پزشک معاینه بالینی شامل: آزمایشاتی برای رد کردن وضعیتهایی که می توانند علایم تقلید کننده افسردگی را ایجاد کنند انجام دهد .
اگر پزشک شما علایم افسردگی شدید را می بینید یا به احتمال خودکشی مشکوک است می تواند شما را به متخصص روانپزشک ارجاع کند یا حتی بستری فوری را توصیه کند .
پزشک یا روانپزشک تشخیص افسردگی را براساس علائم و نشانه های مشخص بیماری بعلاوه حضور علائم و نشانه هایی که معمولاً همراه با افسردگی هستند می گذارند.
عوارض
افسردگی یک بیماری جدی است که می تواند آثار وخیمی برفرد و خانواده به جا گذارد. افسردگی درمان نشده می تواند منجر به مارپیچ نزولی ناتوانی، وابستگی و خودکشی شود. میزان خودکشی در مردان ۴ برابر بیشتر از زنان است، گرچه زنان بیشتر اقدام به خودکشی می کنند. میزان خودکشی پس از ۷۰ سالگی در مردان افزایش می یابد، و این میزان پس از ۸۵ سالگی بیشتر است .
علایم هشدار خاصی می تواند نشاندهنده افسردگی شدید و احتمال خودکشی باشند. با جدیت هر درمانی را برای پیشگیری از خودکشی به کار گیرید حتی اگر فرد تحت درمان افسردگی است. اگر هر یک از علائم خطر زیر را مشاهده کردید با یک پزشک یا درمانگاه روانی تماس بگیرید.
- (pacing ) آرامش، رفتار پرخاشگرانه ، تغییرات خلقی زیاد و بیخوابی برای چند شب متوالی.
- تهدید یا عمل به آسیب جسمی یا خشونت .
- تهدید یا صحبت در مورد مرگ یا خودکشی مانند:  دیگر برایم اهمیت ندارد یا  دیگر نیازی نیست بیش از این نگران من باشی  .
- افت فعالیتها و ارتباطات .
- کارهایی مانند خداحافظی با دوستان، نوشتن وصیت نامه یا … .
- بهبود ناگهانی خلق پس از یک دوره افسردگی .
- رفتار خطرناک غیر طبیعی مانند خرید یا حمل اسلحه یا رانندگی … .
درمان
          ساخت داروهای ضد افسردگی و داروهای تثبیت کننده خلق درمان افسردگی را بهبود بخشیده است. داروها می توانند علائم افسردگی را برطرف کنند و در بسیاری از انواع بیماری تبدیل به خط اول درمان شده اند. روان درمانی هم می تواند بخشی از درمان باشد که به شما کمک می کند با مشکلات دائمی خود که افسردگی را تحریک می کند یا به آن دامن می زند کنار بیایید. ترکیبی از داروها و یک دوره کوتاه روان درمانی در صورتیکه افسردگی خفیف یا متوسط داشته باشید، معمولأ با دارو یا درمان الکترو شوک آغاز می شود. به محض اینکه بهتر شوید روان درمانی می تواند مؤثرتر واقع شود.
          پزشکان عموماً افسردگی را  در دو مرحله درمان می کنند. درمان حاد دارویی به برطرف کردن علائم تا آنجا که شما احساس خوب بودن پیدا کنید کمک می کند. به محض اینکه علائمتان برطرف شود، رمان نگهدارنده مشخصاً بامدت ۶ تا ۱۲ ماه براب پیشگیری از عود ادامه داده می شود.
          حتی اگر احساس می کنید حالتان خوب است و به فعالیتهای معمولتان بازگشته اید، بسیار مهم است که داروهایتان را مصرف کنید. در افراد بسیاری که یک حمله داشته اند، حمله مجدد افسردگی اتفاق می افتد، اما ادامه درمان به مدت حداقل ۶ ماه به میزان زیادی خطر عود فوری را کم می کند، اگر در بیش از دو مورد حمله قبلی افسردگی داشته اید، امکان دارد که پزشکتان درمان طولانی مدت با ضدافسردگی ها را پیشنهاد بدهد .
مراقبت از خود
         با آغاز درمان ضد افسردگی شما همچنان باید به طور روزانه کنترل شوید در اینجا چند رهنمود آورده شده است .
مرتبأ پزشک خود را ببینید:     پزشک پیشرفت شما را ارزیابی می کند، شما را حمایت و تشویق می کند و داروهای شما را در صورت لزوم تعدیل می کند.
داروهای خود را دریافت کنید: پیدا کردن دارویی که برای شما بهترین باشد، ممکن است نیاز به چندین بار امتحان داشته باشد. امکان دارد چند هفته طول بکشد تا نتیجه را ببینید. وقتی احساس بهتر بودن کردید هم به مصرف داروهایتان همانگونه که توصیه شده است ادامه دهید.
تنها نمانید:     سعی کنید در فعالیتهای طبیعی شرکت کنید .
از خود مراقبت کنید:   یک رژیم سالم داشته باشید و میزان مناسبی خواب و ورزش داشته باشید . ورزش می تواند به درمان بعضی اشکال افسردگی، برطرف شدن استرس و آرام شدن شما کمک کند.
از الکل و داروهای تفریحی پرهیز کنید: سوء استفاده از الکل و داروها از بهبود شما جلوگیری می کند یا سرعت آن را کند می نماید

کمک به فرد عزیزی که اختلال دوقطبی دارد

"

اگر یکی از نزدیکان شما اختلال دوقطبی دارد، عشق و حمایت شما در روند بهبودی و درمانش تاثیر مهمی خواهد گذاشت. شما می توانید با آگاهی از این بیماری و دادن امید و روحیه، در درمان او شریک باشید. البته فراموش نکنید که باید مراقب سلامت جسمی و روانی خود هم باشید.مواجه شدن با بالا و پایین های اختلال دوقطبی کار دشواری است. خلق و رفتارهای یک بیمار دوقطبی بر همه اطرافیان به خصوص اعضای خانواده و دوستان نزدیک تاثیر می گذارد. در طول دوره مانیک، آنها باید با رفتارهای افراطی، تقاضاهای غیرمنطقی و تصمیمات غیرمسئولانه مواجه شوند و پس از طی شدن مانیا معمولا باید با پیامدهای این رفتارها دست و پنجه نرم کنند. اعضای خانواده در طول دوره افسردگی عزیز خود، با این مشکل روبرو هستند که بیمار انرژی لازم برای انجام کارها و مسئولیتهایش را ندارد.


خبر خوب این است که اکثر افراد با اختلال دوقطبی می توانند با دارو و رواندرمانی و حمایت شما، خلق خود را به ثبات برسانند. در ادامه راهکارهایی برای کمک به این افراد پیشنهاد شده است:


1. درباره اختلال دوقطبی یاد بگیرید.


درباره اختلال دوقطبی یاد بگیرید. هرچه بیشتر راجع به علائم و روش های درمانی این اختلال آگاهی داشته باشید، بهتر می توانید به فرد مبتلا به دوقطبی کمک کنید.


2. فرد را به دریافت کمک تشویق کنید.


هرچه زودتر اختلال دوقطبی درمان شود، پیش آگهی بهتر خواهد بود. پس به دوست یا عضو خانواده تان انگیزه بدهید که همین الان در جستجوی دریافت کمک حرفه ای باشد. صبر نکنید که او بدون درمان بهبود یابد.


3. او را درک کنید.


اجازه دهید که دوست یا عضو خانواده تان بداند که هرگاه به همدلی، تشویق یا کمک به درمان نیاز داشته باشد ، در کنارش هستید. به او یادآوری کنید که از او مراقبت می کنید و از هیچ کمکی دریغ نمی کنید.

4. صبور باشید.


انتظار بهبودی سریع و درمان دائمی را نداشته باشید. در دوره بهبودی صبور باشید و خودتان را برای چالش ها یا عودهای احتمالی آماده کنید. مدیریت اختلال دوقطبی یک فرآیند طولانی مدت است.


5. محدودیت های دوست یا عضو خانواده تان را بپذیرید.


افراد مبتلا به اختلال دوقطبی نمی توانند بر خلق خود کنترل داشته باشند. آنها نه می توانند در دوره افسردگی به خود انگیزه بدهند نه می توانند در دوره مانیک خود را کنترل کنند. بنابراین گفتن جملاتی مثل "مثل دیوانه ها رفتار نکن" یا "از یک زاویه دیگر به دنیا نگاه کن" به او کمکی نخواهد کرد.


6. محدودیت های خودتان را بپذیرید.


شما نه می توانید ناجی فرد دوقطبی باشید نه می توانید به او فشار بیاورید که مسئولیت بهترشدن را برعهده بگیرد. شما تنها می توانید در این مسیر حمایت کننده او باشید.


7. اضطراب را کاهش دهید.


استرس ، اختلال دو قطبی را بدتر می کند. بنابراین سعی کنید راه هایی را برای کاهش استرس در زندگی عضو خانواده خود پیدا کنید. از خود بپرسید که چگونه می توانید در انجام برخی از مسئولیت ها به او کمک کنید.هم چنین قرار دادن و تقویت کردن یک برنامه منظم روزانه (زمان منظم برای غذاخوردن، بیدار شدن از خواب و به خواب رفتن) می تواند کمک کننده باشد.


8. با او ارتباط موثر برقرار کنید.


ارتباط صادقانه و شفاف برای کنار آمدن با فرد مبتلا به دوقطبی در خانواده ضروری است. نگرانی های خود را به شیوه ای دوستانه مطرح کنید ، از او درباره احساساتش سوال کنید و به خوبی و با دقت و همدلی به حرف های او گوش دهید حتی اگر با حرف هایش موافق نیستید.
جملاتی که می توانید برای کمک، به فرد دارای اختلال دوقطبی به او بگویید:
- تو در این مسیر تنها نیستی. من برای تو اینجا هستم.
- من می دانم که تو یک بیماری واقعی داری و این بیماری است که باعث احساسات و افکار تو می شود.
- ممکن است الان باور نداشته باشی، اما روشی که تو احساس می کنی، تغییر خواهد کرد.
- ممکن است من قادر نباشم دقیقا احساس تو را درک کنم ، اما از تو مراقبت می کنم و به تو کمک خواهم کرد.
- تو برای من مهم هستی. و زندگی تو برای من مهم است