آشنایی با بیماریهای روحی و جسمی و نحوه درمان

معرفی کامل و عوامل ایجاد کننده و روشهای جدید درمان

آشنایی با بیماریهای روحی و جسمی و نحوه درمان

معرفی کامل و عوامل ایجاد کننده و روشهای جدید درمان

آن چه که خانواده فرد مبتلا به اختلال روانپزشکی لازم است بداند

لطفا برای خرید کلیک کنید

آن چه که خانواده فرد مبتلا به اختلال روانپزشکی لازم است بداند

 

آن چه که خانواده فرد مبتلا  به اختلال روانپزشکی لازم است بداند:

در عصر حاضراختلالات روانپزشکی بسیارشایع می باشندکه در صورت تشخیص و درمان به موقع قابل کنترل می باشند.این اختلالاتنشانه ضعف اراده یا تنبلی نمی باشد و صرفا با توصیه‌های عمومی مانند رفتن به مسافرت  و گوش دادن به موسیقی برطرف نمی شود.

از دست دادن همسر ، والدین و فقدان حمایت روانی و مالی نقش مهمی در ایجاد و تداوم علائم بیماری دارد.

علائم بیماری در افرادی که مبتلا به اختلالات روانپزشکی هستندبسیار گسترده­ می باشد.توانایی‌های خویشاوندان برای کنار آمدن با فرد مبتلا در خانواده‌ تا حد زیادی بستگی به این دارد که فرد مبتلا قبل از بیماری چه شخصیتی داشته است. به علاوه سن بروز بیماری نیز در برخورد خانواده با بیمار اثر می‌گذارد. بیمارانی که قبل از ابتلاء مهارت‌های شغلی خوبی داشته‌اند و از مهارت‌های اجتماعی مطلوبی برخوردار بوده‌اند در مقایسه با افرادی که فاقد اینگونه مهارت‌ها بوده‌اند احتمالاً عملکرد بهتری بعد از بیماری خواهند داشت.

پس از ویزیت فرد بیمار معمولاً به منزل و نزد خانواده خود برمی‌گردد و عوامل متعددی وجود دارد که توجه به آنها می‌تواند به بهبودی بیمار کمک نماید.

رعایت رهنمودهای زیر پذیرش این امر را برای بیمار راحت­تر می‌نماید:

- همه اعضای خانواده باید  به صورت یک تیم در مراقبت از بیمار شرکت فعال داشته باشند. آنها باید برای ادامه درمان بیماررا تشویق کنند و از او بخواهند تا موارد بهبودی را به آن ها متذکر شود.

-روابط اعضای خانواده با هم صریح ، روشن و مستقیم باشد یعنی دو پهلو صحبت نکنند با طعنه حرف نزنند، کلمات ساده و واضح بکار ببرند. اگر به بیمار آموزش می‌دهید، یا سؤالی می‌کنید هر بار یک سؤال بکنید. زیرا اگر در یک زمان چند سؤال را بپرسید ممکن است موجب گیجی بیمار گردد.

- هنگامی که دوست شما یا عضو خانواده شما قبول کرد پیش پزشک برود، شما هم می‌توانید بعنوان بخشی از درمان به او کمک کنید. حمایت شما می‌تواند نقش زیادی در موفقیت درمانی او داشته باشد؛ بنابراین به او پیشنهاد دهید در مواردی که می‌خواهد یا نیاز دارد، در روند درمان دخیل باشید

- اگر یکی از نزدیکان شما مبتلا به اختلالروانی است، عشق و حمایت  شما می‌تواند در درمان و بهبودی وی نقش مهمی داشته باشد. شما می‌توانید با آموختن درباره بیماری، امید دادن و تشویق، زیر نظر گرفتن علائم و شراکت در درمان به وی کمک کنید. اما اگر از نیازهای خود غافل شوید، مراقبت از فرد مبتلا به اختلال روانی می‌تواند مشکل‌ساز باشدبنابراین ضروری است که بین مراقبت از فرد مبتلا و مراقبت از خودتان، تعادل برقرار کنید.

- پذیرفتن اختلال روانی شامل قبول کردن این موضوع نیز هست که دیگر قرار نیست همه چیز «عادی» باشد. درمان‌ها می‌توانند تغییر زیادی برای عزیزتان ایجاد کنند؛ اما از همه علائم و مشکلات به طور کامل جلوگیری نمی‌کنند. برای اجتناب از ناامیدی و رنجش، مهم است که توقعات واقع‌بینانه داشته باشید. توقع بیش از اندازه از فرد مبتلا، به شکست منجر می‌شود. از سوی دیگر توقعات خیلی کم نیز می‌تواند روند بهبودی را کند نماید. پس تلاش کنید بین حمایت از وی و تشویق او به مستقل بودن، تعادل برقرار سازید.

-عزیزتان را متوجه کنید که اگر نیاز به درددل، تشویق یا کمک در امر درمان داشته باشد، شما در کنار او خواهید بود. به او یادآوری کنید که موضوع برای شما مهم است و هر کاری که بتوانید برای کمک به او انجام می‌دهید.

- فشار و استرس، اختلالات روانی را بدتر می‌کند. پس سعی کنید  راههایی را برای کاهش فشار در زندگی او پیدا کنید. از او بپرسید چگونه می‌توانید به وی کمک کنید و در صورت لزوم داوطلب شوید برخی مسئولیت‌های او را موقتا بر عهده بگیرید. در نظر گرفتن و اعمال یک نظم روزانهبا زمان‌های مشخص بیدار شدن، صرف غذا و خوابیدن می‌تواند فشار را در خانواده کاهش دهد.

- این بیماران نیاز به محبت شما دارند در محبت کردن و ابزار علاقه سعی کنید دوگانه رفتار نکنید برخی خانواده ها گاه به بیمار محبت می کنند گاه از او متنفر می شوند این کار صحیح نیست در موقع محبت کردن سعی کنید ، چهره شما مثل کلامتان با محبت باشد.

- باید به فرد بیمار احترام گذاشت و به نکات مثبت او توجه کرد.

-با تشویق بیمار به خاطر کارهای مثبت و موفقیت‌هایی که به دست می‌آورد (هر چقدر هم کوچک باشد) به وی احساس عزت نفس  ببخشید.

- سعی کنید در خانه کاری که ارزش دارد به او بدهید مهم نیست که همکاری او کم باشد مهم این است که در قبال کار اندکی که انجام می دهد او را تشویق نمائید.

-عدالت را در خانه رعایت نمایید و کارهای منزل را تقسیم کنید .

- سعی کنید در رفتارتان ثبات داشته باشید .

- سعی کنید که به بیمار مسئولیت بدهید تا حس استقلال پیدا بکند.

- سعی کنند در خانواده هایشان نظم و قانون وجود داشته باشد.

- از ایجاد سر و صدا و درگیری‌های هیجانی و موقعیت‌های استرس‌زا  و مشاجرات خانوادگی پرهیز کنید.

-از سرزنش و بر چسب های منفی در ارتباط با وی استفاده نکنید.

-رفتارهای بیمار را به عنوان نشانه و علامت بیماری در نظر بگیرید .

-بیمار را حمایت کرده و نیاز به امنیت او را تامین کنید فرصت کافی به بیمار برای صحبت در مورد مشکلاتش  بدهید و با او همدلی کنید.

-ارتباط منظم با روانشناس و روانپزشک داشته باشید.

- فرد بیمار را زیاد به خود وابسته نکنید و بیش از حد برای او دلسوزی نکنید.

-به دنبال بیماری ممکن است تغییراتی در هویت این بیماران ایجاد شود. مثلاً ممکن است مذهبی تر از قبل شود یا در انتخاب دوست یا همسر الگوی جدیدی پیدا کند. برخورد خانواده ها با این تغییرات بسیار مهم می باشد مثلاً سعی نکنید با اعتقادات مذهبی او برخورد تند و خشن کنید شنونده خوبی باشید سعی کنید به نظراتش احترام بگذارید ولی می توانید آنها را نپذیرید.

-بیمار را نادیده نگیرید و مورد غفلت قرار ندهید حتی زمانی که به نظر می‌رسد بیمار به آنچه می‌گذرد، گوش نمی‌دهد.

- او را طرد نکنید با او خصمانه برخورد نکنید.

- سعی کنید از درگیری هیجانی بیش از حد و دخالت ناراحت کننده خودداری کنید.

- به آرامی و اطمینان به وی نشان دهید که او را دوست دارید فرد را مسخره نکنید.

- وقتی بیمار مضطرب است خونسردی خود را حفظ کنند.

- -اگر بیمار شما به اختلالات سایکوتیک مبتلا  می باشد در زمان عصبانیت از نزدیک شدن و دست زدن به او خودداری کنید چون خشم او بیشتر می شود.

-متقاعد کردن بیمار به اینکه باورهایش اشتباه است نه تنها فایده‌ای ندارد بلکه منجر به ایجاد تنش و ناراحتی بیمار می‌گردد.

-اگر بیمار غذا نخورد  بطوری که سلامت جسمی او تهدید شود  یا داروهایش را به هر دلیلی مصرف نکند و یا زمانی که بیمار خانمی است که دارای فرزندی است و متوجه می شوید که به فرزندش نمی رسد یا کارهای غیر عادی در رابطه با فرزندش انجام می دهد (مثلاً خوراندن غذای زیادی با غذای غیر سالم به فرزندش) و یا افکار خودکشی دارد لازم است هر چه سریعتر به پزشک مراجعه شود.

-با برخوردی مثبت بیمار را به رعایت بهداشت شخصی تشویق کنید.

-با تشویق،  بیمار را کمک نمایید تا یک برنامه روزانه تنظیم کند.

- بیمار را نزد رمال، جن گیر، فالگیرو آینه بین نبرید این روشها موجب اتلاف وقت و صرف هزینه های زیاد می شود و مشکلات بیشتری را برای بیمار بوجود می آورد.

-کنارآمدن با فرد مبتلا به اختلال روانی می تواند ناراحت کننده باشد و شما را از اجتماع دور نگه دارد. اطمینان حاصل کنید که حمایت عاطفی مورد نیازتان را دریافت می کنید. با فردی معتمد در مورد شرایط خود صحبت کنیدپیوستن به

گروه های حمایت کننده و یا روان درمانی و مشاوره می تواند به شما کمک کند

-در مورد میزان توجهی که بدون احساس خستگی و پشیمانی می توانید صرف فرد مبتلا کنید واقع‌بین باشید. حد و مرزی برای کارهایی که می توانید و تمایل دارید برای بیمار انجام دهید مشخص کنید و به آنها پایبند باشیداز دست دادن کنترل زندگیتان در برابر اختلال روانی برای شما و فرد مبتلا مناسب نخواهد بود.

-حمایت از بیمارتان ممکن است موجب تغییراتی در زندگی شما شود؛ اما مراقب باشید اهداف و اولویت‌های خودتان را از نظر دور ندارید. دوستی‌ها، برنامه‌ها یا فعالیت‌هایی را که به شما نشاط می‌بخشند قطع نکنید.

- از تغذیه ی مناسب، خواب کافی و فعالیت بدنی خود غافل نشوید. می توانید با کمک تکنیک های آرام سازی ( ریلکسیشن) و یا مدیتیشن استرس را تحت کنترل خود قرار دهید.

-اگر فرد مبتلا به اختلال روانی بیش از توان و ظرفیت شما نیازمند کمک است، از دیگران کمک بخواهید. با دیگر نزدیکان یا دوستان صمیمی تماس بگیرید یا اگر مرکزی برای حمایت از افراد مبتلا به اختلال روانی می شناسید از آنها کمک بخواهید.

-در بیماران مبتلا به اختلال دوقطبی گاه ، افراد  چیزی میگویند و یا کارهایی می‌کنند که آزاردهنده یا خجالت‌آور است. در دوره های شیدایی ، ممکن است بی‌پروا، بی‌رحم، ایرادگیر و یا عصبانی باشند. در هنگام افسردگی نیز ممکن است منزوی، زود خشم و متخاصم شده و تغییرات خلقی متناوب داشته باشند. کنار آمدن با این رفتارها دشوار است. اما تلاش کنید به یاد آورید که اینها عوارض بیماری روحی می‌باشد نه نتیجه خودخواهی و یا ناپختگی فرد.

-در هنگام دوره های شیدایی و یا افسردگی، افراد مبتلا ممکن است به روشهای مخرب و یا غیرمسئولانه عمل کنند. از قبل برنامه ریزی کنید که چگونه با این رفتارها کنار آمده و به فرد بیمار کمک کنید. زمانی که حال وی ثابت است قراردادی برای چنین شرایطی وضع کنید.این کار به شما برای حمایت از وی در زمانی که علائم شدت می یابند کمک می‌کند. راه حل هایی عملی مشخص کنید که مورد توافق هر دو طرف باشد؛ مثلا کارتهای اعتباری وکلیدهای ماشین را از شخصدور کنید و یا کارهای مالی خانواده را خود به عهده بگیرید.

-مهم است که نقشه ای برای مواقع بحرانی داشته باشید تا بتوانید در صورت بروز بحران  به سرعت و بطور موثر وارد عمل شوید. داشتن یک برنامه، در شرایط بحرانی همواره کمک میکند.

-فهرستی شامل اطلاعات پزشکان، درمانگران و دیگر اشخاصی که می توانند به شما کمک نمایندتهیه کنید. همچنین اطلاعات بیمارستان مناسب را برای مواردی که بستری شدن لازم است در اختیار داشته باشید.

-اگر فرد مبتلا به اختلال روانی دست به خودکشی و یا خشونت زد، تلاش نکنید که وضعیت را به تنهایی اداره کنید. اگر شما نگران هستید که بیمار ممکن است به شما آزار برساند، به جای امنی رفته و پلیس را مطلع سازید. اگر شخص اقدام به خودکشی کرده بود وی را تنها نگذارید و با اورژانس تماس بگیرید و در کنار وی بمانید تا زمانی که آمبولانس برسد.

-در بیماران دو قطبی در دوره‌های شیدایی که فرد بیمار انرژی زیادی دارد، اغلب ممکن است حرفی زده و یا عملی از وی سر بزند که در حالت عادی انجام نمی‌داده که این می‌تواند شامل تمرکز بر رفتارهای بد و منفی دیگران باشد. اگر لازم است از شخص دوری کرده و از مجادله بپرهیزید.

- دربیماری دو قطبی در طی دوره های شیدایی انرژی یا خلق بالاست، خوابیدن مشکل است و شخص ممکن است در طول روز چرت‌های کوتاه بزند. گاهی اوقات شخص پس از تنها ۲ یا ۳ ساعت خواب، احساس می‌کند به اندازه نیازش خوابیده است .پس به شخص اجازه دهید هر زمانی که ممکن است بخوابد.

-برای بیمار هم فرصتی برای فعالیت‌های اجتماعی ایجاد کنید و هم فرصتی برای وی قایل شوید تا از زمان لازم برای تنها بودن و زندگی خصوصی نیز برخوردار گردد.

-مطمئن شوید که بیمار داروهایش را به طور مرتب و به موقع مصرف می نماید.

-از انتقادهای غیرضروری اجتناب کنید.

-برای رفع مشکل گفتگو با بیمار گاهی صحبت درباره خاطرات کودکی او(قبل از بروز بیماری) می‌تواند جو خوشایندی را به وجود آورد.

-بحران معمولاً به علت عود علایم حاد بیمار می‌باشد و معمولاً به علت عدم مصرف دارو پدید می‌آید، اگر چه می‌تواند به علل دیگر نیز بوجود آید.

-بیمار ممکن است دچار توهمات شدید، هذیان‌ها، اختلالات فکر و یا اختلالات رفتار و هیجان گردد و به شدت احساس وحشت کند زیرا ممکن است «صداهایی» او را تهدید نمایند که برای او کاملاً واقعی به نظر می‌رسد، یا این که احساس کند که چیز ترسناکی در اطرافش در حال وقوع می‌باشد و یا ممکن است افکار خودکشی داشته باشد که لازم است در این موارد بلافاصله به پزشک مراجعه شود.

-به یاد داشته باشید که در حالت سایکوز حاد نمی‌توانید با دلیل آوردن بیمار را متقاعد کنید.

-از خودتان ناراحتی و یا عصبانیت نشان ندهید و احساسات‌تان را کنترل کنید.

-به بیمار نشان دهید که وضعیت او را درک می‌کنید.

- در بیماران سایکوتیک زمانی که حمله سایکوتیک با خشونت همراه است دیگر فرصتی برای استفاده از رهنمودهای بالا نیست. بلافاصله به اورژانس یا پلیس ۱۱۰ تلفن بزنید، برای آنها مشکل‌تان را توضیح دهید و بگویید که برای درمان طبی بیمار و کنترل رفتار خشونت‌آمیز وی احتیاج به کمک آنان دارید.

-پس از تلفن به اورژانس بهتر است که به پزشک معالج بیمارتان تلفن کرده و از وی راهنمایی بخواهید. از آنجا که به ندرت می‌توان وقوع یک بحران را پیش‌بینی کرد بهتر است قبلاً اسامی و شماره‌ تلفن‌های مورد نیاز را برای مواقع ضروری تهیه نموده و در دسترس بگذارید.

مصرف دارو در بیماران روانپزشکی :

تقریباً هر کسی که با بیماران روانی در تماس باشد به این مساله واقف است که یکی از مشکل‌ترین و شایع‌ترین مسائلی که در مورد این بیماری وجود دارد این است که ممکن است بیمار از مصرف دارو امتناع ‌نماید و دارو مصرف نکند. این امر چند دلیل دارد که عبارتند از:

-بیماران ممکن است بیماری خود را انکار کنند یا ممکن است ادعا کنند که بهبود یافته‌اند و نیاز به مصرف دارو ندارند.

-داروها ممکن است باعث عوارض جانبی ناخوشایندی شوند (به خصوص خشکی دهان و تاری دید) و به این دلیل بسیاری از بیماران استفاده منظم و مداوم از دارو را به سختی قبول می‌کنند. برای تشویق بیمار به استفاده بهتر و منظم دارو، می‌توانید به بیمار یادآور شوید که بیماری‌های دیگری نیز مثل مرض قند (دیابت) وجود دارند که بیماران باید هر روز و به طور منظم دارو مصرف کنند.

- حتی اگر فرد مبتلا به اختلال روانپزشکی تحت درمان باشد، ممکن است زمان‌هایی پیش بیاید که علائم حادتر گردند. اگر متوجه تغییر در علائم یا تغییر خلق شدید، سریعا دست به کار شوید. شما می‌توانید با مداخله سریع، از شدیدتر شدن بیماری جلوگیری کنید.

- تشویق کردن بیمار به مصرف دارو کار ساده‌ای نیست. تا زمانی که مدتی از ابتلا به بیماری نگذشته باشد و بیمار به این امر که مصرف دارو باعث جلوگیری از عود بیماری می‌شود بصیرت پیدا نکرده باشد به سادگی قابل حل نیست از این جهت باید با صبر و آرامش بیمار را تشویق به مصرف دارو نمایید.

-استفاده دارو توسط بیماران مرد موجب عقیم شدن آنها نمی شود در مصرف داروی بیمارتان نظارت داشته باشید..برخوردتان بایستی جدی ولی با محبت باشد برخورد تند و توهین آمیز نکنید. به تدریج مسئولیت مصرف دارو را به عهده بیمار بگذارید ولی همچنان نظارت خود را داشته باشید و مطمئن شوید که بیمار آیا داروهایش را خورده است یا خیر ؟

- بیمار شما به مصرف مرتب و مداوم دارو نیاز دارد. قطع داروی بیمار بایستی با نظر روانپزشک باشد.

-اثر درمانی دارو حداقل پس از ۴-۳ هفته پس از شروع درمان دارویی ظاهر خواهد شد .ممکن است فرد بدنبال مصرف دارو دچار عوارض دارویی گردد که اغلب بتدریج از میان خواهد رفت. قبل از قطع دارو حتما باید با پزشک مشورت شود.در صورت قطع زود رس درمان احتمال عود علائم بسیار بالا است.

-مصرف منظم دارو در بیمار مبتلا به اختلالات روانپزشکی از اهمیت زیادی برخوردار است همچنین باید متذکر شد که مصرف دارو های روانپزشکی اعتیاد آور نمی باشد .

الگوهای بسیار زیادی برای استفاده از دارودرمانی وجود دارد. بعضی از افراد، به‏طور منظم از تمام داروهایی که برایشان تجویز شده است، استفاده می‏کنند، بعضی دیگر تنها قسمتی از داروهای تجویز شده را مصرف می‏کنند و عده‏ای هم‏ به‏شکل «دوره‏ای» این‏کار را انجام می‏دهند. یعنی وقتی حالشان خوب نیست برای مدت چندماه به طور منظم از داروها استفاده می‏کنند و همین که حالشان نسبتاً خوب شد، مصرف دارو را زیاد جدی نمی‏گیرند و بعضی دیگر هم به‏طور کلی از مصرف داروی تجویزشده خودداری می‏کنند. تعداد کسانی که به­صورت دوره­ای از دارو استفاده می‌کنند و یا دارو مصرف نمی کنند به مراتب بیشتر از کسانی است که به‏طور کامل از دارو استفاده می‏کنند.

اگر بیمار بتواند مصرف داروهای تجویزشده را کنترل و اداره کند، مسلماً با علاقه بیشتری درمان را پیگیری خواهد کرد. اگر درمان مستلزم دارو‏های زیادی باشد به ‏احتمال زیاد نمی‏تواند به‏یاد بیاورد که چه موقع باید از یک داروی به‏خصوص استفاده کند. بسیار مهم است که زمان­بندی مصرف داروها را به نحوی آسان‏تر کرد که با زندگی عادی بیمار هماهنگ شود. بعضی از افراد به‏راحتی می‏توانند دارودرمانی تجویزشده را اجرا کنند. آنها دارو و زمان مصرف آن‏را روی برگه­ای جهت یادآوری یادداشت می‌کنند و همیشه همراه خود دارند. بعضی از افراد هم از جعبه‏های دارو استفاده می‏‏کنند که به‏آنها یادآوری می‏کند که آیا از دارو استفاده کرده است یا خیر.

بیمار می‏تواند برای استفاده منظم از رژیم‏ دارودرمانی خود از یادآورها کمک بگیرد. به‏عنوان مثال می‏تواند قرص‏هایی را که باید در شب بخورد. همراه با یک لیوان آب در جلوی ساعت زنگ‏دار قرار دهد، یا یادداشتی را روی آیینه اتاق بچسباند که به او یادآوری می‏کند داروهای خود را باید صبح بعد از بیدارشدن از خواب بخورد، یا می‏تواند ساعت مچی خود را کوک کند که به او یادآوری کند که چه‏وقت باید داروی نوبت بعدی خورده شود.

شما می توانید به بیمار کمک کنید و به او یادآوری کنید چه ‏موقع باید از دارو استفاده کند و کنترل کنید که آیا داروی خود را خورده‏است یا خیر.

گاهی اوقات برنامه‏هایی پیش ‏می‏آید که نظم عادی و روزمره زندگی  فرد را به‏هم می‏زند. ولی در هر حالت باید سعی کرد زمان مصرف داروها تغییر نکند و نظم دارودرمانی را در اولویت برنامه‏ریزی بیمار قرار گیرد.

علت بیماری های روانپزشکی چیست؟

در اکثر اختلالات روانپزشکی علت ناشناخته است و نسبت دادن بیماری به «حادثه‌ای یا مقصر دانستن شخصی در بروز بیماری» کار نادرست و غیرمنطقی می‌باشد و نمی‌توان گفت که مثلاً فلان شخص و یا فلان حادثه موجب بیماری گردیده است. خانواده‌ها بطرز نادرستی این کار را می‌کنند و بیماران خود را سرزنش می‌کنند که چون مثلاً «ضعیف» بوده‌اند، «از خود مراقبت کافی نکرده­اند» و یا «به صحبت‌های مادر گوش نداده‌اند» دچار بیماری شده‌‌اند.

گاهی خانواده‌ها خودشان را سرزنش می‌کنند که «چون والدین خوبی نبوده‌اند» «خیلی تند و سخت‌گیر بوده‌اند» و یا «خیلی به فرزندشان توجه نکرده‌اند» فرزندشان به این بیماری دچار شده است.ویا چون بیماری را «به موقع تشخیص نداده‌اند» و یا «درمان را به موقع شروع نکرده‌اند» فرزندشان دچار این مشکل شده است. آنچه مهم است این که احساس گناه و سرزنش خود،  بدون تغییر باقی نمی‌ماند و تبدیل به خشم و عصبانیت در خانواده می‌شود.

متخصصان نیاز دارند که بدانند رفتار بیمار در خانه چگونه است. هر چقدر متخصصان اطلاعات بیشتری از بیمار شما داشته باشند بهتر قادر خواهند بود که درمان را انجام دهند. 

مهارت آموزی برای بیماران و خانواده آنان:

افراد بیمار ذهن خود را با مسایل منفی مشغول می‌کنند. آنها زمان زیادی را صرف یادآوری موارد منفی زندگی‌شان می‌کنند و هرگز راههای مقابله ای مناسبی را به کار نمی برند.به همین خاطر لازم است فرد بیمار در رابطه با بعضی از مهارت ها ی زندگی آموزش لازمه را کسب کند .

 

تعریف مهارتهای زندگی:

مهارتهای زندگی یعنی توانایی انجام رفتار سازگارانه و مثبت به گونه ای که فرد بتواند  با مشکلات زندگی روزمره کنار بیاید.

به طور کلی مهارتهای زندگی عبارتند از توانایی هایی که منجر به ارتقاء بهداشت روانی افراد جامعه ، بهبود روابط انسانی افزایش سلامت و رفتارهای سلامتی در سطح جامعه می گردند.

این مهارتها به صورت ابزاری در پیشگیری از آسیبهای روانی – اجتماعی مانند اعتیاد ، خشونت ، آزار کودکان ، خودکشی ، ایدز و ... قابل استفاده اند.

مهارتهای زندگی  با ارتقاء خودآگاهی ، عزت نفس و اعتماد به نفس می تواند فرد را برای مقابله با خطرات و مشکلات زندگی آماده کند. به خانواده و جامعه اش بیندیشید و نگران مشکلاتی که در اطرافش وجود دارد باشد و به چاره اندیشی بپردازد.

ده مهارت به عنوان مهارتهای زندگی معرفی شده است که عبارتند از :

مهارت خودآگاهی – مهارت همدلی

مهارت برقراری ارتباط مؤثر – مهارت روابط بین فردی

مهارت حل مسأله – مهارت تصمیم گیری

مهارت تفکر انتقادی – مهارت تفکر خلاق

مهارت مقابله با استرس- مهارت مقابله با هیجانات

در ادامه به توضیح مختصری درباره هر کدام از مهارتها می پردازیم

*خودآگاهی

یکی از مهمترین عواملی که به انسان  کمک می کند زندگی خوب و موفقی داشته باشد این است که خود را بشناسد، احساس خوبی در مورد خود داشته باشد و از آن چه که هست شاد و راضی باشد.

ضعف درخودآگاهی با بسیاری از آسیبهای روانی – اجتماعی و بیماریها همراه است . از جمله مشکلات روانی اجتماعی مرتبط با خودآگاهی ضعیف، می توان به افسردگی ، اضطراب  ، احساس حقارت ، اعتماد به نفس پایین، مشکلات ارتباطی سوء مصرف مواد و ... اشاره کرد.

این مهارت کمک می کند تا فرد بتواند:

·        احساسات خود را بشناسد و آنها را کنترل کند . ناتوانی در کنترل احساسات می تواند به اعتیاد، خشونت و ... منجر شود.

·        نقاط قوت و ضعف خود را بشناسد و با تکیه بر نقاط قوت خود، نقاط ضعفش را کاهش دهد.

·        از نیازهای خودآگاه شود و از مسیرهای سالم به رفع نیازهای خود بپردازد.

·        اهداف واقع بینانه متناسب با توانایی هایش در زندگی تعیین کند چرا که اگر هدفی ایده آل و تخیلی انتخاب شود می تواند باعث بزهکاری، خشونت و خودکشی و ... شود.

·        فرد می تواند ارزش خود را در زندگی پیدا کند و به این ترتیب از دنبال کردن ارزشهای دروغین خودداری کرده و در نهایت با رضایت بیشتری زندگی کند.

هر یک از ما در طول روز ممکن است دچار احساسات مختلف و متضاد   شود که در موقعیتهای متفاوتی رخ می دهد شناسایی این احساسات به ما کمک می کند که طبیعی بودن هر احساس یا هیجان را شناخته و به کنترل آن کمک کنیم و موقعیتهای ایجاد کننده آن احساسات را بشناسیم .

همه ما توانایی ها و استعدادهایی داریم که باعث می شود بعضی کارها را خوب انجام دهیم بطور مثال بعضی از ما خوب آشپزی می کنیم بعضی خوب خیاطی می کنیم . ممکن است ما در یک زمینه توانایی داشته باشیم اما در زمینه دیگر این توانایی را در خود پیدا نکنیم . نداشتن یک مهارت به معنی ضعف نیست .

توجه به تواناییها و استعدادهای خود باعث می شود تصور مثبت از خود داشته باشیم و در مواقع لازم از این توانایی ها برای حل مشکلات استفاده کنیم . توجه به خصوصیات مثبت درونی در پیدایش عزت نفس کمک زیادی به ما می کند.

*مهارت همدلی:

ما برای اینکه بتوانیم سختیهای زندگی را راحت تر پشت سر بگذاریم نیاز به حمایت یکدیگر داریم . یکی از مهمترین حمایتهای دیگران از ما یا ما از دیگران « همدلی » است .

بسیاری از مشکلات اجتماعی ، مثل خشونت ، اعتیاد ، طلاق و ... ناشی از درک نکردن و قبول نکردن تفاوتهای افراد با یکدیگر است .

وقتی با استفاده از مهارت خودآگاهی ویژگیها ، تواناییها و موفقیتها و شکستهای خود را می پذیریم و به آنها احترام
می گذاریم به نظر می رسد می توانیم دیگران را نیز با تمام ضعفها و تواناییهایشان بپذیریم و به آنها احترام بگذاریم .

رسیدن به مهارت همدلی هم مانند هر مهارت دیگری نیاز به تمرین مکرر دارد.

هر یک از ما در حین برقراری ارتباط علاوه بر صحبت کردن ، از انواع ژستها ، حرکات چهره و دستها استفاده می کنیم

 

·          مهارت تفکر نقاد و خلاق

نقد به معنی ارزیابی و سئوال کردن است پس تفکر نقاد به این معنی است که هر مساله ای را بدون چون و چرا و تفکر نپذیریم  بلکه آن را به نقد بگذاریم

با این مهارت می توانیم تصمیم گیری و حل مسأله مناسبی را داشته باشیم. مثلاً برای حل یک موضوع ، راه حلهای مختلف را به ذهن بیاوریم و از نوآوری و ابتکار برای حل مسأله استفاده کنیم.

·           مهارت حل مسأله و تصمیم گیری

حل مسأله مهارتی است که هم فرد و هم اجتماع درگیر می کند افرادی در مسائل اجتماعی خود موفق ترند که در این حوزه به صورت اختصاصی تمرین کرده و آموزش دیده اند.

فرد با کمک مهارت حل مسأله سعی می کند راه حلهای مؤثر یا سازگارانه ای برای مسائل روزمره زندگی خویش پیدا کند.

مهارت مقابله با هیجان

انسان ها دارای هیجان ها و احساسات مختلفی هستند. احساسات مثبت و منفی و هیجانات خوشایند و ناخوشایند. همه افراد نیاز به شناخت این هیجانات داشته و باید به نقش آنها در زندگی خود و دیگران پی ببرند. پس از شناخت کافی است که شخص  می تواند واکنش های مناسبی به هیجانها ابراز کند و با هیجانات منفی مثل خشم و اضطراب مقابله صحیح انجام دهد در اینجا به عنوان نمونه به هیجان ناخوشایند خشم می پردازیم

برای کنترل موفق خشم لازم است ابتدا عوامل ایجاد کننده آن را بشناسیم، شیوه های بروز دادن خشم را در خود بدانیم و در  نهایت   چگونگی کنار آمدن با آنها را یاد  بگیریم .

خشم یک احساس طبیعی است ولی می تواند به رفتار پرخاشگرانه منجر شود.

 

شیوه ابراز خشم :

واکنش افراد مختلف در مقابل خشم متفاوت است برخی سعی می کنند خشم خود را نشان ندهند و به اصطلاح خشم خود را فرومی خورند.

برخی رفتار پرخاشگرانه دارند و مستقیماً داد و بیداد راه می اندازند.

برخی اوقات افراد به ظاهر پرخاشگری نمی کنند اما غیر مستقیم  به طرف مقابل آسیب می رسانند مثلاً کم کاری می کنند یا پشت سر او بدگویی می کنند.

و عده ای هم با رفتار جراتمندانه با کنترل خود ، احساس و خواسته خویش را ابراز می کنند بدون اینکه به حقوق دیگران لطمه ای بخورد.

مهارت مقابله با استرس :

استرس تجربه شایع انسان است همه ما به نوعی این کلمه را در زندگی مکرر بکار می بریم. استرس بر اساس رابطه بین فرد و محیط تعریف می شود یعنی مثلاً موقعیتی برای یک شخص می تواند استرس زا باشد و برای فرد دیگری چنین حالتی را به دنبال نداشته باشد در نتیجه تجربه کردن استرس هم به شخصیت فرد و توانایی او بر می گردد و هم به عوامل محیطی

گرچه برخی اعتقاد دارند بین میزان استرس و سطح عملکرد رابطه معکوسی وجود دارد اما تجربه نشان داده است که استرس همیشه منفی نیست بلکه برای شروع یک کار و پیشرفت آن حداقلی از استرس لازم است، استرس  خیلی زیاد و خیلی کم هر دو دردسر ساز هستند.

برای شخصی که استرس را تجربه می کند یکسری علائم جسمی، رفتاری، روانی وجود دارد از جمله سردرد، درد معده، طپش قلب، خستگی، ناخن جویدن، قدم زدن، گریه کردن، عدم تمرکز، بی انگیزگی و ...

شناختن این علائم در خود در حین استرس، باعث می شود در هر لحظه بفهمیم تا چه میزان استرس داریم و برای رفع آن تلاش کنیم عواملی که باعث تنش می شوند فردی، خانوادگی، شغلی و محیطی هستند.

 

آخرین توصیه هاو پیشنهادات:

-همیشه مشکل خود را با متخصصین درمیان بگذارید.

-زمان ملاقات با در مانگر را تنظیم نموده و همراه بیمار بروید

-نظرات خود را به درمانگر بگویید

-خلقیات بیمارتان را زیر نظر بگیرید

-در مورد داروهای او آگاهی کامل داشته باشید

-پیشرفت درمان را دنبال کنید

-مراقب ظهور مجدد علائم باشید

-مشکلات  ایجاد شده را به درمانگر گزارش دهید

-برای حفظ سلامتی و بهداشت روانی ، دارو به یکبار و به‏طور ناگهانی قطع نشود. همیشه سعی کنید دارو را به‏آرامی و در درازمدت (مثلاً در چندین هفته یا چندین ماه) قطع کنید (به‏ویژه قطع کردن دارو حتماً باید زیر نظر درمانگر باشد). قطع ناگهانی درمان ممکن است باعث افزایش احتمال برگشت بیماری شود.


 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد