اهداف روان درمانی عبارتند از:
- تغییرالگوهای آسیب زای رفتاری
- بهبود احساس ارزشمندی
- حل و فصل تعارض ها
روان درمانی به یاد گرفتن در مورد خودتان کمک می کند. در بعضی از موارد، شما یاد می گیرید که چگونه گذشته را درک کرده و با زمان حال تطبیق دهید. در موارد دیگر شما از آن دسته از پاسخ های تان که مشکلاتی را در زندگی شما ایجاد می کنند، آگاه شده و شیوه های تغییرآنها را یاد می گیرید.
چگونه یک درمانگر انتخاب کنم؟
درمانگرشما باید شخصی باشد که در حضور او احساس آرامش کنید. درمانگر ها شامل افراد زیر هستند:
روان پزشکان، روان شناسان، پرستاران و روان پزشکی، مددکاران اجتماعی و مشاوران آموزش دیده. بسیاری از مردم از اشخاصی که عقیده آنها را می پذیرند، اسامی درمانگران را به دست می آورند. این اشخاص عبارتند از:
- دوستان
- اعضای خانواده
- پزشکان
حتی با وجود کمک گرفتن ازدیگران هم، پیدا کردن یک درمانگر خوب امر بسیار شخصی می باشد. مراقب باشید درمانگران زیادی وجود دارند که صلاحیت کافی برای این کار ندارند. مطمئن باشید شخصی که شما به عنوان یک درمانگر انتخاب می کنید، حتماً دارای مجوزکارباشد و اعتبار کافی برای این امر داشته باشد.
ممکن است که شما قبل ازاین که یک درمانگر انتخاب کنید، با درمانگران زیادی صحبت کنید. هنگامی که با اولین درمانگر ملاقات می کنید، درباره مطالب زیر از او بپرسید:
- حق الزحمه
- نوع درمانی که او برای شما به کار می برد
- مجوز قانونی کار مخصوص درمانگران
به همان اندازه که شما مسائل شخصی خود را برای درمانگر بیان می کنید، انتظار دارید که به همان اندازه هم او در این رابطه با شما صحبت کند. به مسائل زیر با دقت توجه کنید:
- چگونه درمانگر با شما ارتباط برقرار می کند؟
- به چه نحوی شنونده سخنان شماست؟
درجه راحت بودن شما با درمانگر
داشتن مقداری احساس تنش و عصبیت در جلسه اول طبیعی است. اگر درمانگر دارای صفاتی می باشد که فکر می کنید آن صفات نخواهد گذاشت احساسات خود را به راحتی بیان کرده یا به درمانگرتان اعتماد کنید، بهترخواهد بود که درمانگر دیگری انتخاب نمایید.
دراولین جلسه به احساسات خود اعتماد کنید. ازاحساسات خود به عنوان یک راهنما جهت تصمیم گیری در مورد ادامه کار با آن درمانگر یا تغییراو استفاده کنید.
به محض پیدا کردن شخصی که در حضور او احساس آرامش می کنید، ضمن گشودن دریچه های ذهن خود، شرایط را برای اعتماد به درمانگر مهیا کنید. رک و صریح بودن در امر درمان، نکته ای بسیار مهم است.
ازچه نوع روان درمانی استفاده می شود؟
امروزه انواع بسیاری از درمان ها مورد استفاده قرار می گیرد. انواع درمان هایی که متداول تراست، عبارتند از:
*رفتاردرمانی شناختی: درمانگر به شناختن نگرش غیر واقعی تان نسبت به خود، دنیا و آینده کمک می کند. این درمان به شما در تشخیص روش های فکری نادرست کمک می کند. شما الگوهای رفتاری و فکری جدیدی پیدا خواهید کرد که شما را به سوی زندگی سالم تر رهنمون می شود.
*درمان متمرکز بر درمان جو (روان درمانی بی رهنمود):درمانگر به حرف های شما گوش می دهد و به شما در فهمیدن بهتراحساسات کمک می کند.
*روانکاوی: درمانگر با هدف کشف تجارب و احساسات نیمه آگاه و عمیق مربوط به دوران کودکی به شما گوش می دهد. شما معمولاً درمانگرتان را هر هفته چهار بار یا بیشتربرای چندین بار ملاقات کنید.
*روان درمانی پویشی: در این روش درمانگر بدون استفاده از روانکاوی رسمی، احساسات ناخود آگاه شما را به آگاهی آورده و آن را تعبیر و تفسیر می کند. این نوع درمان، اغلب متضمن این است که هر چه به ذهن تان می آید، بگویید. (تداعی آزاد)
پسیکودرام (نقش گذاری روانی):
از این نوع درمان برای بیان احساسات پنهان استفاده می شود. از شما خواسته می شود در نقش مردم مختلفی که در زندگی تان وجود دارند، بازی کنید و خود رابه جای آنان قراردهید. این روش هم می تواند به صورت گروهی انجام شود و هم به صورت دو نفره.
مشاوره زناشویی:
درمانگر زن و شوهر را به بهبودی روابط شان تشویق می کند و به آنها در فائق آمدن بر مشکلات زندگی شان کمک می کند. هر دو نفر (زن و شوهر) برای یاد گرفتن الگوهای رفتاری جدید تلاش می کنند. گاهی اوقات زوج، پیمان یا توافق نامه ای مبنی بر چگونگی تغییر رفتارشان می نویسند.
روان درمانی خانواده:
این شکل روان درمانی به جای توجه به تک تک اعضا، خانواده را به عنوان یک کل مورد توجه قرار می دهد. این روش بر این عقیده استواراست که شخص مشکل دار را جدای از محیط خانوادگی اش نمی توان شناخت. درمانگر بیان آزاد احساسات را بین افراد خانواده تشویق می کند. migna.ir روان درمانی خانواده اغلب برای خانواده هایی که دارای بچه هایی با مشکلات رفتاری هستند و نیز برای خانواده هایی که با سوء استفاده جنسی، بیماری های خطرناک و سایرحوادث آسیب زا مواجهند، مناسب می باشد
انسان یک واحد زیستی، روانی، اجتماعی و روحانی است. این واحد ممکن است در معرض عوامل آسیب زای مختلف قرار گیرد. بهداشت روان پیش از آنکه به شرایط و نابسامانی های بیرونی مربوط باشد از طرز تلقی و نگرش فرد و نحوه مواجهه وی با مشکلات ناشی می شود؛ لذا حفظ سلامت روان از آسیب ها و نابسامانی ها کاری ساده نیست و نیازی به کسب یافته های جدید از علم روانشناسی دارد.
متاسفانه خیلی از افراد توانایی و مهارت لازم را برای روبرو شدن با کسی که از بیماری یا اختلال روانی رنج می برد، ندارند؛ به همین دلیل ممکن است رفتاری با بیمار بکنند که به تشدید بیماری وی دامن بزند. رفتار درست و سنجیده با بیمار روانی بخشی از فرآیند درمان به شمار می آید. در این راستا موارد زیر قابل ذکر است:
- انکار بیماری روانی چه از سوی بیمار و چه اطرافیان وی به یک اندازه می تواند فرآیند بهبود و درمان را به عقب بیندازد؛ پس پذیرش بیماری گام نخست در درمان است.
- برداشت ها و تلقی های غلط و نادرستی که در میان خانواده ها درباره بیماری روانی و برخی از اختلال های روانی وجود دارد یکی از عوامل شدت یافتن بیماری است.
- بیمار روانی رفتار خود را کاملا طبیعی و عادی می داند. درک این نکه از سوی اطرافیان بیمار سبب می شود تصوراتی از این دست که بیمار آنها را فریب داده و یا از روی قصد آزارشان می دهد در ذهنشان از بین برود.
- بیمار روانی دارای چرخه خاص خود است؛ به این معنا که می تواند از اختلالات سبک تا بحران های بزرگ را دربر گیرد و رفتار افراد با بیمار، با توجه به ویژگی های بالینی نوع بیماری، روش خاصی را می طلبد.
- صبر و شکیبایی و حوصله زیاد در برخورد با یک بیمار روانی کمک بزرگی به بهبودی وی است. در مقابل صعبانی شدن و بی حوصلگی به خرج دادن می تواند بیماری را تشدید کند.
- از سویی گفتگو با بیمار در مورد هر موضوعی که دوست دارد باعث می شود تا او آزادانه سخن بگوید و این مسئله بین شما و بیمار صمیمیت به وجود می آورد و از سوی دیگر، سبب می شود تا بیمار خودر ا تنها احساس نکند و در مورد بیماری خود دچار توهم نشود.
در گفتگو با بیمار درک این نکته ضروری است که در کوتاه مدت و خیلی سریع نمی توان دیدگاه بیمار را تغییر داد.
- دادن این اطمینان به بیمار که شما می خواهید با وی رابطه صمیمی برقرار کنید و خود شما هم تافته جدا بافته از او نیستید و در معرض بیماری یا مشکلات روانی مشابهی قرار دارید منجر به یک اطمینان دو سویه میان شما و بیمار می شود.
- فشار آوردن به بیمار و توصیه مرتب به او که این کار را بکن و آن کار را نکن یا گفتن جملاتی از این دست که آیا تو نمی خواهی خوب شوی؟ می تواند سبب واکنش منفی بیمار شود.
- در برخی از خانواده ها به علت پایین بودن سطح سواد فرهنگی از عنوان برخی از بیماری های روانی برای انگ زدن (برچسب) به بیمار استفاده می شود یا اختلال روانی وی را مرتب به رخش می کشند که این مورد فرآیند درمان را مشکل، پیچیده و طولانی می کند.
نتیجه آنکه اختلالات روانی یا رفتاری در جوامع مختلف انسانی کم و بیش مشهود است و بسیاری افراد در زندگی امکان ابتلا بهناراحتی های روانی را دارند. رفتار مناسب و منطقی با کسانی که از نظر روانی آسیب دیده اند می تواند در بهبود یا در اصلاح رفتار بیمار نقش اساسی داشته باشد. در برخورد با بیمار روانی رفتار افراد باید از شکیبایی و متانت و پختگی لازم برخوردار باشد. هرگز نباید رفتار ما با بیمار روانی همراه با پرخاشگری و استهزا و تحقیر و ترحم باشد؛ بلکه باید اعتماد به نفس و عزت نفس را که از پایه های اصلی بهداشت روانی است به بیمار انتقال دهیم.
طول درمان بیماری دوقطبی خیلی طولانی مدته برای بعضیا حتی تا آخر عمرشون هم طول میکشه ولی متاسفانه بیماران بعد از یک مدت که حالشون خوب میشه فکر میکنن دیگه هیچ احتیاجی به دارو ندارند و خود سرانه مصرف رو ترک میکنند
طبق اطلاعاتی که من دارم مصرف والپرات سدیم که معمولا برای اکثر بیماران دوقطبی تجویز میشه همه پزشکان جهان اتفاق نظر دارند که نباید این دارو رو کمتر پنج سال قطع کرد
ببینید عود بیماری دلایل زیادی داره که یکیش قطع مصرف دارو هستش
اگه شخص بیمار براش تنش یا اضطرابی به وجود بیاد ممکنه دوباره حالش بد بشه
واینجاست که نقش اطرافیان پر رنگ میشه و بلافاصله با علائم عود مجدد باید به شخص بیمار محترمانه گوش زد کنند
و اون و ببرن پیش پزشک معالجش
و اینکه گفتین آیا میتونه دور از خانواده باشه
پاسخش بستگی به شخص مورد نظر داره
هرچند که اگه شخصی کلی هم راجب این بیماری بدونه
ولی موقع عود شاید نتونه خودش متوجه بشه
واکثر اطرافیان این عدم ناهماهنگی در شخص رو متوجه میشن
حالافرض کنیم شخص بیمار در یک محیط غریبه بره تو فاز افسردگی
همه میگن ای بابا فلانی چقدر کم محله یا چرا اصلا مارو تحویل نمیگیره!!
یا اگه تو فاز شیدایی باشه مثلا : وای فلانی چقدر مغرور و از خود راضیه چرا با من بد صحبت کرد و اون جوری عصبانی شد این اول خوب بود الان چرا این طوری شد؟
مطمئنا اشخاص غریبه که با این بیماری آشنا نیستند نمی تونن کمکش کنن و حتی بیشتر اوقات کارو خرابتر میکنن
زمانی که نوسانات خلقی شما شروع می شود، باریک بین و خرده گیر می شوید ( یعنی هی نق می زنید و غرولند میکنید و بسیار تحریک پذیر می شین و زود کنترل اعصابتون رو ازدست میدین و عصبانی میشین و همچنین سوءظن و بدبینی هم میاد سراغ تون). این امر به ویژه زمانی بیشتر می شود و صحت دارد که
سابقه خیلی طولانی در بیماری خلقی داشته باشید(پس هر وقت این علائم اومد سراغتون ،گوش به زنگ باشید؛ مراقب خودتون باشید)
منبع کتاب غلبه بر نوسانات خلقی ص86
نظر میرسد، افراد مبتلا به اختلال دوقطبی حتی در فاز یوتایمیک بیماری نیز از لحاظ ابعاد مختلف عملکرد جسمی و روانی دچار آسیب هستند و در واقع کیفیت زندگی آنان در قیاس با افراد سالم، افت بارزی را نشان میدهد. تاثیر عوامل جمعیتشناختی از جمله جنسیت، وضعیت تاهل، شرایط شغلی و تحصیلی در مطالعات مختلف، نتایج متناقضی را نشان داده است که میتواند عمدتا ناشی از تاثیر محیط اجتماعی و فرهنگی بر زندگی افراد باشد.
با توجه به تاثیر عمیق اختلال دوقطبی بر کیفیت زندگی بیماران که حتی در طی دورههای یوتایمیک بیماری نیز نمود دارد، به نظر میرسد که برای این افراد حمایتهای بیشتری در قالب برنامههای آموزشی مهارتهای ارتباطی، رواندرمانیهای مختلف تایید شده برای این بیماری، حمایتهای اجتماعی و پیگیریهای مکرر از لحاظ بررسی وضعیت سلامت جسمی نیاز است تا موجب ارتقای کیفیت زندگی آنان گردد.